دسته‌بندی نشده

آموزش کامل درس دهم فارسی هشتم | قلم سحر آمیز، دو نامه

آموزش کامل درس دهم فارسی هشتم |

قلم سحرآمیز

جنگ چالدران با همهٔ مقاومت دلیرانهٔ شاه اسماعیل و سربازانش به شکست انجامید. کمال‌الدّین بهزاد همراه شاه اسماعیل بود. یکی از سرداران، زخمی شده بود. کمال الّدین بهزاد همراه با شاه محمود نیشابوری او را به غاری در آن نزدیکی رساندند.

غار، تاریک و نمناک بود. قطره‌های آب از شکاف سقف می‌لغزید و از روی توده‌ای آهکی که از سقف آویزان بود، پایین می‌آمد و از نوک آن به کف سنگی غار می‌چکید. باریکه‌ای از نور خورشید به داخل غار می‌تابید و فضا را روشن می‌کرد. کمال‌الدّین تکّه چوب نیم سوخته‌ای برداشت و روی دیوار غار، تصویر مرغی را کشید که رو به سقف غار اوج گرفته بود. شاه محمود و سردار زخمی، مرغ را نگاه کردند. کمال‌الدّین زیر تصویر با خطّ خوش نوشت:

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

ای باد صبا تو را به عنوان پیک به سرزمین سبا (به عنوان پیک حضرت سلیمان (ع)) می‌فرستم. ببین چقدر ارزش برای تو قائل هستم و تو را از کجا به کجا می‌فرستم.

حیف است طایری چو تو، در خاکدان غم

زین‌جا به آشیان وفا می‌فرستمت

پرنده‌ای چون تو حیف است در دنیای خاکی باشد. (انسان در دنیای خاکی زندگی می‌کند.) بنابراین تو را به سمت سر منشأ عشق و وفاداری می‌فرستم. (جایگاه خاکی را به سوی جایگاه معنوی ترک کن)

سردار لبخندی زد. آرام شد و زیر لب شعر حافظ را زمزمه کرد.

شعر و نقّاشی، کار خود را کرده بود. کمال‌الدّین بهزاد به سردار نزدیک شد و پارچه را از روی زخم وی گشود.

سردار گفت: «آفرین بر قلم سحرآمیزت! من درد را فراموش کردم. نقّاشی تو طبیب زخم‌های ماست.»

separator line

دو نامه

سیّد جمال آرام و قرار نداشت. گاه در مصر بود، گاه در استانبول، گاه در افغانستان و گاه در هند. همه جا مردم را به آگاهی و مبارزه با استعمار و بیدادگری دعوت می‌کرد. این روحانی پرشور به انگلیس که رسید، زبان انگلیسی را در مدّتی کوتاه آموخت تا به این زبان سخنرانی کند و با اندیشمندان آنها به گفت‌وگو بنشیند. در فرانسه به فرانسوی می‌نوشت و در مصر به عربی سخنرانی می‌کرد.

این ایرانی پرشور وقتی نیرنگ استعمار را در کشورش دریافت، نامه‌ای به مرجع تقلید شیعیان، میرزای شیرازی، نوشت تا تنباکو را تحریم کند.

میرزای بزرگ این مرجع شجاع و بزرگوار، سرانجام، فتوای تاریخی را صادر کرد:

«بسم الله الرّحمن الرّحیم، الیوم… استعمال توتون و تنباکو، در حکم محاربه با امام زمان صلوات اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیه است».

دو نامهٔ سیّدجمال‌الدّین اسدآبادی و میرزای بزرگ، کار خود را کرده بود: قلیان‌ها شکسته شد؛ تنباکو تحریم شد؛ شاه به تنگنا افتاد و توطئهٔ انگلیس شکست خورد.

separator line

خودارزیابی (صفحهٔ 78 کتاب درسی)

1- سیّدجمال الدّین اسدآبادی در چه زمینه‌هایی استعداد داشت؟ دشمن شناسی قوی بود، او مسائل سیاسی را نقد می‌کرد و مردم را به آگاهی و مبارزه با استعمار و بیدادگری دعوت می‌کرد. او استعداد یادگیری زبان را به طور فوق‌العاده داشت زبان انگلسی را در مدت کمی آموخت. زبان فرانسه را هم صحبت می‌کرد و هم می‌نوشت. در مصر هم به زبان عربی سخنرانی می‌کرد.

2- چه رابطه‌ای بین شعر حافظ و نقّاشی کمال‌الدّین بهزاد بود؟ کمال‌الدین بهزاد پرنده‌ای را در حال اوج گرفتن نشان می‌داد و شعر حافظ نیز همین صحنه را تداعی می‌کرد. این دو توجه سردار زخمی را جلب کردند و به او آرامش بخشیدند تا او درد را فراموش کند.

3- چرا روحانیّت و چهره‌های علمی – فرهنگی تأثیر بیشتری در جامعه دارند؟ چون بحث مرجع تقلید در جامعه اسلامی یکی از بحث‌های اصلی و اساسی است. مردم مسلمان هستند و برای مسائل شرعی خود به روحانیت مراجعه می‌کنند و در این باره رابطه‌ی صمیمی بین این دو گروه وجود دارد. همچنین مردم نسبت به چهره‌های علمی – فرهنگی احترام خاصی قائل هستند. این گروه پایگاه اجتماعی ویژه‌ای دارند و به خاطر همین پایگاه اجتماعی تأثیر مهمی نیز در جامعه دارند.

separator line

دانش ادبی: جناس

به این واژه‌ها توجه کنید:
«صبا و سبا»، «آرام، رام»

در این واژه‌ها، نوعی نزدیکی آوایی وجود دارد. به این گونه نزدیکی آوایی واژه‌ها که شعر و نثر را زیباتر و خوش آهنگ‌تر می‌کند، «جناس» می‌گویند.

به نمونه‌های زیر توجه کنید و جناس‌ها را بیابید.

ای نام تو بهترین سرآغاز

بی نام تو نامه کی کنم باز؟

شرف مرد به جود است و کرامت به سجود

هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود

separator line

گفت‌وگو (صفحهٔ 78 کتاب درسی)

1- دربارۀ تأثیر دو نامۀ میرزای شیرازی و سیّدجمال، گفت‌وگو کنید. دو نامه کار خودشان را کردند. موقعیت سنجی و دشمن شناسی سیدجمال‌الدین باعث شد تا از موقعیت اجتماعی مرجع تقلید زمان میرزای شیرازی استفاده کرده و نقشه شوم استکبار را رو نماید. سید به میرزا نامه نوشت و میرزا فتوای تاریخی خود را صادر کرد و این دو نامه باعث ناکام ماندن دشمنان شد.

2- از دیوان حافظ، متن شعر «ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت» را بیابید؛ در گروه بخوانید و قافیه‌های آن را مشخص کنید.

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

بنگر که از کجا می‌فرسمت

حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم

زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت

در راه عشقْ مرحلۀ قرب و بعد نیست

می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر

در صحبت شِمال و صبا می‌فرستمت

تا لشکر غمت نکند مُلک دل خراب

جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

ای غایب از نظر، که شدی همنشین دل

می‌گویمت دعا و ثَنا می‌فرستمت

در روی خود تَفَرُّج صُنع خدای کن

کآیینۀ خدای‌نما می‌فرستمت

تا مطربان ز شوق مَنَت آگهی دهند

قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت

«با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت

حافظ! سرود مجلس ما ذکر خیر توست

بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت»

separator line

فعالیت‌های نوشتاری (صفحهٔ 79 کتاب درسی)

1- در متن درس، دو واژه بیابید که شکل نوشتاری و گفتاری آنها مانند «شنبه» متفاوت باشد.
استانبول ⇐⇐ استامبول
وقتی ⇐⇐ وختی

2- در هر یک از جمله‌های زیر، گروه اسمی و وابسته‌های آن را مشخّص کنید.
شعر (هسته) زیبا (صفت بیانی)، هم در گزینش (هسته) لفظ (مضاف الیه) و هم در بیان (هسته) معنا (مضاف الیه) توجه مخاطب را بر می‌انگیزد.
– میرزای (هسته) بزرگ (صفت بیانی)، مرجع (هسته) شجاع (صفت بیانی)، فتوای (هسته) تاریخی (مضاف الیه) را نوشت.

3- در نمونه‌های زیر، جناس‌ها را بیابید.
– الهی، چون تو حاضری، چه جویم و چون تو ناظری، چه گویم؟ (علّامه حسن زاده آملی) جناس: جویم و گویم
– سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند / همدم گل نمی‌شود، یاد سمن نمی‌کند (حافظ) جناس: چمن و چمن / چمن و سمن
– نه هر چه به قامت مهتر، به قیمت بهتر. (گلستان سعدی) جناس: قامت و قیمت / مهتر و بهتر

برخی واژه‌ها، به گونه‌ای تلفّظ و شنیده می‌شوند که با شکل نوشتاری آنها مطابقت کامل ندارد؛ مانند «پنبه، منبر، سنبل و…»

به هنگام نوشتن املای فارسی، به این گونه از واژه‌ها، لازم است، توجه کنیم:

نوشتار گفتار
پنبه پمبه
منبر ممبر
سنبل سمبل

separator line

حکایت: نام خوش‌بو

یکی از عارفان روزی در راه، کاغذی دید که نام مبارک پروردگار (بسم الله) بر آن نوشته شده بود و مردم پا بر آن می‌نهادند و می‌گذشتند. ایستاد و کاغذ را برگرفت و آن کاغذ را معطّر گرداند و اندر شکاف دیوار نهاد تا از آسیب پای رهگذران در امان باشد.

مدّت‌ها گذشت. شبی به خواب دید که ندایی به او می‌گوید: «ای دوست! نام من خوش‌بو کردی و مرا بزرگ داشتی و حرمت نهادی. ما نیز نام تو معطّر گردانیم، در دنیا و آخرت تو را بزرگ و گرامی خواهیم داشت».

رسالۀ قُشیریّه، ابوالقاسم قشیری

separator line

حتماً بخوانید:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا