دسته‌بندی نشده

چه شخصی سر مطهر امام حسین (ع) را جدا کرد ؟

کدام جنایتکار، سر مطهر امام حسین (علیه السلام) را از بدن جدا کرد ؟

بریدن سر امام حسین (ع) موضوع مورد بحث ماست. در بین مورخان در مورد این که سر امام (ع) را چه کسی بریده، اختلاف وجود دارد. این نظرها عبارت است از:

مردی گمنام از قبیله مذحج قاتل امام است. البته گفته شده روایت این نظر، ضعیف است. این نظر را ابن حجر گفته است.

قاتل امام حسین (ع) حصین بن نمیر است. او به امام تیری زد، فرود آمد، سرش را برید و به کمر اسبش بست تا مقرب ابن زیاد گردد.

مهاجر بن اوس قاتل امام است.

مقریزی می گوید: عمر بن سعد امام را به قتل رساند.

خولی بن یزید قاتل امام است.

برادر خولی، شبل بن یزید، سر امام را جدا کرد. مورخان گفته اند: خولی بن یزید خواست سر امام را جدا کند ولی ترسید. اما برادرش شبل بن یزید سر امام را جدا کرد و به خولی داد.

سنان بن انس سر امام را جدا کرد.

در مورد شخصی که سر امام حسین را برید صدوق در امالی می گوید: سنان از اسب پایین آمد، محاسن حضرت را گرفت، با شمشیر به گلویش می زد و می گفت: به خدا قسم، من سرت راجدا می کنم و می دانم که تو زاده رسول خدایی و از نظر پدر و مادر بهترین مردمی.

در مقتل ابی مخنف هم دارد که سر امام حسین (ع) را سنان برید و به خولی داد. بعد کنار چادر عمربن سعد ایستاد و با صدای بلند فریاد زد: رکابم را پر از طلا و نقره کن که من حسین را کشتم.

طبری می گوید: هنگام شهادت امام حسین (ع) هر که نزدیک امام حسین (ع) می آمد، سنان دورش می کرد، برای آنکه مبادا کسی دیگر سر آن جناب را ببرد. سرانجام سر امام را جدا کرد و به خولی سپرد.

اکثر مورخان و ارباب مقاتل نظرشان این است که قاتل و قاطع سر امام حسین (ع) شمر ملعون است. گروهی معتقدند سنان در کشتن امام (ع) به شمر کمک کرده است. جمعی هم سنان و خولی را در کشتن امام یاور شمر دانسته اند.
پس شمر بر سر خولى فریاد زد که خدا بازویت را از هم جدا کند، چرا مى لرزى، خولى پاسخى نگفت. شاید او علاوه بر مشاهده آن صلابت، از این همه بى شرمى خویش که براى بریدن گلویى گام پیش گذاشته بود که حبیب خدا بر آن بوسه مى زد، دچار تردید و لرزش شده بود.

شمر که نمى خواست این تردیدها اوج گیرد، بى درنگ از اسب به زیر آمد و سر امام را برید و به خولى سپرد تا نزد عمر بن سعد برد.

چگونگی بریدن سر امام حسین (ع)

وقتـی از همه طرف بـه امام حمله کردند و او ناتـوان روی زمین افتاد، عمربن سعد به اصحابش گفت: بروید و سر از بـدنش جدا کنید و راحتش سازید. در این موقع، سنان و شمربن ذی الجوشن بـا جمعی از شامیان آمدند، بالای سر او ایستادند و به یکدیگر گفتند: منتظر چه هستید ؟ این مرد را راحت کنید.

در این موقع، چهل تـن مبـادرت کردند که سر امام حسین (ع) را جدا کنند. عمر بـن سعد می گفت: وای بـر شما، عجـله کنید. اولین کسی که مبـادرت کرد، شیث بـن ربـعی بـود. او بـا شمشیر نزد امام (ع) رفت تا سرش را جدا کند.

وقتـی امام حسین (ع) بـا گوشه چشم بـه او نگریست، شیث شمشیر را انداخت و در حالی که این جمله ها را بـر زبـان می راند، فرار کرد. (وای بـر تو عمر بـن سعد، می خواهی خود را از کشتن حسین تبـرئه کنی و من خونش را بریزم)

بعد سنان بن انس نخعی بـه طرف امام (ع) حرکت کرد و بـه شیث بـن ربعی گفت: مادرت به عزایت بنشیند، چرا حسین را نکشتی ؟

شیث گفت: وقتی که به طرف حسین رفتم، چشمانش را باز کرد، دیدم مثل رسول خدا است؛ شرم کردم شبیه رسول خدا را بکشم.

امام (ع) نگاهی بـه او کرد. سنان لرزید، شمشیر از دستـش افتـاد و فرار کرد. شمر آمد و گفت: مادرت بـه عزایت بـنشیند، چـرا او را نکشتی ؟

گفت: چون حسین چشمانش را باز کرد، به یاد شجاعت پدرش افتادم و فرار کردم.

شمر گفت: ترسویی، شمشیر را بـه من ده. بـه خدا قسم، هیچ کس از من بـه خون حـسین سزاوارتـر نیست. او را می کشم چـه شبـیه مصطفی باشد، چه شبیه مرتضی.

شمشیر را گرفت، بالای سینه امام نشست و به حضرت نگریست و گفت: خیال نمی کنم بدانی چه کسی به سراغت آمده.

امام چشم بـاز کرد و او را دید. شمر گفت: من از آن مردم نیستم که از قتل تو صرف نظر کنم.

امام فرمود: کیستـی که بـه جـایگاهی چـنین بـلند گام نهاده و بر بوسه گاه رسول خدا جای گرفته ای ؟

شمر روی سینه حضرت نشسته، محاسن امام را گرفته بـود و در پـی کشتن بـود. امام خندید و فرمود: می دانی که هستـم ؟ شمر گفت: خوب می شناسـمت. مادرت فاطمه، پـدرت علی مرتـضی، جـدت محـمد مصطفی و دشمنت خدای بزرگ است. تو را می کشم و هیچ نمی هراسم.

امام گفت: تـو که حـسـب و نسـب مرا می شناسـی، چـرا مرا می کشی ؟ شـمر گفـت: اگر من نکـشـم، چـه کـسـی از یزید جـایزه بـگیرد ؟

امام (ع) فرمود: جایزه یزید پـیش تو محبـوبـتر است یا شفاعت جدم رسول خدا (ص)؟ شـمر گفت: دانگی از جـایزه یزید پـیش من از شـفاعت تـو و جـدت محبوبتر است.

امام (ع) تشنه بود. شمر گفت: پـسر ابـوتراب ! مگر نمی دانی پـدرت کنار حوض کوثر اسـت و کسـانی را که دوسـت دارد، سـیراب می کند ؟! صبرکن تا آب از دستش بگیری.

امام فرمود: حالا که می خواهی مرا بـکشی پـس کمی آب بـه من ده. شـمر گفت: هرگز، حـتـی قطره ای آب نمی دهم تـا مرگ را بـچـشـی. امام پرسید: کیستی ؟ گفت: شمر بن ذی الجوشن.

امام فرمود: دامن زره را از چهره ات بردار. وقتـی شمر چهره نمایاند، امام دید دندان هایش مانند دندان خوک از دهانش بیرون آمده است.

سپـس فـرمود: آری، این یک نشـانه، راسـت اسـت. آنگاه فـرمود: سینه ات را برهنه کن. شمر جامه بالا زد. سینه اش گرفتار پیسی بود. امام فرمود: راست گفت جدم رسول خدا (ص).

رسول خـدا را در خـواب دیدم که فرمود: فردا وقت نماز پـیش من می آیی و کشنده ات این نشـانه ها را دارد. آن نشـانه ها همه در تـو موجود است.

امام حسین (ع) به شمر فرمود: می دانستم کشنده من تو خواهی بـود؛ زیرا تو پیسی. در خواب دیدم سگان بـر من حـمله می کردند و در میان سـگان، سـگ ابلق پیسی بود که بـیشتر بـر من حمله می کرد. جدم رسول خدا (ص) نیز چنین خبر داده بود.

در مناقب چـنین نقل شده است: وقتـی امام بـه شمر نگریست و دید پیس است، فرمود: الله اکبر، الله اکبر، راست گفت خدا و رسولش؛ زیرا پیامبـر (ص) فرمود: گویا می بـینم سگی پـیس در خون اهل بـیتم غوطه می خورد.

در این موقع، شمر گفت: اکنون که جدت مرا به سگ ها تشبیه کرده، تو را از قفا سر می برم. بـعـد امام را بـه صـورت خـوابـانید و رگ های گردنش را بـرید.

در مقاتـل چـنین آمده اسـت: وقتـی شـمر روی سـینه شـریف امام حسین (ع) نشسته بود و محاسن مقدس وی را در دست داشت، دوازده ضربه شمشیر بـه امام زد تا سرش را جدا کرد. وقتی سر امام را می بـرید، می گفت: سرت را از بـدنت جـدا می کنم در حالی که می دانم که انسان بزرگواری، فرزند رسول خدایی و از نظر پدر و مادر بهترین مردمی.

وقتی شمر، هر عضو امام را می بـرید، حضرت می فرمود: یا جداه ! یا محمداه ! یا ابـاالقاسماه ! و یا ابـتـاه ! یا علیاه ! یا اماه ! یا فاطماه ! کشته می شوم مظلوم و ذبـح می شوم تشنه، می میرم غریبـانه.

وقتـی شمر سر را بـرید و روی نیزه قرار داد، تـکبـیر گفت و لشکر دشمن هم سه بار تکبـیر گفت. در این موقع، زلزله آمد، دنیا تیره شد، از آسمان خـون آمد و در آسمان ندا دادند که: بـه خـدا قسم، حسین بن علی را کشتند. بـه خدا قسم، امام فرزند امام را کشتند.

چرا شمر سر امام حسین (ع) را از پشت برید ؟

درباره این‌ که چرا شمر گلوی مبارک امام حسین (ع) را از جلو نبرید با توجه به نقل‌ هایی که برای چگونگی شهادت امام حسین (ع) وارد شده، می‌ توان چند احتمال داد:

افراد دیگری غیر از شمر که می‌ خواستند نزدیک امام حسین (ع) شوند و او را به شهادت برسانند، همین که امام به آن ها نظری می‌ افکند، تنشان می‌ لرزید و شمشیر از دستشان می‌ افتاد؛

در برخی منابع جزئیات این حادثه بیان نشده، بلکه تنها به ترس و لرزش این افراد از هیبت و عظمت امام حسین (ع) اشاره شده است. بنابراین، اصل ترس افرادی مانند سنان بن انس پذیرفتنی است.

شاید با توجه به این جریانات، برای این‌ که شمر ملعون به عاقبت این افراد دچار نشود، سر امام حسین (ع) را از پشت برید تا چشم او به چشم امام حسین (ع) نیفتد.

علامه مجلسی می‌ نویسد: در بعضى از کتاب‌های معتبر از طبری و او از طاوس یمانى نقل کرده است: پیامبر اسلام (ص) پیشانی و گلوى امام حسین (ع) را زیاد می‌بوسید.

همچنین به نقل از کتاب «معدن البکاء فی مقتل سید الشهداء» آمده است: شمر خواست سر امام حسین (ع) را از گلو جدا کند، ولى شمشیرش نبرید، امام حسین (ع) فرمود: «واى بر تو ! آیا می‌ پندارى شمشیر تو جایى را که رسول خدا (ص) بر آن فراوان‏ بوسه زد می‌برد»

شمر برآشفت و آن‌ حضرت (ع) را به رو افکند و سر مطهرش را از قفا جدا کرد. ولی این بخش از سخن امام حسین (ع) که «آیا می‌ پندارى شمشیر تو جایى را که رسول خدا (ص) بر آن فراوان‏ بوسه زد می‌ برد»، پیش از شهادت و هنگام نشستن شمر بر سینه امام حسین (ع)، در منابع و مقاتل معتبر ذکر نشده است.

به هر حال، با فرض پذیرش این نقل؛ چون گلوی امام حسین (ع) مکان بوسه پیامبر اسلام (ص) بوده، شمر سر امام حسین (ع) را از پشت برید.

به هر حال، نمی‌ توان به طور قطعی گفت: علت اصلی بریدن سر امام حسین (ع) از قفا همان است که در برخی کتاب‌ها نوشته شده است؛ زیرا بخش‌ هایی از نقل‌های ذکر شده، در مقاتل و منابع تاریخی مربوط به نهضت و قیام امام حسین (ع) نیامده است،

به همین جهت؛ نمی‌توان میان علت بریده شدن سر امام حسین (ع) از قفا با این نقل‌های متفاوت ارتباط برقرار کرد و یک نتیجه قطعی گرفت و موارد یاد شده را تنها یک احتمال است.

بیشتر بخوانید:

اعمال و وقایع تلخ ترین روز تاریخ بشریت روز دهم محرم (عاشورا)

اعمال و وقایع غم انگیز روز نهم محرم (تاسوعا)

ماه محرم الحرام : اعمال و وقایع اسف بار روز دوم محرم

اعمال روز سوم محرم و وقایع دردناک آن روز

اعمال و وقایع تاسف برانگیز روز هشتم محرم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا