دسته‌بندی نشده

آموزش کامل درس اول فارسی هشتم – پیش از اینها

آموزش کامل درس اول فارسی هشتم – پیش از اینها

separator line

پاسخ کامل تمامی تمرین ها و فعالیت های درس اول فارسی هشتم در کلاس درس

ستایش

ای نام نکوی تو، سردفتر دیوان ها وی طلعتِ روی تو، زینت دهِ عنوان ها

معنی : ای خدایی که نام زیبای تو، سرآغاز همۀ کتاب هاست؛ و ای خدایی که سیمای روشن تو، زینت بخش هر عنوان و آغازی است.

کریم : آمرزنده، بخشنده از گناه، از صفات خداوند دستگیر : یاریگر، کمک کننده
پوزش پذیر : بخشنده، پذیرنده پوزش پرستار : مطیع، فرمانبردار
امر : دستور بنی آدم : انسان، (فرزندان حضرت آدم (ع))
مرغ : هر نوع پرنده مور : مورچه
خلیل : دوست، لقب حضرت ابراهیم (ع) متّفق : هم فکر، هم نظر، معترف
الهیت : خدا بودن فرو ماندن : متحّر شدن، درماندن
کُنه : پایان و حقیقت چیزی، ذات ماهیت : چیستی
ماورا : آن سو جلال : بزرگی
بَصَر : چشم مُنتها : پایان، نقطه پایانی
جمال : زیبایی تأمل کردن : اندیشیدن
مُحال : غیر ممکن بَر پِی : به دنبال
مصطفی : برگزیده، لقب حضرت محمّد (ص)

پیش از اینها

قصر : کاخ، خانه بزرگ و مجلّل پادشاهان خشت : آجر، آجر خام
عاج : عاج فیل که از آن برای تزئین خانه و ساختمان و زیورآلات استفاده می شود. بُلور : شیشه براق
غرور : تکبّر طنین : آواز، صدای آهنگین، (در اینجا: صدا)
نعره : فریاد توفنده : پرخروش، خروشان، غوغا کننده
راه نیست : اجازه ندارد بی رحم : سنگدل، بسیار نامهربان
پرس و جو : پرسش و جستجو کردن خطا : اشتباه
نیّت : قصد، آهنگ، عزم خاطر : اندیشه
دلگیر : اندوهگین، ناراحت بی ریا : با صداقت، مخلص
گلیم : نوعی فرش که با دست بافته می شود و نسبت به سایر فرش ها قیمت پایین تری دارد. بوریا : حصیری که از نوی می سازند.

حکایت

غلام : نوکر، خدمتکار مرد ارباب : رئیس
چَرا : چریدن از آن من : مالِ من

خداوندش را بگوی که گرگ ببرد : به صاحبش بگو که گرگ آنها را بُرد. (در اینجا خداوند به معنای صاحب است)

به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین

معنی : به نام خداوندی که جان را در وجود موجودات قرار داد و خداوند حکیمی (دانشمند) که توانایی سخن گفتن را در زبان انسان ها قرار داده است.

خداوند بخشندۀ دستگیر کریم خطابخش پوزش پذیر

معنی : خداوندی که بخشنده و یاریگر است. خداوندی بخشاینده ای که از اشتباهات بنده گان می گذرد و عذرخواهی آنان را می پذیرد.

“بخشنده” کسی است که نعمت های زیادی را می بخشد و هدیه می دهد.

“بخشاینده” کسی است که از خطا و گناه دیگری می گذرد و او را می بخشد.

پرستارِ امرش همه چیز و کَس بنی آدم و مرغ و مور و مگس

معنی : همه چیز و همه کَس، از جمله انسان و پرندگان و مورچه و مگس و … مطیع و فرمانبردار دستور خداوند هستند.

یکی را به سر، برنهد تاجِ بَخت یکی را به خاک اندر آرد ز تخت

معنی : خداوند بر سر هر کسی که بخواهد تاج خوشبختی می گذارد و هر کسی را که بخواهد از تخت قدرت به خاک می رساند (خوشبختی و قدرت و ذلّت و خواری در دست خداست.)

گلستان کند آتشی بر خلیل گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل

معنی : خداوند آتش نمرود را برای ابراهیم تبدیل به گلستان می کند و عده ای را از آب دریای نیل به سمت آتش (دوزخ) می برد.

به درگاهِ لطف و بزرگیش بَر بزرگان نهاده بزرگی ز سر

معنی : همه بزگان، در برابر مهربانی و بزرگی خداوند، فکر بزرگ بودن را از سر بیرون کرده اند. (اظهار کوچکی می کنند)

جهان، مُتّفق بر الهیتش فرومانده از کُنهِ ماهیتش

معنی : همه جهانیان نسبت به خداوند او یک نظر هستند و همگی از درک ذات او ناتوان اند.

بشر، ماورای جلالش نیافت بَصَر، مُنتهای جمالش نیافت

معنی : بشر (انسان) نتوانست به کل بزرگی خداوند پی ببرد و چشم نتوانست همه زیبایی او را ببیند.

تأمل در آیینۀ دل کنی صفایی به تدریج، حاصل کنی

معنی : اگر در دل خودت اندیشه کنی و به خودشناسی برسی، به تدریج (کم کم) دلت پاک و روشن می شود.

مُحال است سعدی که راهِ صفا توان رفت جز بر پی مصطفی

معنی : ای سعدی، غیرممکن است کسی از راهی به جز پیروی از پیامبر خدا (ص) به پاکی دل دست یابد. (راه پاکی دل فقط از طریق پیروی از حضرت محمد (ص) است)

بوستان سعدی


چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی

معنی : با چشم دل (شعور و آگاهی) به اطراف خود نگاه کن تا حقیقت هستی را ببینی و آنچه با چشم معمولی قابل دیدن نیست، ببینی و درک کنی.

درسنامه فارسی هشتم درس اول

پیش از اینها، فکر می کردم خدا خانه ای دارد میان ابرها

معنی : قبلاً (در گذشته) فکر می کردم که خدا خانه ای در میان ابرها دارد.

مثلِ قصرِ پادشاهِ قصّه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا

معنی : مانند قصر پادشاه قصّه ها، آجرهای خانه اش از الماس و طلاست.

پایه های بُرجش از عاج و بُلور بر سرِ تختی نشسته با غرور

معنی : پایه های برجش از عاج و بلور است و خودش با غرور روی تختی شاهانه نشسته است.

ماه، برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او

معنی : ماه در واقع برق کوچکی (بازتاب نور کوچکی) از تاج خداست و ستاره ها، در واقع پولک های تاج خداوند هستند.

رعد و برق شب، طنین خنده اش سیل و طوفان، نعرۀ توفنده اش

معنی : فکر می کردم که رعد و برق صدای خندۀ خداست و سیل و طوفان، همان فریاد پرخروش و بلند خداست.

هیچ کس از جای او آگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست

معنی : هیچ کس جای او را نمی داند و هیچ کس اجازه ندارد به حضور او رفته و او را ببیند.

آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان، دور از زمین

معنی : آن خدایی که من فکر می کردم، بی رحم و خشمگین بود و خانه اش در آسمان و دور از زمین قرار داشت.

بود، امّا در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود

معنی : آن خدایی که من تصور می کردم وجود داشت، اما در بین ما انسان ها نبود. او در ذهن من، موجودی مهربان و ساده و زیبا نبود.

در دل او، دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت

معنی : در دل خدایی که در ذهن من بود دوستی و محبت جایی نداشت و مهربانی برای او هیچ معنا و مفهومی نداشت.

هر چه می پرسیدم از خود از خدا از زمین از آسمان از ابرها

معنی : هر چه از دیگران، در مورد خودم، خدا، زمین، آسمان و ابرها می پرسیدم …

زود می گفتند: «این کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست»

معنی : همه زود می گفتند: «این، کار خداست و جست و جو کردن در مورد کارهای خدا کاری اشتباه است»

نیّت من در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا

معنی : به دلیل ترس و وحشت از خشم خدا، نماز می خواندم و دعا می کردم.

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود

معنی : قبل از اینها (در گذشته) در فکر خود از خدا دلگیر و ناراحت بودم و این گونه تصورها در ذهنم بود.

تا که یک شب، دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک صفر

معنی : تا اینکه یک شب دست در دست پدر (همراه پدر)، به قصد یک سفر حرکت کردیم.

در میان راه، در یک روستا خانه ای دیدیم، خوب و آشنا

معنی : در میانه راه، در یک روستا، خانه ای خوب و آشنا دیدیم.

زود پرسیدم: «پدر اینجا کجاست؟» گفت: «اینجا خانۀ خوب خداست»

معنی : زود از پدرم پرسیدم: «پدر اینجا کجاست؟» پدر پاسخ داد: « اینجا خانۀ خوب خداست»

گفت: «اینجا می شود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

معنی : پدرم گفت: «در اینجا می توان یک لحظه ماند و در گوشه ای خلوت، نمازی ساده و بی ریا خواند.

با وضویی دست و رویی تازه کرد با دل خود گفت و گویی تازه کرد»

معنی : در اینجا می توان با وضو گرفتن دست و روی خود را تازه و شاداب کرد و با دل خود گفت و گوی جدیدی را شروع کرد.»

گفتمش: «پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟»

معنی : به او گفتم: «پس خانه این خدای خشمگین، اینجا روی زمین است؟»

گفت: «آری خانۀ او بی ریاست فرش هایش از گلیم و بوریاست

معنی : پدرم گفتم: «بله! خانۀ خدا ساده و بی ریاست. فرش های آن خانه از گلیم و حصیر است.(همه چیز در این خانه بی ریاست)

مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل آیینه است

معنی : خداوند، مهربان و ساده و بی کینه است. او مانند نوری در دل آیینه، نورانی است.

عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی

معنی : خشمگین شدن و دشمنی کردن از عادت های خدا نیست. نام او نور (از نام های خدا) و نشانه اش روشنی است. (روشنایی نشان وجود خداست)

تازه فهمیدم: خدایم این خداست این خدای مهربان و آشناست

معنی : تازه فهمیدم: خدای من همین خدای مهربان و آشناست.

دوستی از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر

معنی : این خدا دوست من است، دوستی که از خود من به من و از رگ گردن به من نزدیک تر است. (اشاره به آیۀ 16 سوره مبارکه ق، نَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَیلِ الوَریدِ)

می توانم بعد از این، با این خدا دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

معنی : می توان از این به بعد، با این خدا به شکلی پاک و بی ریا دوست باشم.

به قول پرستو، قیصر امین پور


درسنامه فارسی هشتم درس اول

پیش از اینها، فکر می کردم خدا خانه ای دارد میان ابرها

معنی : قبلاً (در گذشته) فکر می کردم که خدا خانه ای در میان ابرها دارد.

مثلِ قصرِ پادشاهِ قصّه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا

معنی : مانند قصر پادشاه قصّه ها، آجرهای خانه اش از الماس و طلاست.

پایه های بُرجش از عاج و بُلور بر سرِ تختی نشسته با غرور

معنی : پایه های برجش از عاج و بلور است و خودش با غرور روی تختی شاهانه نشسته است.

ماه، برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او

معنی : ماه در واقع برق کوچکی (بازتاب نور کوچکی) از تاج خداست و ستاره ها، در واقع پولک های تاج خداوند هستند.

رعد و برق شب، طنین خنده اش سیل و طوفان، نعرۀ توفنده اش

معنی : فکر می کردم که رعد و برق صدای خندۀ خداست و سیل و طوفان، همان فریاد پرخروش و بلند خداست.

هیچ کس از جای او آگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست

معنی : هیچ کس جای او را نمی داند و هیچ کس اجازه ندارد به حضور او رفته و او را ببیند.

آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان، دور از زمین

معنی : آن خدایی که من فکر می کردم، بی رحم و خشمگین بود و خانه اش در آسمان و دور از زمین قرار داشت.

بود، امّا در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود

معنی : آن خدایی که من تصور می کردم وجود داشت، اما در بین ما انسان ها نبود. او در ذهن من، موجودی مهربان و ساده و زیبا نبود.

در دل او، دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت

معنی : در دل خدایی که در ذهن من بود دوستی و محبت جایی نداشت و مهربانی برای او هیچ معنا و مفهومی نداشت.

هر چه می پرسیدم از خود از خدا از زمین از آسمان از ابرها

معنی : هر چه از دیگران، در مورد خودم، خدا، زمین، آسمان و ابرها می پرسیدم …

زود می گفتند: «این کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست»

معنی : همه زود می گفتند: «این، کار خداست و جست و جو کردن در مورد کارهای خدا کاری اشتباه است»

نیّت من در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا

معنی : به دلیل ترس و وحشت از خشم خدا، نماز می خواندم و دعا می کردم.

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود

معنی : قبل از اینها (در گذشته) در فکر خود از خدا دلگیر و ناراحت بودم و این گونه تصورها در ذهنم بود.

تا که یک شب، دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک صفر

معنی : تا اینکه یک شب دست در دست پدر (همراه پدر)، به قصد یک سفر حرکت کردیم.

در میان راه، در یک روستا خانه ای دیدیم، خوب و آشنا

معنی : در میانه راه، در یک روستا، خانه ای خوب و آشنا دیدیم.

زود پرسیدم: «پدر اینجا کجاست؟» گفت: «اینجا خانۀ خوب خداست»

معنی : زود از پدرم پرسیدم: «پدر اینجا کجاست؟» پدر پاسخ داد: « اینجا خانۀ خوب خداست»

گفت: «اینجا می شود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

معنی : پدرم گفت: «در اینجا می توان یک لحظه ماند و در گوشه ای خلوت، نمازی ساده و بی ریا خواند.

با وضویی دست و رویی تازه کرد با دل خود گفت و گویی تازه کرد»

معنی : در اینجا می توان با وضو گرفتن دست و روی خود را تازه و شاداب کرد و با دل خود گفت و گوی جدیدی را شروع کرد.»

گفتمش: «پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟»

معنی : به او گفتم: «پس خانه این خدای خشمگین، اینجا روی زمین است؟»

گفت: «آری خانۀ او بی ریاست فرش هایش از گلیم و بوریاست

معنی : پدرم گفتم: «بله! خانۀ خدا ساده و بی ریاست. فرش های آن خانه از گلیم و حصیر است.(همه چیز در این خانه بی ریاست)

مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل آیینه است

معنی : خداوند، مهربان و ساده و بی کینه است. او مانند نوری در دل آیینه، نورانی است.

عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی

معنی : خشمگین شدن و دشمنی کردن از عادت های خدا نیست. نام او نور (از نام های خدا) و نشانه اش روشنی است. (روشنایی نشان وجود خداست)

تازه فهمیدم: خدایم این خداست این خدای مهربان و آشناست

معنی : تازه فهمیدم: خدای من همین خدای مهربان و آشناست.

دوستی از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر

معنی : این خدا دوست من است، دوستی که از خود من به من و از رگ گردن به من نزدیک تر است. (اشاره به آیۀ 16 سوره مبارکه ق، نَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَیلِ الوَریدِ)

می توانم بعد از این، با این خدا دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

معنی : می توان از این به بعد، با این خدا به شکلی پاک و بی ریا دوست باشم.

به قول پرستو، قیصر امین پور


separator line

حکایت به خدا چه بگویم؟

درسنامه فارسی هشتم درس اول

خودارزیابی

1. شاعر در مصراع «اینجا خانۀ خوب خداست» به چه نکته ای اشاره دارد؟ به این نکته اشاره دارد که مساجد مانند خانه خداوند هستند که می توانیم در آنجا به خداوند نزدیک تر شده و با او راز و نیاز کنیم.

2. درک و دریافت خود را از مصرع «نام او نور و نشانش روشنی» بیان کنید. نور از نام های خداوند است و روشنی ویژگی ذاتی اوست. منظور این است که وجود خداوند سراسر نور است و در وجود او از تاریکی خبری نیست.

3. چه راه هایی برای شناخت خداوند هستی وجود دارد؟ بهترین راه شناخت خداوند، شناخت او از طریق موجودات است. زیبایی، پیچیدگی، مهربانی، خشم و … موجودات، نشانه نشانۀ زیبایی، پیچیدگی، مهربانی، خشم و … خداوند است. زیرا هر موجودی در واقع نشانه ای از وجود خداوند است.

4. با توجه به شعر، مهم ترین ویژگی دوستی با خدا را چه می دانید؟ خدا دوستی است که از خود انسان به او نزدیک تر است.


درسنامه فارسی هشتم درس اول

دانش زبانی

در سال گذشته با مفهوم زبان و ادبیات و تفاوت آن ها آشنا شدیم.

هر گاه بخواهیم مقصود خود را بیان کنیم، از «زبان» استفاده می کنیم. امّا وقتی بخواهیم همان مقصود و منظور را زیباتر و تأثیرگذارتر بگوییم، از «ادبیات» بهره می گیریم.

واژه ها و جمله ها، عناصر تشکیل دهندۀ زبان هستند و ساختار آن را می سازند. برای درک بهتر هر اثر باید به ساختار و محتوای آن توجه کرد.به مثال زیر توجه کنید.

یک لیوان را در نظر بگیرید که شیشه ای بوده و در آن شربت آلبالو وجود دارد.

حالا با هم مشخصات چیزهایی که می بینیم را بررسی کنیم.

ظاهر لیوان : شکل و حالت آن، جنس لیوان، رنگ آن و …

درون لیوان : شربت آلبالو

همان طور که دیدید ما مشخصات ظاهری و باطنی لیوان را از هم جدا کردیم؛ بخش هایی که دیده می شوند؛ به ساختار لیوان و بخشی که درون لیوان است، یعنی شربت آلبالو، به محتوای آن مربوط است.

خب!

می خواهیم بگوییم متن ها و نوشته ها هم، ساختار و محتوا دارند.

ساختار و ظاهر متن، یعنی چیزه

ایی که از متن می بینیم؛ مانند :

شکل متن، شعر یا نثر بودن، قالب شعر، زبان متن، سختی یا سادگی واژه های متن و …

محتوا و درون مایۀ متن، یعنی مفهوم کلی متن؛ مانند:

موضوع و مفهوم متن، آموزنده بودن، حماسی بودن، عاطفی بودن و …


درسنامه فارسی هشتم درس اول

واژگان املایی

واژگان املایی درس اول فارسی هشتم

طلعت – مُتّفق – الهیتش – کُنه – بصر – تأمّل – مُحال – قصر – قصّه – خشت – عاج – غرور – رعد و برق – طنین – طوفان – نعره – توفنده – حضور – معنا – خطا – پرس و جو – نیّت – دلگیر – خاطر – ذهن – تصویر – قصد – لحظه – وضو – گلیم – بوریا – عادت – سراغ –

separator line

گفت و گو

گفت و گوی درس اول فارسی هشتم

1. دربارۀ زمینۀ فکری شعر «ستایش» در گروه ها گفت و گو کنید. زمینه فکری این شعر، ستایش خداوند است. در آن صفت ها و عظمت خدا و همچنین معجزه برخی از پیامبران ذکر شده شده است. این ابیات برگزفته از آیات قرآن است.

2. دربارۀ ارتباط مفهوم آیۀ زیر با متن درس پس از تأمّل و تفکر، گفت و گو کنید.

«ما از رگِ گرن به شما نزدیک تریم.» (سورۀ «ق»، آیۀ 16)

خدا از همه چیز و همه کس به ما نزدیک تر است. در همه جا حضور دارد و همیشه با ماست.

separator line


درسنامه فارسی هشتم درس اول

فعالیت های نوشتاری

1. از متن «ستایش» و «درس اول» واژه هایی بیابید که در آنها یکی از حروف «د، ز، ض، ظ» به کار رفته باشد.

زبان، پوزش پذیر، همه چیز، بزرگی، جز، حضور، زمین، زیبا، زود، نماز، ذهن، لحظه، وضو، تازه، نزدیک

2. جدول زیر را کامل کنید.

فعل بن مضارع مصدر زمان
رفت رو رفتن گذشته (ماضی)
دارد دار داشتن حال (مضارع)

درسنامه فارسی هشتم درس اول

3. ردیف و قافیه را در بیت هشتم و هجدهم شعر «پیش از اینها» مشخّص کنید.

بیت 8 : قافیه : ما و زیبا / ردیف : نبود و نبود

بیت 18 : قافیه : دست و رویی و گفت و گویی / ردیف : تازه کرد و تازه کرد

4. سعدی در بیت زیر، به کدام داستان های دینی اشاره دارد؟

«گلستان کند آتشی بر خلیل گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل»

مصرع اول اشاره دارد به داستان حضرت ابراهیم(ع) که نمرود (پادشاه ستمگر زمان) وی ر ادر آتش انداخت، تا به او ثابت کند که خدایی که ابراهیم (ع) از آن سخن می گوید، وجود ندارد؛ امّا آتش به فرمان خدا تبدیل به گلستان شد و حضرت ابراهیم (ع) نجات یافت.

مصرع دوم اشاره دارد به داستان حضرت موسی (ع) که با قوم خود در حال فرار از دست فرعون بودند و فرعونیان در پی آنها. موسی (ع) به فرمان خدا توانست با عصایش رود نیل را بشکافد و با قومش از آن عبور کند، امّا وقتی فرعون و لشکرش به دنبال آنها وارد نیل شدند؛ غرق شدند.

نکته بسیار مهم

در زبان فارسی، بعضی حروف، مانند «ذ، ز، ض، ظ» تلفّظ (آواهای) یکسان دارند امّا شکل نوشتاری آنها متفاوت است؛ با دقت در معنا، به املای این گونه واژه ها توجه کنید.

مثال : واژه لذیذ که می تواند با یک تلفّظ یکسان، شکل های نوشتاری (املای) متفاوت داشته باشد.

لذیز، لذیض، لذیظ

لزیز، لزیذ، لزیض، لزیظ

لضیذ، لضیز، لضیض، لضیظ

لظیذ، لظیز، لظیض، لظیظ

separator line

حتماً بخوانید:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا