دسته‌بندی نشده

مجموعه متن سخنرانی در مورد میلاد پیامبر (ص)

متن سخنرانی ولادت پیامبر (ص)

ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت پیامبر (ص)، در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه متن سخنرانی در مورد میلاد پیامبر (ص) را آورده ایم. با ما همراه باشید.

سخنرانی ولادت حضرت محمد (ص)

متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری برای میلاد پیامبر (ص)

ای روزهای خوب که در راهید ای جاده های گم شده در مه، ای روزهای سخت ادامه از پشت لحظه ها به در آیید، ای روز آفتابی ای مثل چشم های خدا آبی ای روز آمدن ای مثل روز آمدنت روشن، روزها که می گذرد هر روز در انتظار آمدنت هستم اما با من بگو که آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم؟

سوال – چکار بکنیم که میلاد پیامبر رحمت برای همه یک جشن واقعی باشد؟

پاسخ – بحث رحمت، بحر عمیقی است. همه ی دین ما بیانگر این است که یکی از وعده های الهی، رحمت است. چرا ما از این همه خوبی ها فرار می کنیم؟ چه اتفاقی افتاده است که ما از رحمت واسعه خداوند فرار می کنیم؟

چرا از این موضوع استقبال نمی کنیم؟ خدا نکند که ذائقه ی ما آنقدر به دنیا و گناه عات کرده باشد که وقتی بوی رحمت به مشام ما می رسد از هوش برویم. این پیشنهاد هفته ی وحدت و رحمت، پیشنهاد دین است.

آیا شما بعنوان یک پدر در روز میلاد پیامبر هدیه ای به فرزندتان دادید؟ آیا شما کاری کردید که این روز با روزهای دیگر تفاوت داشته باشد و کمی پای درد دل فرزندتان نشستید که این مایه فرح درونی فرزندتان بشود؟

آیا در روز میلاد پیامبر، ما وقتی برای همسر و اقوام خودمان گذاشتیم تا آنها را شاد کنیم؟ اتفاق نباید از بیرون بیفتد. ما باید با عزیزمان حرف بزنیم و ببینیم که می توانیم برای غصه ی او راه حلی پیدا بکنیم، این کار سببی برای رحمت می شود.

البته ما باید همه ی این کارها را بنام پیامبر ثبت کنیم. خوب است در اطلاعیه های مان همانطور که دهه ی را می نویسیم خوب است در کنار آن بنویسیم: با تقارن با میلاد پیامبر اکرم. امام و انقلاب ما اگر اسم و رسمی دارد به خاطر رهروی پیامبر اسلام است.

تداوم انقلاب ما در گره ی حفظ دعوت پیامبر است. آنچه که مایه ی جاودانی است اسلام و ارتباط با دین و پیامبر است. خوب است که خانم خانه دار در روز میلاد پیامبر تلاش بیشتری بکند، غذای خوشمزه تری بپزد، سفره ی زیباتری بچیند و لباس زیباتری بپوشد تا بچه ها متوجه بشوند که میلاد پیامبر است تا این روز یک خاطره ی زیبا برای افراد خانواده بشود.

من باید کاری بکنم که فرزندان من منتظر روز این ولادت بشوند. در روز ولادت خوب است که ما همدیگر را ببخشیم. ما می توانیم در روز عید اسلامی یک نشاط و لبخندی بر لب دیگران بگذاریم.

ما در این هفته ی رحمت و وحدت باب توبه را برای دیگران نبندیم و عذرخواهی آنها را قبول کنیم. اگر ما در را به روی دیگران ببندیم، خدا هم در را به روی ما می بندد.

شما باید نسبت به فرزندان گذشت داشته باشید. شما منتظر بخشش دیگران نباشید بلکه خودتان ببخشید. اگر مدیران در حدی اختیار دارند، می توانند بخاطر ولادت پیامبر جریمه ها را ببخشند یا تخفیف بدهند.

هر فردی که در روز ولادت پیامبر به محل خدمتش می رود، احساس کند که دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی به او عیدی می دهد. حتی با دادن یک دانه شکلات به دیگران.

روز ولادت پیامبر در دنیا اتفاقاتی افتاد تا همه بدانند خبر مهمی است، طاق کسری ترک برداشت، آتشکده خاموش شد، دریاچه ی ساوه خشک شد و شیر حلیمه ی سعدیه جاری شد.

خدا با تولد پیامبر، اوضاع عالم را تکانی داد تا همه بفهمند که رحمت للعالمین آمده است. پیامبر هم خودش هم آئین و هم خلق و هم نسل او رحمت است. پس ما هم که مسلمان هستیم در این هفته ی مبارک باید اتفاقی در زندگی مان بیفتد. آیا بنظر شما این اتفاق افتاده است؟

صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را، خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی. آیین پیامبر چه اشکالی دارد که ما نمی خواهیم به سراغ آن برویم. من می خواهم متاع هایی را که خدا وعده داده تبلیغ بکنم و نرخ آنرا بگویم.

اولین وعده، رحمت است. این رحمت فقط مخصوص رحمت للعالمین نیست و ما هم می توانیم از این رحمت واسعه صاحب رحمت بشویم. یعنی هر کس که ما را ببیند احساس نشاط و احساس اتصالبه خدا بکند.

روایت داریم: مومنی کس است که شما با نگاه کردن به او به یاد خدا می افتید. رحمت متاع کمی نیست. وعده ی دیگری بخشش است. وعده ی دیگر امنیت و آرامش است. آیا برای این آرامش نرخی وجود دارد؟ حضرت زینب با این همه مشکلات آرامش داشتند.

وعده ی دیگر سعادت و موفقیت است. چرا دوستی های ما به قهر تبدیل می شود؟ چرا ازدواج های ما به طلاق منجر می شود؟ تمام امامان ما با تمام بحران هایی که داشتند موفق بودند. وعده ی دیگر محبوبیت در نزد خداست. نصرت الهی چقدر می ارزد؟

ثابت قدمی چقدر می ارزد؟ عزت و آبرو چقدر می ارزد؟ حمایت الهی چقدر می ارزد؟ نشاط درونی چقدرمی ارزد؟ رضایت الهی چقدرمی ارزد؟ هدایت چقدرمی ارزد؟ برکت چقدر می ارزد؟ کرامت چقدر می ارزد؟ امامت چقدرمی ارزد؟ لذت عبادت چقدرمی ارزد؟

ما نماز می خوانیم ولی از نمازهای مان لذت نمی بریم. ما از صحبت کردن با مخلوق خدا لذت می بریم ولی از صحبت کردن با خدا لذت نمی بریم. شفاعت چقدر می ارزد؟ خانم و آقایی که بچه دار نمی شدند پیش شیخ حسن علی نخودَکی می روند و ایشان به آنها قندی می دهد که بر آن دعا خوانده است و آنها بچه دار می شوند یعنی خدا او را واسطه ی فیض قرار داده است.

شهادت چقدر می ارزد؟ عاقبت به خیری چقدر می ارزد؟ حیات جاویدان چقدر می ارزد؟ این یک بازار دائمی است و فقط منحصر به جشنواره ی تابستانی و زمستانی یا عید تا عید نیست.

این بازار دین است. این زیبایی ها برای اسلام شعاری نیست، این زیبایی ها برای اسلام واقعی و عملی است. خدا به اسم حکومت اسلامی عزت نمی دهد بلکه به عمل حکومت اسلامی عزت می دهد.

خدا به راهی که حکومت می رود عزت می دهد. اگر ما کل جامعه و خانه را پر از شعارهای اسلامی بکنیم، خدا این سفره ها را به ما نمی دهد. خدا این متاع را به عمل کردن به اسلام می دهد.

خانمی می گوید که من ازدواج کرده ام و نماز هم می خوانم ولی آن نورانیتی که می خواهم بدست نیاورده ام. من این خانم را به مشاور خانم ارجاع می دهم ولی خانم اصرار دارد که با من مشاوره کند.

من می گویم که اشکال شما در همین جا است زیرا اسلام می گوید که شما باید به دکتر خانم مراجعه کنید. پس ما باید حدود الهی را رعایت کنیم. تا جایی که ضرورت ندارد یک خانم طلبه با یک مرد نامحرم حتی اگر روحانی هم باشد صحبت نکند.

تمام عزت هایی که ما بدست می آوریم بخاطر رعایت حدود الهی است. اگر شما در برنامه های تلویزیون به چارچوب دین عمل نکنید، هر چقدر در مورد امام حسین (ع) بگویید، روی مردم اثری نمی گذارد. ما باید همیشه و در همه جا این چارچوب را رعایت بکنیم.

رعایت کردن فقط در حرم و در ماه محرم وسفر حج نیست. این سفره ی رحمت فقط مربوط به هفته ی وحدت نیست و همیشگی است. این جشنواره ی قرآن وعترت است. این جشنواره ی دین اسلام است. این بازار هیچ وقت تعطیلی ندارد.

ولی ما باید همیشه رعایت بکنیم تا خدا به ما گشایش و رزق بدهد. خدا خرج ازدواج را می دهد ولی بَرج را نمی دهد و الان بَرج های ازدواج ها خیلی زیاد شده است. شما باید از برنامه های سمت خدا استفاده کنید. با شنیدن و تابلو زدن این برنامه ها کار ما درست نمی شود.

ما باید به این برنامه ها عمل بصورت دائم بکنیم. اگر ما می خواهیم که به خدا گله نکنیم و اگر چیزی نداشته باشیم بگوییم خدایا راضی هستیم به رضای تو، باید تا لحظه ی مرگ دیانت داشته باشیم. بعضی ها می گویند که ما با دیانت و امامت تا منفعت مان رهسپار هستیم.

از لحظه ای که بچه ها عاشق شنیدن هستند ما باید برنامه ی دین را به آنها بگوییم. ما زمانی که بچه ها ی مان عاشق شنیدن هستند برای آنها ترانه می گذاریم و بازی های کامپیوتری غیر اسلامی می گذاریم و وقتی بزرگ شد می گوییم: اسلامی باش.

ما باید آرام آرام کلمات اسلامی را به بچه ها بگوییم تا وقتی که بزرگ شدند و به دانشگاه رفتند، کلام دیگران را نشوند زیرا آنرا با کلام خدا مقایسه می کنند و می بینند که کلام خدا شیرین تر است.

(بر اساس حروف ابجد هر حرفی یک عددی دارد. مثلا حضرت زینب از کلمات ز، ی، ن، ب تشکیل شده است که جمع این اعداد 69 می شود. نام حضرت علی (ع) می شود 110 )

سخنرانی ولادت حضرت محمد (ص)

متن سخنرانی شهید بهشتی برای ولادت رسول اکرم (ص)

جشن میلاد پیغمبر بزرگ اسلام حضرت محمد بن عبدالله سلام الله و صلواته علیه است و این میلاد فرخنده و عید بزرگ و سعید را تبریک می گویم. مولود امروز برای ما آنقدر جای صحبت و سخن و گفت وگو دارد که ناچارم عرایض امروزم را فقط به بخشی از زندگی او اختصاص دهم و آن بیشتر مربوط به تولد و دوران کودکی است.

چهل سال دوران زندگی پیغمبر(ص) مربوط به قبل از بعثت است. در این چهل سال دوره های مختلفی در زندگی پیغمبر(ص) هست و هر یک از این دوره ها، تاریخ مفصل و مبسوطی دارد.

مورخین اسلامی تقریباً اتفاق نظر دارند که تولد پیغمبر(ص) در سال حادثه فیل یعنی عام الفیل بود. برخی از مورخین هستند که سال تولد پیغمبر(ص) را بعد از عام الفیل می دانند وگرنه اکثراً و باید گفت تقریباً اتفاق آرا بر این است که سال تولد همان سال حادثه فیل و عام الفیل بوده است.

در ماه و روز تولد پیغمبر(ص) آرای تاریخ نویسان اسلام خیلی متشتت است. باز باید گفت که رأی اکثر مورخین بر این است که ماه تولد پیغمبر اسلام(ص) ماه ربیع الاول است و باز باید عرض کنم که رأی کسانی که ماه تولد را غیر از ماه ربیع الاول می دانند، بسیار نادر و ضعیف شمرده شده است.

پس آنچه با توجه به اکثریت آرای تاریخ نویسان اسلام می توان گفت، این است که پیغمبر اسلام(ص) در ماه ربیع الاول از سال واقعه فیل چشم به این جهان گشود. اما چه روزی از ماه ربیع الاول؟ بعضی از مورخین روز دوازدهم ماه ربیع الاول را روز تولد پیامبر(ص) می دانند.

بیشتر تاریخ نویسان از برادران سنی ما و چند نفر از محدثان بزرگ شیعه از جمله کلینی در کتاب کافی و شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین تاریخ تولد پیغمبر(ص) را روز دوازدهم ماه ربیع الاول نوشته اند.

ولی غیر از این آرای دیگری هم هست. در میان همین مورخان عده ای تاریخ تولد را روز دوم ماه ربیع الاول، بعضی دیگر روز سوم، بعضی روز هشتم، بعضی روز دهم و اکثر روز دوازدهم دانسته اند. در میان مورخین و محدثین شیعه عده ای روز تولد پیغمبر(ص) را روز هفدهم ماه ربیع الاول نوشته اند.

ابن شهر آشوب که از محدثین و مورخین و مفسرین بزرگ اسلامی در قرن ششم هجری است در کتاب مناقب روز تولد پیغمبر(ص) را روز هفدهم ماه ربیع الاول نوشته است.

علاوه بر آن عده ای از قدمای شیعه که علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار آرای آنها را جمع آوری کرده از جمله شاذان بن جبرئیل قمی که از قدمای محدثین شیعه است، روز میلاد پیغمبر(ص) را هفدهم ماه ربیع نوشته اند.

شاذان در کتابی به نام فضائل بحث مفصلی در تاریخ ولادت پیغمبر اسلام(ص) از مورخ معروف اسلامی، واقدی نقل کرده و می گوید قال الواقدی و بحث مفصلی را درباره میلاد پیغمبر(ص) نقل کرده است. در این بحث شاذان نقل می کند که واقدی نیز روز تولد پیغمبر(ص) را روز هفدهم ربیع الاول ذکر کرده است.

بنابراین روز میلاد پیغمبر(ص) از دوم تا هفدهم ربیع الاول بین روزهای دوم، سوم، هشتم، دهم، دوازدهم و هفدهم است. بنای برادران سنی ما بر این است که معمولاً روز دوازدهم را به عنوان روز میلاد پیغمبر اسلام(ص) جشن می گیرند.

بنای شیعه بخصوص در مملکت ایران این است که روز هفدهم ربیع را به عنوان روز تولد پیغمبر اسلام(ص) جشن می گیرند.

در اینجا مسأله ای پیش می آید که من مایلم درباره این مسأله توضیحی بدهم و آن مسأله این است که اگر به راستی میسر بود که این گونه اختلافات جزئی در میان مسلمانان برطرف شود که همه یک روز را به عنوان میلاد پیغمبر(ص) جشن بگیرند و همه یک روز را به عنوان وفات پیغمبر(ص) سوگواری کنند، بسیار بهتر بود و هیچ جای تردید نیست.

ولی کسانی که به مسائل اجتماعی بخصوص مسائل اجتماعی که با دین و احساسات دینی سروکار دارد آشنا هستند، می دانند که تغییر دادن این گونه امور در هر محیطی بسیار مشکل است و نیروی فراوان صرف می کند و باید دید که آیا تغییر یک چنین چیزی به قیمت آن نیرویی که باید صرف کرد می ارزد یا نه و از آن گذشته اصلاً آیا توفیقی در این کار نصیب ما می شود یا نه.

به همین جهت عده ای از بزرگان اسلام چه شیعه، چه سنی و چه از مذاهب گوناگون بر این عقیده اند که بهتر است ما این گونه اختلافات را اصلاً اختلاف تلقی نکنیم.

به جای این که بیاییم بکوشیم و بگوییم که همه حتماً باید روز هفدهم جشن بگیرند یا حتماً همه باید روز دوازدهم جشن بگیرند، بگوییم این مهم نیست؛ دسته ای روز دوازدهم جشن گرفتند و دسته ای روز هفدهم جشن گرفتند به دلیل این که در کتب تاریخی ما هر دو روز ذکر شده است. دسته ای هم ممکن است روز هشتم جشن بگیرند، دسته ای هم روز دهم، بعضی هم ممکن است روز دوم جشن بگیرند.

اما مسأله مهم روز جشن نیست. یعنی هر کدام از ما هر روزی را که می خواهیم جشن بگیریم چراکه همه ما پیروان اسلام، دوستان محمد(ص) و پیروان راه محمد(ص) هستیم.

این، آن فکری است که از سوی «دارالتقریب بین المذاهب اسلامی» به صورتی رسمی در حدود ۱۴-۱۳ سال پیش در یکی از کشورهای اسلامی شروع شد و در همه بلاد اسلامی از آن حمایت شد؛

از جمله یکی از بزرگان دانشمندان سنی که خدایش رحمت کند، مرحوم علامه شیخ محمود شلتوت، مفتی بزرگ و رئیس دانشگاه الازهر مصر و در همان عصر مرحوم آیت الله بروجردی، مفتی بزرگ و رئیس جامع اسلامی شیعی و دانشگاه بزرگ قم، این هر دو که در عصر و زمان خود زعیم دینی و علمی و فقهی شیعه و سنی بودند این فکر را با کمال خلوص دنبال کردند.

روزی که رفقا صحبت می کردند که آیا ما جشن مولود را دوازدهم ربیع الاول بگیریم یا هفدهم، من به آقایان گفتم فرقی نمی کند برای اینکه ما باید از اهمیت دادن به این اختلافات جزئی بکاهیم. واِلّا برفرض ما آمدیم در هامبورگ موافقت کردیم با رأی دوازدهم و روز دوازدهم را جشن گرفتیم.

از آقایان می پرسم که آیا به راستی ممکن است امروز در ایران و در تربیت مسلمانان ایرانی با همه نیروهایی که ما داریم، آیا ممکن است ما این فکر را وارد کنیم که به جای روز هفدهم، روز دوازدهم جشن بگیرند؟

من که از ایران می آیم، می گویم که این عملی نیست و بر فرض که عملی باشد نباید نیروهایمان را فعلاً در این راه ها صرف کنیم.

یکی از دوستان چندی پیش از ما سؤال می کرد که ما با برادران سنی مان نماز می خوانیم و فتوای فقهی شیعه در مورد نماز این است که موقع نماز نباید روی فرش، لباس، چیزی که از پشم یا پنبه یا پوست یا از مواد خوراکی درست شده باشد سجده کنیم.

این فتواست. مسلمانان شیعه به پیروی از این فتوا هنگام نماز مقیدند روی خاک، چوب، حصیر، یک ماده ای که خوراکی نباشد، پوشاکی نباشد، از سنگ های معدنی و قیمت دار هم نباشد روی آن سجده کنند.

پیروان مذاهب فقهی دیگر، چنین قیدی را ندارند؛ روی پشم، قالی، لباس، روی هر چیز سجده می کنند. چند نفر از برادران شیعی مقیم هامبورگ می گفتند که ما در نماز جماعتی که با برادران سنی مان می خوانیم، گاهی فکر می کنیم که ما هم چیزی برای سجده نگذاریم و روی همان فرش نماز بخوانیم. نظر تو در این باره چیست؟

من به آن آقایان عرض کردم که آیا فکر می کنید با کنار گذاردن خاک یا چوب برای سجده، تمام اختلافات میان تمام فرقه های اسلامی در مسائل فرعی حل می شود؟ هرگز!

رای آن ها مثال زدم گفتم که پیروان دو مذهب از مذاهب فقهی سنی در موقع نماز لازم می دانند به ادب دست ها را این طور ببندند و بایستند. پیروان دو فرقه دیگر و همچنین فرقه شیعه می گویند این کار واجب نیست یا اصلاً حرام است و نباید این کار را کرد.

حالا آیا می شود در یک نماز جماعت اسلامی هم دست را بسته و هم باز کنیم؟ نمی شود.

از این آقایان پرسیدم که در این صفوف نماز جماعتی که متشکل از برادران مسلمان سنی ما و برادران مسلمان شیعی ما تشکیل می شود، از نظر طرز ایستادن و دست چگونه رفتار می کنید؟

گفتند یک عده ای دست ها را می بندند و یک عده دست ها را می اندازند و به نماز می ایستند. گفتم آیا این تفاوت شما را از مسلمان بودن، نمازگزار بودن و با یکدیگر پیوسته و یکدسته بودن بیرون می برد؟ گفتند نه!

گفتم خیلی خوب، عین این مطلب را در مورد سجده عمل کنید. به آن برادران عزیز ما بفهمانید ما اگر روی خاک نماز می گزاریم، اگر روی چوب پیشانی می گذاریم این یک مسأله فرعی فقهی است و هرگز معنی ندارد که اختلاف در یک مسأله فرعی، ما را در اصول از یکدیگر جدا کند.

این است که من به همه برادران و خواهران عزیز مسلمان پیشنهاد می کنم ما همه بیاییم این اصل را اتخاذ کنیم؛ یعنی این اصل که همه ما به حکم این که به خدای یکتا معتقدیم، به حکم این که به روز پاداش و کیفر معتقدیم و به حکم اینکه همه ما به یک پیغمبر و یک کتاب آسمانی معتقد هستیم همه ما مسلمانیم و همه ما برادری و خواهری اسلامی داریم.

اما اختلاف در آرای فقهی، اختلاف حتی در مسأله خلافت و ولایت حرام است و نباید پیوند وحدت اسلامی مسلمانان را بر هم زند و صف متحد اسلامی را بشکند. کما این که خود علی(ع) درباره این که مبادا مسأله امامت و خلافت به صورتی مطرح شود که اجتماع و اتحاد مسلمین دچار شکست و تزلزل شود در نهج البلاغه بیانات مفصل دارد.

بنابراین بنده می خواهم عرض کنم امروز که ما به عنوان روز میلاد پیغمبر اکرم(ص) جشن گرفتیم این جشن روز هفدهم به هیچ عنوان ما را از برادران عزیزمان که روز دوازدهم همین جا و جاهای دیگر جشن گرفتند، جدا نخواهد کرد.

مطلب دیگری که از من سؤال کردند، این بود که می گفتند مگر روز میلاد پیغمبر(ص) بزرگ ترین عید ما نیست؟ می گفتند که مسیحیان روز میلاد حضرت مسیح را به عنوان بزرگ ترین عید مسیحیت جشن می گیرند و بنابراین ما هم باید روز میلاد پیغمبر اسلام(ص) را به عنوان بزرگ ترین عید اسلامی جشن بگیریم.

من به چند نفر از آقایان عرض کردم که این طور نیست. ما روز میلاد پیغمبر(ص) را جشن می گیریم، به پیغمبرمان احترام می گذاریم، محمد(ص) را خیلی دوست داریم، اما فراموش نکنیم که بزرگ ترین عید ما دو عید است؛ عید فطر و عید اضحی [عید قربان] و در اینجا نکته ای هست شایان بسی توجه.

آیا ما مسلِم و مسلمانیم یا «محمدانه» هستیم؟ کدام یک؟! عده ای از نویسندگان مسیحی و شرق شناسان و اسلام شناسان در نوشته های خود ما را به عنوان محمدانه نام می برند؛ پیروان محمد(ص).

خوب واضح است که دلیل این مطلب این است که آن ها خودشان را کریستین و منصوب به کریس و مسیح می دانند، یعنی همان طور که خودشان را مسیحی می شناسند ما را هم محمدانه می شناسند و نام می برند.

در صورتی که ما در کشورهای اسلامی و در میان خودمان، خود را هیچ وقت به این نام نمی شناسیم.

ما همه خود را به عنوان مسلم و مسلمان می شناسیم؛ پیرو اسلام. در اینجا نکته ای است که در مورد عید هم همان نکته است و من مطلب را در مورد عید عرض می کنم.

بزرگ ترین عید ما مسلمانان عید فطر و عید اضحی است و خوشبختانه در مورد عید فطر و عید اضحی همه متفقیم که روز اول ماه شوال عید فطر است و روز دهم ماه ذی الحجه عید اضحی است و در روز و تاریخ آن هیچ گونه اختلافی نداریم.

چطور شده است که بزرگترین عید ما عید فطر و عید اضحی است. برای اینکه کودکی که امروز پا به جهان گذارد برای مردم دنیا دینی آورد بر دو پایه؛ پایه ایمان و پایه عمل.

به خلاف آن مردمی که فکر می کردند صرف ایمان به خدا و ایمان به مسیح و اظهار علاقه به مسیح و تکریم و تعظیم و تواضع و خم شدن در برابر مجسمه مسیح یا دست کشیدن و تبرک کردن به مجسمه مسیح برای نجات انسان کافی است، کودک امروز آمد اعلام کرد: نه من! نه مسیح! نه موسی! نه ابراهیم و نه نوح!

هیچ یک از ما نمی توانیم ذره ای از بار گناه یک انسان گنهکار را که خدا از او ناراضی است بکاهیم و کم کنیم. بنابراین تقرب به محمد(ص) و نزدیک شدن به محمد(ص) یا نزدیک شدن به مسیح و تقرب به مسیح از نظر دین مولود امروز امری بی معناست.

اگر از مولود امروز بپرسید ای محمد! ای پیشوای بزرگ ما! به ما بگو چه کسی از همه به خدا نزدیک تر است؟ می گوید آن کس که بیش از همه خدا را می شناسد و به فرمان خدا عمل می کند.

ای محمد! ای پیشوای ما! به ما بگو اگر ما در راه تو گوسفند قربانی کنیم، در راه شخص تو جانبازی کنیم، در پیشگاه شخص تو به خاک بیفتیم آیا این موجب تقرب ما به خداست و موجب سعادت معنوی ما می شود یا نه؟! پاسخ می دهد، هرگز! ابداً، نه تنها موجب سعادت شما نمی شود بلکه اگر در پیشگاه محمد(ص) به خاک بیفتید شرک است و گناه.

بنابراین در دین کودک امروز، روز تولد پیغمبر(ص)، روز تولد علی(ع)، روز میلاد ولی عصر (علیه السلام) روز میلاد همه این ها محترم است، میمون است، جشن و مبارک است اما بزرگترین عید نیست.

بزرگترین عید اسلام، بزرگترین عید از نظر محمد(ص)، روزی است که یک مسلمان از انجام یک عبادت بزرگ و یک فرمانبرداری بزرگ در پیشگاه خدا فراغت پیدا کرده است.

روز فطر؛ روزی که یک ماه رمضان را روزه گرفته، آن هم روزه اسلامی، نه آن روزه مصنوعی، یا روزی که از عبادت بزرگ حج، آن هم حج اسلامی نه حج باسمه ای، فراغت پیدا کرده باشد.

در آن روز، در روزی که مسلمان از عبادت بزرگ روزه یا از عبادت بزرگ حج فراغت پیدا کرده آن روز را عید می گیرد، جشن بزرگ می گیرد، جشن فراغت، جشن افتخار، جشن سرور و شادی از بندگی و اطاعت خدا.

به خصوص با نکته های بسیار ارزنده ای که در مورد حج و روزه هست و عجیب این است که حج و روزه دو عبادتی هستند بسیار به هم نزدیک! و در اسلام روز فراغت از این دو عبادت بسیار به هم نزدیک جشن گرفته شده است.

خوب، آیین رسمی این جشن چیست؟ آیین رسمی این دو جشن بزرگ، عبادت بزرگ دیگری به نام نماز است؛ نماز عید فطر و نماز عید اضحی، به صورتی دسته جمعی و به صورتی که برای تکامل معنوی و اجتماعی و تکامل همه جانبه مردم مسلمان سودمند و مؤثر باشد.

بنابراین پاسخ سؤال این است که بزرگترین عید ما عید کار و عید عمل در راه رضای خداست. و مسلمانان حق دارند روزهای بندگی را قبل از روزهای حوادث تاریخی برای خودشان جشن بگیرند.

میلاد پیغمبر(ص) یک حادثه تاریخی است. میلاد علی(ع) یک داستان و واقعه تاریخی است. یعنی یک واقعه ای است که هر قدر هم زنده باشد بالاخره مربوط به گذشته است.

اما عید فطر و عید اضحی همیشه مربوط به حال و مربوط به آینده است. یعنی مسلمانان مسائل مربوط به زمان حال و آینده را باید مقدم بر مسائل مربوط به زمان گذشته احترام بگذارند و اهمیت دهند.

ولو آن حوادث گذشته حادثه بزرگی چون بعثت پیغمبر(ص)، چون میلاد پیغمبر(ص)، چون میلاد علی(ع)، چون منصوب کردن علی(ع) به مقام ولایت و خلافت یعنی روز غدیرخم باشد.

مسلمانان باید مسائل همیشه نو و ۱۰۰درصد نو و ۱۰۰ درصد مربوط به عصر و زمان خود و زمان آینده، یعنی مسائلی که در سازندگی امت اسلام مؤثر است را بیشتر اهمیت دهند.

مسأله فطر و مسأله اضحی از این قبیل است. این است که بنده گمان می کنم که هم آقایان و هم خانم ها با من هم رأی و هماهنگ باشند که ما عید بزرگ فطر و عید بزرگ اضحی را دو عید بزرگ بر جامعه اسلام بدانیم و همواره در تعظیم، تجلیل و تکریم این دو عید بزرگ بیشتر بکوشیم ولی توجه کنیم که واجبات، ما را از مستحبات غافل نخواهد کرد.

باز هم تکرار می کنم ما پیغمبر بزرگ خود را دوست داریم، محمد(ص) پیشوای خود را احترام می گذاریم، با صمیم قلب دوست داریم اما دوستی محمد(ص) در منطق ما پیروی از محمد است.

در عین حال سرور و شادمانی امری است طبیعی، امری است قهری. قهری است که ما در روز میلاد پیغمبر اسلام(ص) مسرور و خشنود هستیم.

من این میلاد و این عید بزرگ را در خاتمه عرایضم مجدد به همه برادران و خواهران خودم تبریک می گویم، امیدوارم کوچک و بزرگ و زن و مرد ما به راستی پیرو محمد(ص) و وابسته محمد(ص) باشند

و امیدوارم این مرکز اسلامی که در شهر هامبورگ به همت یکی از پیشوایان بزرگ علمی و فقهی شیعه به وجود آمده، بتواند در آینده مرکز تعلیم و آموختن صحیح اسلام واقعی به مسلمانان مقیم این دیار و به غیر مسلمانانی که خواستار شناسایی صحیح اسلام هستند، باشد.

سخنرانی ولادت حضرت محمد (ص)

بخشی از سخنرانی امام خمینی (ره) برای میلاد پیامبر (ص)

‏‏من قبلاً تبریک این عید بزرگ سعید اسلامی را که در آن روز مبدأ حرکت انسانها به‏‎ ‎‏سوی عالم دیگر بنیانگذاری شد و مبدأ حرکتهای معنوی در محیطی که آلوده به همۀ‏‎ ‎‏شرکها و پلیدیها بود، تبریک عرض می کنم.

و به همۀ ملت اسلام تبریک ولادت با‏‎ ‎‏سعادت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ولادت فرزند بزرگوارش، مبدأ همۀ‏‎ ‎‏فیضها و حامل پیامهای رسول اکرم، حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ تبریک عرض‏‎ ‎‏می کنم.

و به همۀ مهمانان عزیزی که از بلاد مختلف تشریف آوردند، ائمۀ جمعه و شاید‏‎ ‎‏ائمۀ جماعت هم باشند و دیگران برادران، عرض ارادت می کنم و خوشامد می گویم که‏ ‏به کشور خودشان آمدند.

ما جدایی مابین خودمان و مسلمین احساس نمی کنیم و‏‎ ‎‏امیدواریم که مسلمین هم احساس بکنند که همۀ ممالک، ممالک اسلام است و همه مال‏‎ ‎‏همۀ مسلمین.‏

مبارک وقتی است که، تبریک عظیم در وقتی است که مسلمین توجه بکنند به‏‎ ‎‏گرفتاریهایی که دارند و توجه بکنند به اینکه از کجا این گرفتاریها آمده است، و علل‏‎ ‎‏آمدن این گرفتاریها چیست و راه نجات از آن چیست.

ائمۀ جمعه که در این هفته در این‏‎ ‎‏کشور ستمدیده و انقلابی آمدند، و ان شاء الله در فرصتهای دیگر هم این نحو اجتماعات‏‎ ‎‏خواهد بود، باید بررسی بکنند از علل انحطاط افکار مسلمین، و بررسی بکنند از اینکه‏‎ ‎‏آن چیزی که استعمار را بر مسلمین استیلا داد،

و آن عللی که باعث شد که استعمار بر همۀ‏‎ ‎‏مقدّرات کشورهای اسلامی و همۀ مستضعفین جهان حکمفرما باشد، ارزیابی کنند در‏‎ ‎‏این سمینارها و مجالس مهمشان؛ و راه را، علل را، کیفیت سلطۀ آنها را بیابند و راه علاج‏‎ ‎‏را، چه باید کرد، چه شده است و چه باید کرد.

البته بسیاری از آقایان می دانند که استکبار‏‎ ‎‏جهانی از چه راهی وارد شد در این کشورها، به دست خود اشخاصی که از این ملتها‏‎ ‎‏بودند، با طرحهای خود دولتهای عقب مانده و دولتهای بی توجه به مصالح مسلمین، و‏‎ ‎‏آنهایی که متعلق به این دولتها بودند،

از نویسندگان و گویندگان و خطبا و احیاناً ائمۀ جمعه‏‎ ‎‏و جماعات. آنها با تبلیغاتی که الهام می گرفتند به حسب ظاهر از قدرتهای خارجی،‏‎ ‎‏درصدد این برآمدند که آن چیزی که از همۀ قدرتها بالاتر می تواند در مقابل اجانب و‏‎ ‎‏قدرتهای اجنبی بایستد اسلام است،

و این را با بررسی های دانشمندان کشورهای خارجی‏‎ ‎‏بررسی دقیق شده است، و تنها راه نجات خودشان را این می دانند که اسلام در این‏‎ ‎‏کشورها یا نباشد یا محتوا نداشته باشد یا نباشد را خیلی می دانند موفقیت پیدا نمی کنند،‏‎

‎‏لکن محتوا نداشتن را موفق شده اند و امید توفیق هم دارند. و اگر مسلمین بیدار نشوند و‏‎ ‎‏توجه نکنند، این امر و این برنامه دنبال می شود.‏

سخنرانی ولادت حضرت محمد (ص)

متن سخنرانی ولادت حضرت رسول (ص)

عموم سیره نویسان اتّفاق دارند که تولّد پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله- در عام الفیل در سال 570 میلادی بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع، در سال 632 میلادی درگذشته است و سنّ مبارک او 62 تا 63 سال بوده است. بنابر این، ولادت او در حدود 570 میلادی خواهد بود.

اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه « ربیع الاول » بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدّثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ربیع الاول، روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنیا گشود؛ و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است

مراسم نامگذاری پیامبر اسلام

روز هفتم فرا رسید. « عبدالمطلب »، برای عرض سپاسگزاری به درگاه الهی گوسفندی کشت و گروهی را دعوت نمود و در آن جشن باشکوه، که از عموم قریش دعوت شده بود؛ نام فرزند خود را « محمّد » گذارد.

وقتی از او پرسیدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید، در صورتی که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد. در این باره « حسان بن ثابت » شاعر رسول خدا چنین می گوید:

فشــــق له من اسمه لیجله فذوالعرش محمود و هذا محمد

آفریدگار، نامی از اسم خود برای پیامبر مشتق نمود. از این جهت خدا « محمود » (پسندیده) و پیامبر او « محمد » (ستوده) است و هر دو کلمه از یک مادّه مشتقند و یک معنی را می رسانند

قطعاً الهام غیبی در انتخاب این نام بی دخالت نبوده است. زیرا نام محمد، اگر چه در میان اعراب معروف بود، ولی کمتر کسی تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود.

طبقِ آمار دقیقی که بعضی از تاریخ نویسان به دست آورده اند، تا آن روز فقط شانزده نفر به این اسم نامگذاری شده بودند. چنانکه شاعر در این باره گوید:

ان الذین سموا باسم محمّد من قبل خیر الناس ضعف ثمان

کسانی که به نام محمد، پیش از پیامبر اسلام نام گذاری شده بودند، شانزده نفر بودند.

« احمد » یکی از نام های مشهور پیامبر اسلام بود

هر کس مختصر مطالعه ای در تاریخ زندگی رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ داشته باشد؛ می داند که آن حضرت، از دوران کودکی دو نام داشت و مردم او را با هر دو نام خطاب می کردند. یکی « محمد » که جد بزرگوارش عبدالمطلب برای او انتخاب کرده بود،

و دیگری « احمد » که مادرش آمنه او را به آن، نامیده بود. این مطلب یکی از مسلمات تاریخ اسلام است و سیره نویسان این مطلب را نقل کرده اند و مشروح این مطلب را در سیره حلبی می توانید بخوانید

عموی گرامی وی، « ابوطالب » که پس از درگذشت « عبدالمطلب » کفالت و سرپرستی « محمد » به او واگذار شده بود؛ با عشق و علاقه زائد الوصفی، چهل و دو سال تمام، پروانه وار به گرد شمع وجود وی گشت، و از بذل جان و مال در حراست و حفاظت او دریغ ننمود.

در اشعاری که درباره برادرزاده خود سروده، گاهی از او به نام « محمد »، و گاهی به نام « احمد » اسم برده است و این خود حاکی از آن است که در آن زمان یکی از نامهای معروف وی همان « احمد » بوده است.

دوران شیرخوارگی پیامبر

نوزاد قریش فقط سه روز از مادر خود شیر خورد، و پس از او، دو زن دیگر به افتخار دایگی پیامبر نائل شده اند:

1ـ ثویبه: کنیز ابولهب که چهار ماه او را شیر داد. عمل او، تا آخرین لحظات مورد تقدیر رسول خدا و همسر پاک او (خدیجه) بود. وی قبلاً حمزه عموی پیامبر را نیز شیر داده بود.

پس از بعثت، پیامبر کسی را فرستاد تا او را از « ابولهب » بخرد. وی امتناع ورزید، امّا تا آخر عمر از کمک های پیامبر بهره مند بود. هنگامی که پیامبر اکرم از جنگ خیبر بر می گشت، از مرگ او آگاه شد و آثار تأثر در چهره مبارکش پدید آمد.

از فرزند او سراغ گرفت تا در حقّ او نیکی کند، ولی خبر یافت که او زودتر از مادر خود فوت کرده است

2ـ حلیمه: دختر ابی ذؤیب که از قبیله سعد بن بکر بن هوازن بوده است و فرزندان او عبارت بودند از: عبدالله، انیسه، شیماء؛ آخرین فرزند او از پیامبر اکرم پرستاری نیز نموده است. رسم اشراف عرب این بود که فرزندان خود را به دایه ها می سپردند؛

و دایگان معمولاً در بیرون شهرها زندگی می کردند تا کودکان را در هوای صحرا پرورش دهند؛ و رشد و نمو کامل، و استخوان بندی آنها محکمتر شود؛ و ضمناً از بیماری وبای شهر « مکه » که خطر آن برای نوزادان بیشتر بود مصون بمانند؛

و زبان عربی را در یک منطقه دست نخورده فرا گیرند. در این قسمت دایگان قبیله ی « بنی سعد » مشهور بودند. آنها در موقع معینی به مکه می آمدند، و هر کدام نوزادی را گرفته همراه خود می بردند.

چهار ماه از تولد پیامبر اکرم گذشته بود که دایگان قبیله بنی سعد به مکه آمدند و آن سال، قحطی عجیبی بود، از این نظر به کمک اشراف بیش از حد نیازمند بودند.

برخی از تاریخ نویسان می گویند: هیچ یک از دایگان حاضر نشد به محمد شیر دهد، زیرا بیشتر طالب بودند که اطفال غیر یتیم را انتخاب کنند تا از کمکهای پدران آنها بهره مند شوند، و نوعاً از گرفتن طفل یتیم سر باز می زدند.

حتی حلیمه این بار از قبول او سر باز زد ولی چون بر اثر ضعف اندام، هیچ کس طفل خود را به او نداد؛ ناچار شد که نوه ی عبدالمطلب را بپذیرد و با شوهر خود چنین گفت که: برویم همین طفل یتیم را بگیریم و با دست خالی برنگردیم، شاید لطف الهی شامل حال ما گردد.

اتفاقاً حدس او صائب درآمد، از آن لحظه که آماده شد به « محمد »، آن کودک یتیم، خدمت کند؛ الطاف الهی سراسر زندگی او را فرا گرفت

نخستین قسمت این تاریخ افسانه ای بیش نیست، زیرا عظمت خاندان بنی هاشم؛ و شخصیت مردی مانند « عبدالمطلب » که جود و احسان، نیکوکاری و دستگیری او از افتادگان، زبانزدِ خاص و عام بود، سبب می شد که نه تنها دایگان سر باز نزنند بلکه مایه ی سر و دست شکست دایگان درباره او می گردید. از این جهت این بخش از تاریخ افسانه ای بیش نیست.

علت اینکه او را به دیگر دایگان ندادند، این بود که: نوزاد قریش پستان هیچ یک از زنان شیرده را نگرفت. سرانجام، حلیمه ی سعدیه آمد پستان او را مکید. در این لحظه وجد و سرور خاندان عبدالمطلب را فرا گرفت

عبدالمطلب رو به حلیمه کرد و گفت: از کدام قبیله ای؟ گفت: از « بنی سعد ». گفت: اسمت چیست؟ جواب داد: حلیمه. عبدالمطلب از اسم و نام قبیله او بسیار مسرور شد و گفت: آفرین آفرین، دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته، یکی سعادت و خوشبختی و دیگری حلم و بردباری

دوران کودکی پیامبر

صفحات تاریخ گواهی می دهد که: زندگانی رهبر عالیقدر مسلمانان، از آغاز کودکی تا روزی که برای پیامبری برگزیده شد؛ متضمن یک سلسله حوادث شگفت انگیز است و تمام این حوادثِ شگفت انگیز، جنبه ی کرامت داشته و همگی گواهی می دهند که حیات و سرگذشت رسول گرامی یک زندگانی عادی نبوده است.

1ـ تاریخ نویسان، از قول حلیمه چنین نقل می کنند که او می گوید: آنگاه که من پرورش نوزاد «آمنه» را متکفل شدم؛ در حضور مادر او، خواستم او را شیر دهم. پستان چپ خود را که دارای شیر بود در دهان او نهادم؛ ولی کودک به پستان راست من بیشتر متمایل بود.

اما من از روزی که بچه دار شده بودم، شیری در پستان راست خود ندیده بودم. اصرار نوزاد، مرا بر آن داشت که پستان راستِ بی شیر خود را در دهان او بگذارم. همان دم که کودک، شروع به مکیدن کرد، رگهای خشک آن پر از شیر شد و این پیش آمد موجب تعجب همه حضار گردید

2ـ باز او می گوید: از روزی که « محمد » را به خانه خود بردم؛ روز به روز خیر و برکت در خانه ام بیشتر شد، و دارایی و گلّه ام فزونتر گردید

ما در قرآن، نظایر این جریان را درباره مریم (مادر عیسی) می خوانیم: مثلاً می فرماید: وقتی وضع حمل مریم فرا رسید، به درختی پناه برد و (از شدّت درد و تنهایی و وحشت از اتّهام) از خدا تمنای مرگ کرد. در این موقع صدایی شنید: « غمناک مباش، پروردگار تو چشمه آبی زیر پای تو قرار داده و درخت (خشکیده ی) خرما را تکان ده، خرمای تازه بر تو می ریزد».

اگر چه میان مریم وحلیمه، از نظر مقام و ملکات فاضله، فاصله زیاد است. ولی اگر لیاقت و آراستگی خود « مریم »، موجب این لطف الهی شده؛ اینجا هم ممکن است مقام و منزلتی که این نوزاد در درگاه خدا دارد، سبب شود که خدمتکار آن حضرت مشمول لطف الهی گردد.

بازگشت به آغوش خانواده

دایه مهربان محمد، پنج سال از وی محافظت کرد، و در تربیت و پرورش او کوشید. در طیّ این مدّت زبان عربی فصیح را آموخت، که بعدها حضرتش به این افتخار می کرد. سپس حلیمه او را به مکه آورد، و مدتی نیز آغوش گرم مادر را دید، و تحت سرپرستی جدّ بزرگوار خود قرار گرفت؛ و یگانه مایه تسلی بازماندگان « عبدالله »، همان فرزندی بود که از او به یادگار مانده بود

سفری به « یثرب » و مرگ مادر
از روزی که نوعروس عبدالمطلب (آمنه) ، شوهر جوان و ارجمند خود را از دست داده بود؛ پیوسته مترصد فرصت بود که به « یثرب » برود و آرامگاه شوهر خود را از نزدیک زیارت کند، و در ضمن، از خویشان خود در یثرب، دیداری به عمل آورد.

با خود فکر کرد که فرصت مناسبی به دست آمده، و فرزند گرامی او بزرگ شده است و می تواند در این راه شریک غم او گردد. آنان با « امّ اَیمَن »، بار سفر بستند و راه یثرب را پیش گرفتند و یک ماه تمام در آنجا ماندند. این سفر برای نوزاد قریش، با تألمات روحی توأم بود.

زیرا برای نخستین بار دیدگان او به خانه ای افتاد که پدرش در آن جان داده و به خاک سپرده شده بود و طبعاً مادر او تا آن روز چیزهایی از پدر وی برای او نقل کرده بود.

هنوز موجی از غم و اندوه در روح او حکمفرما بود که ناگهان، حادثه ی جانگداز دیگری پیش آمد، و امواجی دیگر از حزن و اندوه به وجود آورد. زیرا موقع مراجعت به مکه، مادر عزیز خود را در میان راه، در محلی به نام « اَبواء » از دست داد

این حادثه محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را بیش از پیش، در میان خویشاوندان عزیز و گرامی گردانید، و یگانه گلی که از این گلستان باقی مانده بود، فزون از حد مورد علاقه ی عبدالمطلب قرار گرفت.

از این جهت او را از تمام فرزندان خود بیشتر دوست می داشت و بر همه مقدم می شمرد.

در اطراف کعبه، برای فرمانروای قریش (عبدالمطلب) بساطی پهن می کردند. سران قریش و فرزندان او در کنار بساط حلقه می زدند، هر موقع چشم او به یادگار « عبدالله » می افتاد، دستور می داد که راه را باز کنند تا یگانه بازمانده ی عبدالله را روی بساطی که نشسته است بنشاند

قرآن مجید، دوره یتیمی پیامبر را در سوره « الضحی » یاد آور می شود و می گوید: « الم یجدک یتیماً فآوی؛ مگر تو را یتیم نیافت و پناه نداد؟ »

حکمت یتیم گشتن نوزاد قریش، برای ما چندان روشن نیست. همین قدر می دانیم که سیل خروشان حوادث بی حکمت نیست، ولی با این وضع می توان حدس زد که خدا خواست رهبر جهانیان، پیشوای بشر، پیش از آنکه زمام امور را به دست بگیرد و رهبری خود را آغاز کند،

شیرینی و تلخی روزگار را بچشد و در نشیب و فراز زندگی قرار گیرد؛ تا روحی بزرگ و روانی بردبار و شکیبا پیدا کند، و تجربیاتی از سختیها بیندوزد، و خود را برای مواجهه با یک سلسله از شدائد، سختیها، محرومیتها و دربدریها، آماده سازد.

خدای او خواست طاعتِ کسی بر گردن او نباشد؛ و از نخستین روزهای زندگی حرّ و آزاد بار آید، و مانند مردان خود ساخته موجبات پیشرفت و ترقی و تعالی خود را به دست خویش فراهم سازد،

تا روشن گردد که نبوغ، نبوغ بشری نیست و پدر و مادر در سرنوشت او دخالتی نداشتند و عظمت و بزرگی او از منبع وحی سرچشمه گرفته است.

مرگ عبدالمطلب
حوادث جانگداز جهان، پیوسته در مسیر زندگانی انسان خودنمایی می کنند. و مانند امواج کوه پیکر دریا، یکی پس از دیگری سر برداشته و کشتی زندگی او را مورد هدف قرار می دهند، و ضربات شکننده ی خود را بر روح و روان آدمیزاد وارد می سازند.

هنوز امواجی از اندوه، در دل پیامبر حکومت می کرد، که برای بار سوم، با مصیبت بزرگتری مواجه گردید. هنوز هشت بهار بیشتر از عمر او نگذشته بود، که سرپرست و جدّ بزرگوار خود (عبدالمطلب) را از دست داد.

مرگ « عبدالمطلب » آن چنان روح وی را فشرد که در روز مرگ او، تا لب قبر اشک ریخت، و هیچ گاه او را فراموش نمی کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا