دسته‌بندی نشده

داستان کوتاه کودکانه گوسفندی که خیلی کوچک بود + دانلود قصۀ صوتی

داستان کوتاه کودکانه گوسفندی که خیلی کوچک بود

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود . توی یک صبح درخشان بهاری فرفری بدنیا اومد . گوسفندهای دیگه اونرو مسخره می کردند چون اون خیلی خیلی کوچولو بود .

داستان کوتاه کودکانه گوسفندی که خیلی کوچک بود

تو طول اون سال گوسفندها همه بزرگ و قوی شدند اما فرفری همونقدر که مونده بود موند . توی فصل زمستون واسه اینکه خودش رو بزرگ نشون بده خودش رو با برف پوشوند .

داستان کوتاه کودکانه گوسفندی که خیلی کوچک بود

فرفری زیر درخت گیلاس رفت تا شکوفه های گیلاس روش بریزه . اما باد تند وزید و تموم شکوفه ها رو با خودش برد …

دانلود قصۀ صوتی گوسفندی که خیلی کوچک بود

بچه های عزیز اگر دوست دارید بدونید بقیه داستان گوسفندی که خیلی کوچک بود … چی میشه ؟ به قصه صوتی کودکانه گوسفندی که خیلی کوچک بود … گوش فرا دهید.

separator line

دانلود قصۀ صوتی گوسفندی که خیلی کوچک بود

separator line

حتماً بخوانید:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا