دسته‌بندی نشده

آموزش کامل درس دوم فارسی نهم | عجایب صُنع حق تعالی

درس دوم (عجایب صُنع حق تعالی) صفحه ی 17 ، 18 ،19

ــ بدان که هر چه در وجود است همه ، صُنع حق تعالی است.

معنی : آگاه باش که هر چه در جهان هستی وجود دارد، همه را خداوند بلندمرتبه ، آفریده است.

بِدان : آگاه باش / وجود : در اینجا منظور دنیا / صُنع : آفرینش ، احسان / تعالی : بلندمرتبه /

ــ آسمان و آفتاب وماه وستارگان وزمین وآنچه بر وی است،چون کوه ها و بیابان ها و نهرها و آنچه در کوه هاست، ازجواهر و معادن

معنی : آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و آن چه بر روی زمین است مانند کوه و بیابان و رودخانه و آن چه در کوه هاست از سنگ های قیمتی ومعدن ها

بر وی : بر رویِ زمین / نهرها : جوی ها ، رودخانه ها / جواهر: ج جوهر، این واژه گوهر (فارسی) بوده و بعدها تبدیل به جوهر شد / معادن : ج معدن / نباتات : ج نبات ، گیاه ، رویشی ها /

آرایه ها : دو گروه مراعات نظیر با هم آمده که شبکه ی معنایی را تشکیل داده (آسمان ، آفتاب ، ماه ، ستارگان ، زمین) و (کوه ، بیابان ، نهرها ، جواهر، معادن) / تضاد(آسمان و زمین ) / تلمیح به آیات قرآن (آیه ی 6 تا 11 سوره ی ق )

ترجمه آیات : (آیا منکران حق ، آسمان را فراز خود نمی نگرند که چگونه بنایِ محکم اساس نهادیم و آن را به زیور ستارگانِ درخشان آراستیم که هیچ خللی در آن راه ندارد) و ( زمین را نمی نگرند که آن را بگستردیم و در آن کوه های استوار بیفکندیم و … )

* نکته ی دستوری : وی در « بر وی است » ضمیر شخصی است که به زمین برمی گردد ، این کاربرد ، قدیمی است و در گذشته برای غیرانسان ، از ضمیر شخصی استفاده می کردند.

ـــ و آنچه بر روی زمین است ، از انواع نباتات و آنچه در برّ و بحر است ، از انواع حیوانات

معنی : و آنچه که بر روی زمین وجود دارد از گیاهان و آنچه که در خشکی و دریا وجود دارد از انواع حیوانات

نباتات : ج نبات ، گیاهان / برّ : خشکی / بحر : دریا

آرایه ها : تضاد ( برّ و بحر ) / تلمیح به آیه ی قرآن ( ترجمه آیه : و زمین را نمی نگرند که آن را بگستردیم و هر نوع گیاه با حُسن و طراوت در آن برویانیدیم)

ـــ و آنچه میان آسمان و زمین است ، چون میغ و باران و تگرگ و رعد و برق و قوس ِ قُزَح

معنی : و آن چه که در میان آسمان و زمین است ، مانند ابر و باران و برف و تگرگ و رعد و برق و رنگین کمان

میغ : ابر / قوس قُزَح : رنگین کمان / رعد : به صدای ابرها می گویند ( نام فارسی آن « آسمان غُرمبه » )

برق : گونه ای برون داد الکتریکی است که در اثر الکتریسته ایستا میان دو ابر و یا باد و زمین ایجاد می شود ، آذرخش برق ، صاعقه ، آتشه ( نام فارسی آن « آذرخش » )

آرایه ها : تضاد (آسمان و زمین) / تناسب (میغ ، باران ، برف ، تگرگ ، رعد ، قوس قزح ) / تلمیح به آیات قرآن

ـــ و علاماتی که در هوا پدید می آید ، همه عجایب صُنعِ حق تعالی است و این همه آیات حق تعالی است

که تو را فرموده است تا در آن نظر کنی . پس اندر این آیات ، تفکّر کن.

معنی : و نشانه هایی که در هوا آشکار می شود ، همه شگفتی های آفرینش خداوند بلندمرتبه است و این ها نشانه هایی از خداوند بلندمرتبه است که به تو فرمان داده است که در آن ها نگاه کنی(دقّت کنی).پس در این نشانه های خداوند، فکر و اندیشه کن. / صنع : آفرینش / اندر : در / علامات : ج علامت ، نشانه ها / عجایب : ج عجیبه ، شگفتی ها /

آیات : ج آیه ، نشانه ها / نظر کنی : دقت کنی / تفکّر : فکر کردن /

آرایه ها : تلمیح به آیه قرآن (ترجمه آیه : این دلایل قدرت در آسمان وزمین ، موجب بصیرت و تذکّر هر بنده است.)

* نکته ی دستوری : « آید » در هوا پدید آید (فعل اسنادی به معنی «می شود»)

تو را فرموده است : به توفرموده است، حرف « را » در قدیم گاهی از نظر دستوری حرف اضافه بوده به معنی « به » نه نشانه ی مفعولی در معنی « را »

ـــ در زمین نگاه کن که چگونه بساط تو ساخته است و جوانب وی فَراخ گسترانیده

معنی : به زمین نگاه کن که [خداوند] چگونه آن را مانند فرشی برای تو ساخته و اطراف آن را وسیع گسترده است.

بساط : فرش ، هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره ، جوانب : ج جانب ، اطراف ، کناره ها (منظوراز جوانب در اینجا شرق وغرب زمین) /فَراخ: وسعت، گسترده، گستردگی/ جوانب وی: منظوراز وی «زمین»/

آرایه: تلمیح به آیات قرآن (درزمین نگاه کن اشاره به «قل فی سیروا فی الارض…»)

* نکته ی دستوری : ویژگی های نثرهای کهن در این عبارت وجود دارد : 1 ـ کوتاهی جملات 2 ـ فراوانی فعل ها 3 ـ تکرار فعل ها و برخی کلمه ها

ـــ و از زیر سنگ های سخت ، آب های لطیف ، روان کرده ، تا بر روی زمین می رود و به تدریج بیرون می آید؛

معنی : و از زیر سنگ های محکم ، آب گوارا ، جاری کرده است ، که بر رویِ زمین جاری شود و اندک اندک از زیر زمین بیرون می آید.

سخت : محکم / لطیف : زُلال ، گوارا ، خوش گوار جمع آن لَطفا / لُطف : جمع آن اَلطاف / لطیفه : جمع آن لطیف / روان : جاری / آب های لطیف : آب های زیرزمینی / به تدریج : کم کم ، اندک اندک

آرایه : در این جمله «تلمیح» به آیه ی قرآن (سوره ی بقره) دارد . / * نکته دستوری : به تدریج (قید مقدار)

ـــ و در وقتِ بهار بنگر و تفکّر کن که زمین ، چگونه زنده می شود وچون دیبای هفت رنگ گردد ، بلکه هزار رنگ شود.

معنی : و به هنگام بهار نگاه کن ، زمین چگونه شاداب می شود و مانند پارچه ای ابریشمی ، رنگارنگ و زیبا می شود بلکه هزاررنگ می شود. / دیبا : پارچه ی ابریشمین رنگین / بلکه: اضافه براین، علاوه بر این /

آرایه تشبیه (چون دیبا) اغراق (بلکه هزار رنگ شود) /

* نکته دستوری : در این عبارت نیز ، ویژگی های نثر کهن به کار رفته است.

ـــ نگاه کن مرغان هوا و حشرات زمین را هر یکی بر شکی دیگر و بر صورتی دیگر و همه ازیک دگر نیکوتر؛

معنی : به پرندگان آسمان و حشره های روی زمین نگاه کن که هر یک را با شکل و ظاهری متفاوت آفریده و هر کدام از دیگری بهتر و زیباتر است. / مرغان هوا : پرندگان آسمان / حشرات : ج حشره / نیکوتر: زیباتر ، خوب تر /

ـــ هر یکی را آن چه به کار باید ، داد و هر یکی را بیاموخته که غذای خویش چون به دست آورد و بچّه را چون نگه دارد تا بزرگ شود و آشیان خویش چون کند.

معنی : آن چه لازم بود به هر یک (موجودات) داده و به هر کدام ، یاد داده که چگونه غذا به دست بیاورد و بچّه را نگه دارد تا بزرگ شود و چگونه لانه ی خود را بسازد. / آشیان : لانه /

ـــ در مورچه ، نگاه کن که به وقت خویش ، غذا چون جمع کند.

به مورچه نگاه کن که چگونه در زمان مناسب غذایش را جمع می کند.

ـــ اگر در خانه ای شوی که به نقش و گچ کرده باشند ، روزگاری دراز ، صفت آن گویی و تعجّب کنی؛ و همیشه در خانه خدایی ، هیچ تعجّب نکنی ؟

معنی : اگر داخل خانه ای بِرَوی که نقّاشی و گچ بُری کرده باشند ، زمان زیادی ، آن را وصف می کنی و ازآن کار ، تعجّب می کنی در حالی که همیشه در خانه ی خدا (دنیا) هستی و اصلاً تعجّب نمی کنی.

شَوی : بِروی / نقش : نقّاشی / کنده کرده باشند : کنده کاری کرده باشند / صفت آن گویی : وصف کردن / روزگاری دراز : مدّتی طولانی /

آرایه : خانه ی خدا (در خانه ی خدایی) استعاره ازدنیا /

ـــ و این عالم ، خانه ی خداست و فرش وی زمین است و لکن سقفی بی ستون و این عجب تر است و چراغ وی ماه است و شعله ی وی آفتاب ، و قندیل های وی ستارگان

معنی : و این دنیا ، خانه ی خداست و فرش آن ، زمین است و سقفِ بی ستون آن ، آسمان است که این ، بسیار عجیب است و چراغ آن ماه است و شعله ی آن ، خورشید و چراغدان هایش ستارگان هستند.

قندیل : چراغ آویز ، چراغدان /

آرایه : تشبیه (عالم به خانه ، زمین به فرش ، ماه به چراغ ، آفتاب به شعله ، قندیل به ستاره تشبیه شده است) / سقف : استعاره از آسمان / تلمیح به آیات قرآن (در مورد آفرینش پدیده ها در بیشتر آیات قرآن ) ( سقفی بی ستون تلمیح به آیه ی 2 سوره ی رعد ــ چراغ وی ماه تلمیح به آیه ی 64 سوره ی فرقان ــ شعله ی وی آفتاب تلمیح به آیه ی 13 سوره ی نبأ ــ قندیل های وی ستارگان … تلمیح به آیه ی 6 سوره ی صافات و سوره ی ق )

ـــ و تو از عجایب این ، غافل ، که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر و در وی نمی گنجد.

و تو از شگفتی های این دنیا ، بی خبری، زیرا دنیا بسیار بزرگ است و تو کوتاه نظری و زیبایی ها و بزرگ نمایی های آن را، درک نمی کنی.

/ غافل : بی خبر / مختصر: کم و کوتاه، ناچیز، کوچک ، ضعیف /

آرایه : تضاد (بزرگ و مختصر)

ـــ و مَثَل تو چون مورچه ای است که در قصر مَلِکی سوراخی دارد ؛

معنی : ای انسان ، مَثَلِ تو در این دنیا ، مثل مورچه ای است که در قصر پادشاهی ، لانه دارد.

مَلِک : پادشاه جمع آن مُلوک / مَلَک : فرشته ، جمع آن ملائک یا ملائکه / مِلک : زمین ، جمع آن َاملاک / مملکت : کشور ، سرزمین ، جمع آن مَمالک / مُلک : فرمانروایی ، پادشاهی این واژه جمع مکسّر ندارد. / مَثَل : وصفِ حال ، داستان ، به عنوان مثال /

آرایه : مَثَل (تشبیه ـ تمثیل) / تناسب (قصر، مَلِک ، غلام) /

ـــ جز غذای خویش و یاران خویش چیزی نمی بیند ؛ و از جمال صورتِ قصر و بسیاری غلامان و سریرِمُلکِ وی،هیچ چیز ندارد.

معنی : جز غذا و یاران خویش به چیز دیگری فکر نمی کند و از زیبایی قصر و غلامان و تخت پادشاه ، باخبر نیست.

مُلک : پادشاهی ، فرمانروایی / سریر : تخت ، اورنگ /

آرایه : تناسب ( قصر ، مَلِک ، غلام )

* نکته ی دستوری : مرجع ضمیر « وی » ، مَلِک است.

ـــ اگر خواهی به درجه ی مورچه قناعت کنی ، می باش و اگر نه ، راهت داده اند تا در بُستانِ معرفتِ حق تعالی ، تماشا کنی و بیرون آیی .

معنی : ای انسان، اگر می خواهی در حدّ و اندازه ی مورچه باشی، در همان حد ، باقی بمان (در جا بزن) و اگر نمی خواهی مثل مورچه باشی به تو اجازه داده اند که در باغ شناخت خداوندِ بلند مرتبه ، تماشا کنی(از عهده ی کار بیرون بیایی)

معرفت : شناخت / تعالی : بلندمرتبه / بُستان : باغ /

آرایه : بستان معرفت استعاره از دنیا

ـــ چشم باز کن تا عجایب بینی که مدهوش و متحیّر شوی.

پس چشم باز کن (دقّت کن) تا شگفتی های جهان را ببینی که شگفت زده و حیران شوی.

چشم باز کن : دقّت کن / مدهوش : سرگشته / متحیّر : حیران و متعجّب /

* نکته ی دستوری: «بینی» منظور ببینی(فعل مضارع)

محمد غزالی : ابوحامد امام محمد بن محمد غزالی ، ازدانشمندان معروف دوره ی سلجوقی (قرن 5) می باشد.

لقب غزالی به دلیل شغل بافندگی پدرش است.او در مدرسه ی « نظامیه ی بغداد » که ازمراکز مهم آن روزگاربود، تدریس می کرد. غزالی تألیفات بسیار متعدّدی به زبان فارسی و عربی دارد.

از آثار مهم او به زبان فارسی « کیمیای سعادت » ، « نصیحة الملوک » و « احیاء العلوم الدّین » می باشد.

احمد غزالی : برادر کوچکتر محمد غزالی ، فقیه وعارف معروف ایرانی در قرن 5 می باشد. مدّتی به جایِ برادرش

در « نظامیه ی بغداد » تدریس کرد. « سَوانح العُشاق » از آثار اوست.

فیلم آموزشی تدریس کامل درس دوم فارسی نهم درس عجایب صنع حق تعالی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا