دسته‌بندی نشده

قصه‌های زندگی امام حسین (ع) – جنگ سرد

جنگ سرد

جنگ سرد

بعد از به هلاكت رسيدن معاويه ، ضحاك بن قيس كفن او را برداشت و بر منبر او خواند و دفنش كرد و پيام تسليتى به يزيد كه در حوران خوشگذرانى مى كرد، فرستاد و از او خواست تا هر چه سريع تر به شام آيد و از مردم بيعت دوباره گيرد.

يزيد با دريافت نامه ، به راه افتاد و بعد از سه روز از دفن معاويه به دمشق رسيد و ضحاك بن قيس به استقبالش رفت و با هم بر سر قبر معاويه رفته و نمازى آنجا خواند و سپس يزيد با ايراد خطبه اى به مردم گفت :
ما ياران حق و دين هستيم ؛ بر شما مژده باد اى اهل شام ! هميشه خير و صلاح در بين شما بود. بزودى بين من و اهل عراق جنگ بزرگى رخ خواهد داد؛ زيرا سه شب قبل خوابى ديدم كه بين من و اهل عراق نهر خونى به تندى جارى است و هر چه خواستم از آن عبور كرد.

مردم شام ندا سر دادند:
ما را هر جا خواستى ببر؛ شمشيرهايمان كه اهل عراق آنها را در صفين ديدند، با تست .

يزيد به كارگزاران خود در مناطق مختلف ، طى نامه اى خبر مرگ معاويه را اعلام كرد و به وليد بن عتيبه ، والى مدينه ، نوشت :
معاويه طى عهد و پيمانى با من ، مرا از خاندان ابو تراب برحذر نمود؛ خداوند ياور عثمان مظلوم از خاندان ابوسفيان كه همه از ياران حق و خواهان عدل مى باشند، است . وقتى نامه اى به دستت رسيد، از اهل مدينه بيعت بگير.

سپس در كاغذ كوچكى نوشت :
از حسين ، عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن ابى بكر و عبدالله بن زبير بيعت محكمى بگير و هر كسى از ايشان خوددارى كرد، سرش را بزن و به من بفرست.
پس از رسيدن نامه ، وليد با مروان مشورت كرد و عبدالله بن عمرو را سوى امام حسين عليه السلام و آن سه فرستاد تا به دارالاماره آيند.

بعد از اينكه فرستاده وليد رفت و پيام را ابلاغ كرد، عبدالله بن زبير به امام حسين عليه السلام گفت :
اكنون وقت ديدار با وليد نيست ، با اين وصف ، خير و صلاحى در اين كار نمى بينم ؛ شما فكر مى كنيد در اين ساعت براى چه ما را خواسته است ؟

امام حسين عليه السلام فرمود:
از آنجا كه ديشب در عالم رؤ يا، آتش سوزى در خانه معاويه و منبرش را واژگون ديدم ، معاويه مرده است ؛ از اينرو قبل از پخش خبر بين مردم، ما را جهت بيعت با يزيد احضار كرده اند.

سپس حضرت به منزل رفت و بعد از دو ركعت نماز و دعا و نيايش به درگاه الهى ، عده اى از ياران جوان خود را گرد آورد و فرمود:
وليد مرا خواسته و مى خواهد تكليفى بر گردنم نهد كه اجابتش نمى كنم ؛ با من آمده و پشت در بايستيد؛ اگر صدايم را بلند كرده و شما را خواستم ، شمشيركشان داخل شده و شتاب مكنيد؛ هر كسى را كه ديديد مى خواهد مرا بكشد، به قتل رسانيد.

امام حسين عليه السلام با يارانش به راه افتاد و خود داخل دارالاماره شد و بعد از مشاهده مروان در كنار وليد، فرمود:
صله ارحام بهتر از قطع رابطه است ؛ خداوند بين شما دو نفر را اصلاح كند. آيا از معاويه خبرى رسيده است ؛ او مريض بود؛ حالش چطور است ؟

وليد آهى كشيد و خبر مرگ معاويه را داد و گفت :
ترا جهت بيعت با يزيد اينجا خواندم ؛ مردم با او بيعت كرده اند.

امام حسين عليه السلام فرمود:
بطور يقين بيعت شخصى چون من نبايد در خفا و پنهانى انجام گيرد؛ گمان نمى كنم شما به بيعت نهانى من اكتفا كنيد؛ فردا ما را در كنار مردم به بيعت فرا خوان.

در اينحال مروان گفت :
قسم به خدا، در اين لحظه اگر حسين بيعت نكرده از اينجا برود، ديگر توان دسترسى به او را نخواهى داشت و بينمان كشتار رخ خواهد داد؛

او را به زندان افكن تا بيعت كند و يا سر از تنش جدا كن.

امام حسين عليه السلام برآشفت و فرمود:
اى پسر زرقاء! تو مرا مى كشى يا او؟! اگر كسى بخواهد چنين كارى كند، زمين را با خونش آبيارى مى كنم ؛ مى خواهى ، آزمايش كن .

سپس حضرت عليه السلام رو به وليد فرمود:
اى امير! ما خاندان نبوت ، معدن رسالت ، محل رفت و آمد فرشتگان و رحمت الهى هستيم ؛ خداوند رحمتش را به واسطه ما آغاز و پايان مى دهد. يزيد مردى فاسق ، شرابخوار، قاتل افراد بى گناه و زير پا نهنده دستورات الهى است ؛ از اينرو شخصى چون من با او بيعت نمى كند؛ منتظر مى شويم تا ببينيم كدام يك از ما سزاوار خلافت در بيعت است . به يقين از جدم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ،

شنيدم كه مى فرمود:
خلافت بر فرزندان ابوسفيان حرام است . پس چگونه با خاندانى كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر ايشان اينگونه فرمود، بيعت كنم ؟
در اينحال كه صداى حضرت بلند شده بود، جوانان همراه امام عليه السلام خواستند با شمشيرهاى آخته داخل شوند كه ناگهان حضرت از مجلس ‍ خارج شد و همگى به منازل خود رفته و مروان به وليد گفت : حرف مرا گوش نكردى ؛ ديگر چنين فرصتى به تو دست نخواهد داد.

وليد گفت :
واى بر تو! از من مى خواهى از كشتن او دين و دنيايم را از دست بدهم ؛ قسم بخدا، دوست ندارم دنيا را صاحب شوم و حسين بن على را بكشم ؛ به خدا سوگند، گمان نمى كنم كسى با كشتن حسين جز به خفت و سبكى ميزان اعمالش خدا را ديدار كند؛ خداوند به او نظر رحمت ننموده و او را از پليدى پاك نكرده و براى او عذاب دردناكى خواهد بود.

مروان گفت :
اگر عقيده ات اين است ، پس درست عمل كردى.
شب همانروز امام حسين عليه السلام بر مزار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفت و نورى از قبر درخشيد و حضرت سيدالشهداء

فرمود:
سلام بر تو اى رسول خدا! من حسين ، فرزند فاطمه ، در دانه تو و فرزند عزيزت ، نوه تو كه مرا بين امتت جانشين قرار دادى ؛ گواه باش اى پيامبر خدا! بطور يقين ايشان مرا خوار نمودند؛ اين شكوه من به شماست تا به ديدارتان نائل شوم .
امام حسين عليه السلام فرداى روزى كه به دار الاماره وليد رفت ، جهت شنيدن اخبار از منزل بيرون آمده بود كه مروان حضرت را ديد و گفت:
نصيحتى مى كنمت ، گوش ده تا به صلاح آيى . با امير المؤ منين ، يزيد، بيعت كن ؛ بطور يقين آن براى دين و دنياى تو بهتر است .

امام حسين عليه السلام فرمود:
انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد .
به يقين ما از آن خدائيم و به سوى او مى رويم ، اگر امت مبتلا به اميرى چون يزيد گردد، اسلام نابود مى شود.

و سپس حضرت عليه السلام ادامه داد:
واى بر تو! آيا مرا به بيعت با مردى فاسق چون يزيد دستور مى دهى ؛ سخنى بيهوده گفتى اى گمراه بزرگ ! تو را سرزنش نمى كنم ؛ زيرا تو ملعونى هستى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در صلب پدرت ، حكم بن ابى العاص ، ترا لعن و نفرين نمود. به يقين نفرين شده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نمى تواند جز به بيعت با يزيد دعوت كند. اى دشمن خدا! از من دور شو؛ بطور يقين ما اهل بيت روسل خداييم صلى الله عليه و آله و سلم ؛ حق در خاندان ماست و زبان ما جز به حق سخن نگويد؛ از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى فرمود: خلافت بر آل سفيان و بر كسانى كه به اكراه اسلام آورده و فرزندانشان ، حرام است ؛ هر گاه معاويه را بر منبرم ديديد، دلش را بشكافيد. قسم بخدا، اهل مدينه او را بر منبر جدم ديدند و دستور را به انجام نرساندند و اكنون خداوند ايشان را به فرزندش ، يزيد، كه خداوند در آتش جهنم عذابش را زياد كند، مبتلا نمود؛ اى مروان ! واى بر تو! از من دور شو؛ به يقين تو رجس و پليدى و ما خاندان پاكى و طهارتيم كه خداوند متعال آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا را در رابطه با ما به پيغمبرش نازل فرمود: اى پسر زرقاء! ترا به آنچه روز قيامت جدم ، درباره حق من و يزيد از تو مى پرسد، مژده مى دهم.

ان الله فى الجنة درجات لن تنالها الا بالشهادة.
بطور يقين در بهشت براى تو (امام حسين عليه السلام ) درجاتى است كه جز به شهادت به آن نائل نمى شوى .

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

منبع: کتاب جلوه عشق – قصه هاى زندگى امام حسين (ع)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا