۵۰ تک بیتی و دوبیتی قصار و تاثیر گذار از صائب تبریزی
دو بیتی و تک بیتی آموزنده و تاثیر گذار از صائب تبریزی
وعده ی وصال
در گوش عشق بازان
چون وعده ی وصالیم
در چشم می پرستان
چون قطره ی شرابیم
صائب تبریزی
شکست شیشه ی دل را مگو صدایی نیست
که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
صائب تبریزی
در آشیان به خیال تو آنقدر ماندم
که غنچه شدگل پرواز در پر و بالم
صائب تبریزی
گرچه او هرگز نمی گیرد ز حال ما خبر
درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما…
صائب تبریزی
تک بیتی های ناب و با معنی شاعر صائب تبریزی
من نه آنم که به تیغ از تو بگردانم روی
امتحان کن به دو صد زخم مرا بسم الله
صائب تبریزی
هر سر موی ترا با زندگی پیوندهاست
با چنین دلبستگی، از خود بریدن مشکل است
صائب تبریزی
تُرا چه غم
که شب ما دراز می گذرد؟
که روزگار
تو در خوابِ ناز می گذرد
صائب تبریزی
گیرم ای دوست قمار از همه عالم بردی
دست آخر همه را باخته می باید رفت
صائب تبریزی
دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن
می شناسد دل من بوی دل سوخته را
صائب تبریزی
خانه بر دوشتر از ابر بهاران بودم
لنگر درد تو، چون کوه گران کرد مرا
صائب تبریزی
ز رفـتـن تـو مـن از عـمـر بـی نصیب شدم
سفر تو کردی و من در وطن غریب شدم
صائب تبریزی
آیینههای روشن، گوش و زبان نخواهند
از راه چشم باشد، گفت و شنود ما را
صائب تبریزی
تک بیتی های زیبا از صائب تبریزی برای استوری و استاتوس
هیچ کس کاش نباشد نگهش بر راهی
چشم بر در بُوَد
و
دلبر او دیر کند …
صائب تبریزی
لذت عشق فراموش نگردد صائب
این نه درسی است که محتاج به تکرار بود
صائب تبریزی
از دیده هرچه رفت
ز دل دور می شود
من
پیشِ چشمِ خلق ز دل دور می شوم…
صائب تبریزی
لذت نمانده است در آینده حیات
از عیشهای رفته دلی شاد می کنیم
صائب تبریزی
در مقام حرف مهر خاموشی بر لب زدن
تیغ را زیر سپر درجنگ پنهان کردن است
صائب تبریزی
سپر درجنگ پنهان کردن
در مقام حرف مهر خاموشی بر لب زدن
تیغ را زیر سپر درجنگ پنهان کردن است
صائب تبریزی
عمر جاویدان خضر
ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر ؟
عمر جاویدان او ، یک آب خوردن بیش نیست !
صائب تبریزی
اظهار عشق
اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
چندان که شد نگه به نگه آشنابس است
صائب تبریزی
تک بیتی های زیبا از شاعر نامی ایران به نام صائب تبریزی برای بیو و کپشن
دیده گلچین
ای دیدة گلچین به ادب باش که شبنم
از دور به حسرت نگران است در این باغ
صائب تبریزی
موی سفید
مخندای نوجوان زینهاربرموی سفید من
که این برف پریشان بر سر هر بام میبارد
صائب تبریزی
زندانی عمر ابد
ما از این هستی ده روزه به جان آمدهایم
وای بر خضر که زندانی عمر ابد است
صائب تبریزی
مستمع
مستمع صاحب سخن را بر سرکار آورد
غنچة خاموش ، بلبل را به گفتار آورد
صائب تبریزی
دل بی کینه
عالم تمام یک گل بی خار میشود
دل را اگر ز کینه مصفا کند کسی
صائب تبریزی
تک بیت های ناب و زیبا از صائب تبریزی برای پیام
روزگار جوانی
ز روزگار جوانی خبر چه میپرسی
چو برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت
صائب تبریزی
هر که آمد
هر که آمد در غم آباد جهان چون گردباد
روزگاریخاکخورد آخر بهخود پیچیدو رفت
صائب تبریزی
دوام عشق
دوام عشق اگر خواهی، مکن با وصل آمیزش
که آب زندگی هم میکند خاموش آتش را
صائب تبریزی
دلبستگی به دنیا
ریشه ی نخل کهن سال از جوان افزون تر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را
صائب تبریزی
ناکس ، کس نمی گردد
من از بی قدری خار سر دیوار دانستم
که ناکس ، کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها
صائب تبریزی
گذر ازصحرای قیامت
چون سبکباران زصحرای قیامت بگذرد
هرکه ازدوش ضعیفان بیشتر بر داشت بار.
صائب تبریزی
تک بیتی های عاشقانه صائب تبریزی
بزرگ اوست
بزرگ اوست که برخاک همچوسایه ابر
چنان رود که دل موررا نیـــــــــــازارد.
صائب تبریزی
رسوایی
خنده رسوا می نماید، پسته بی مغز را
چون نداری مایه، از لاف سخن خاموش باش
صائب تبریزی
خطای دیگر
چون خطایی از تو سر زد، در پشیمانی گریز
کز خطا نادم نگردیدن، خطای دیگر است
صائب تبریزی
ز چشم اعتبار افتاده ام
روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده ام
چون نگاه آشنا از چشم یار افتاده ام
صائب تبریزی
روز جزا
دانه ای را که دل موری از آن شاد شود
خوشی اش روز جزا تاج سلیمان باشد
صائب تبریزی
دو بیتی و تک بیتی صائب تبریزی در مورد عشق برای پروفایل
جذبه عاشق
جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند
کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند
صائب تبریزی
غفلت از جوانی
ز غفلت با تبه کاری به سر بردم جوانی را
کنون از زندگی سیرم نخواهم زندگانی را
صائب تبریزی
روزگار جوانی
ز روزگار جوانی خبر چه می پرسی
چون برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت
صائب تبریزی
ابرو گشاده باش
چون وا نمی کنی گره ای خود گره مباش
ابرو گشاده باش اگر دستت گشاده نیست
صائب تبریزی
گر محتسب شکست خم میفروش را
دست دعای باده پرستان شکسته نیست
صائب تبریزی
از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
ابروی قبله را خبری از اشاره نیست
صائب تبریزی
صائب تبریزی در مورد بهشت و جهنم و عرفانی
حضور خاطر اگر در نماز معتبرست
امید ما به نماز نکرده بیشترست
صائب تبریزی
از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم
صائب تبریزی
تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد
صائب تبریزی
طومار زندگی را، طی میکند به یک شب
از شمع یاد گیرید، آداب زندگانی
صائب تبریزی
نیست پروا تلخکامان را ز تلخی های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
صائب تبریزی
دانستهام غرور خریدار خویش را
خود همچو زلف میشکنم کار خویش را
هر گوهری که راحت بیقیمتی شناخت
شد آب سرد، گرمی بازار خویش را
صائب تبریزی
در زیر بار منت پرتو نمیرویم
دانستهایم قدر شب تار خویش را
زندان بود به مردم بیدار، مهد خاک
در خواب کن دو دیدهٔ بیدار خویش را
صائب تبریزی
یک بار بی خبر به شبستان من درآ
چون بوی گل، نهفته به این انجمن درآ
از دوریت چو شام غریبان گرفتهایم
از در گشادهروی چو صبح وطن درآ
صائب تبریزی