دسته‌بندی نشده

10 دکلمه فوق احساسی درباره شب یلدا

دکلمه شب یلدا

در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجوعه ای از دکلمه های شب یلدا را برای شما عزیزان آورده ایم امیدواریم لذت ببرید. با ما همراه باشید.

دکلمه برای شب یلدا

شام آخر آذر است و شب اول دی

نمی دانم یلدایی که

با آمدنش شب و تاریکی اهریمنی دنیای ما را احاطه می نماید

نحس و نامبارک بخوانم

یا که پیک شادی آور زایش خورشید را

نور اهورامزایی فردایمان بنامم

خدایا یلدا را چه زیبا پدید آورده ای

که بیاموزد ما را پیروزی با نور است و حق

هرچند مدت حضور تاریکی توهم دوام باطل را القا کند

بیایید امشب گذشته را به یلدا داده

و صبح فردا را شروع زندگی دوباره

و پر از عشق اهورایی قرار دهیم

بیشتر بخوانید: دوبیتی های زیبای یلدایی

چه کسی می گوید تاریکی زیبا نیست

ما سال ها برای همین یک دقیقه تاریکی جشن می گیریم

ما برای همین یک دقیقه انار دانه می کنیم

هندوانه کنار می گذاریم

تشک پهن می کنیم؛ کرسی می گذاریم و

لحاف می اندازیم تا تنهاییمان جمع شود

تا تنهاییمان گرم شود و کنار عزیزانش تخمه بشکاند

و قاه قاه بخندد

این یک دقیقه تاریکی زیباست

اگر بهانه شود دیدن چشم های مادرت

اگر بهانه کنی فال را

که خیره خیره لذت ببری از نگاه پدر

که می دود روی سطر های حافظ

تمام این بهانه ها خوبند و مبارکند

اگر با هم باشیم

یلدا این یک دقیقه بیشتر مبارکتان که

می دانید غنیمت است با هم بودن

چه با بهانه چه بی بهانه

دکلمه شب یلدا

دکلمه شب یلدا عاشقانه

در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام

در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام

کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست

کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام

مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام

در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام

در همان یلدا مرا تا صبح ،دل زد فال عشق

فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام

فال تا آمد مرا گفتی که دیگر، مرده دل

وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام

خوب می دانم قماری بیش این دنیا نبود

من ولی در حسرت بُردی، خمارت مانده ام

سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز

از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام

دکلمه شب یلدا

دکلمه شب یلدا غمگین

دوباره نوبت دیدار یلداست

بدون یار این یلدا چه تنهاست

وجودش نور در این تیره شب بود

بدونش این شب یلدا و سرماست

دگر یلدا برایت دل ندارم

نگاهم منتظر بر نور فرداست

همه در شور این یلدا بهارند

انار سرخ بر سفره چه زیباست

ندارم جز تو امشب آرزویی

که با تو هر شب من مثل یلداست

دکلمه شب یلدا

دکلمه شب یلدا برای مدرسه

شب یلداست

شبی که در آن انار محبت دانه می شود

و سرخی عشق و عاطفه

نثار کاسه های لبریز از شوق ایرانیان می شود

یلدا یعنی یادمان باشد که

زندگی آن قدر کوتاه است

که یک دقیقه بیشتر با هم بودن راباید جشن گرفت

یادمان باشد با آمدن زمستان

اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم

تا دچار سردی فاصله ها نشویم.

یادمان باشد میوه سربسته حرف هامان را رو به روی هم می گذاریم

تا طعم شیرین دوستی را به کام زمستانی روزگار بچشانیم

بگذاریم هر چه تاریکی هست

هرچه سرما و خستگی هست

تا سحر از وجودمان رخت بربندد

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد نمود

و این یعنی بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی

حتی وقتی همه چیز یخ می زند

دکلمه شب یلدا

دکلمه شب یلدا کوتاه

آری تو نوشتی

من خواندم

تو خواندی من گوش سپردم

تو بودی و من نگاهت می کردم

تو بودی و عشق بود

و عشق و عشق

تو بودی مهربانی بود و امید

چشمان تو بود و یک دنیا زندگی

آری عزیزم

آری امشب شب یلدا است

شب فال

شب عشق

شب هندوانه

و شب آزادی و شب رهایی

چیزی به یادم نمی آید

جز اینکه

امشب شب تنهایی من است

دکلمه شب یلدا

دکلمه درباره شب یلدا

بر سر آنم که گر ز دست برآید

دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شـب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر در ارباب بی‌مروت دنیا

چند نشینی که خواجه کی به درآید

ترک گدایی مکن که گنج بیابی

از نظر ره روی که در گذر آید

صالح و طالح متاع خویش نمودند

تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

دکلمه شب یلدا

دکلمه شب چله

امشب آخرین دقیقه آذر ماه را ورق می زنیم

شب شروع زمستان است

چراغ خانه ها هنوز روشن است و

خانه نشینان گرد آتش دوستی نشسته اند

همه گرد هم آمده ایم تا از روز های خوب خدا

سخن بگوئیم و به بهانه طولانی ترین شب سال

فارغ از پیچ و خم های زندگی همدیگر را

به شنیدن خاطرات خوب میهمان کنیم

شب یلدا غروب پاییز نیست

طلوع زمستان نیست شب یلدا بهانه ای ست

برای غروب غم ها و طلوع شادی ها

بوی یلدا را می شنوی

انتهای خیابان آذر است

باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان

قراری طولانی به بلندای یک شب

شب عشق بازی برگ و برف

پاییز چمدان به دست ایستاده

عزم رفتن دارد

آسمان بغض نموده و می بارد

خدا هم می داند عروس فصل ها

چقدر دوست داشتنی ست

کاسه ای آب می ریزند پشت پای پاییز

پاییز ای آبستن روز های عاشقی

رفتنت بخیر و سفرت بی خطر

دکلمه شب یلدا

دکلمه شب یلدا زیبا

امشب یلداست

شبی که پاییز، درهر ثانیه

از تو رد می شود و می گذرد

برگ های رقصان پاییز

از دور نظاره گر چشمانت هستند

و آرام می نگرند تا ببینند

چگونه برای شان دست تکان می دهی

خیلی کوشش نکن. پلک پاییز سنگین شده

و دارد در خواب زمستانی فرو می رود

می بینی، تنها همین چند دقیقه ناقابل

می تواند از یک شب عادی و همیشگی تو

یلدا بسازد؛ یادمان باشد با آمدن زمستان

مشعل باهم بودن را روشن بگذاریم

تا سردی فاصله ها به خانه ها راه نیابد

دکلمه شب یلدا

دکلمه شب یلدا طولانی

صدای تیک تاک ساعت می آید

زمان می گذرد

و یلدا دست های پاییز را در دستان زمستان می گذارد

امشب هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم

کنار هم بنشینیم و بگذاریم که دوستی ها

سدی باشند در برابر تاریکی ها

هر چه سرما و خستگی است

تا سحر از وجودمان رخت بربندد

امشب بیداری را پاس داریم

تا فردایی روشن راهی دراز باقی ست

بیا که شب یلدا می خواهم تا صبح برایت قصه بگویم

قصه از راز زندگی همان راز ساده کوچکی

که در میانه هزار راز پیچیده بزرگ کمرنگ و محو شد

بیا که شب یلدا می خواهم تا صبح برایت قصه بگویم

نه اشتباه نکن از قصه آن ها که کاخ های بزرگ ساختند نخواهم گفت

از بنا های بزرگ و سقف های بلند و ستون های پایدار

یا از قصه فاتحان سرزمین های دور

یا از قصه پهلوانان پیروز میدان ها

از هفت شهر عشق و از دنیای شیرین غزل

از لیلی ها و نازهایشان نخواهم گفت

همچنان که از مجنون ها و نیازشان

برایت از زندگی قصه خواهم گفت

همه قهرمان های داستان های کهن

زندگی را شباهنگام در لحظات ساده ای تجربه نموده اند

که پس از ساختن دیوار کاخ های بلند

لحظه ای کنار یکدیگر نشستند و حرف زدند

و پس از فتح سرزمین های دور

بر زمینی دراز کشیدند و به آسمان خیره شدند

و پس از وصال به معشوق

لحظه ای چشمانشان را بستند و نفسی عمیق کشیدند

در جستجوی راز زندگی نباش

لذت راستین زندگی در همین لحظه های کوتاه

خلاصه می شود نه در آن داستان های بلند

زندگی در تمام این لحظاتی که رازش را جستجو می کنی

آرام و بی صدا از کنار تو گذر می نماید

پس بیا بازی را از آخر شروع کنیم

با لحظه های شیرین کنار هم بودن

آن هندوانه را بیاور تا کنار هم باشیم

بگوییم و بشنویم و بخوانیم و بخندیم

زندگی چیزی بیش از این نیست

قرار نیست تو قهرمان قصه من باشی

برخیز و قهرمان رویا های خودت باش

دکلمه شب یلدا

دکلمه زیبا برای شب یلدا

بخوان برایم از غزل های حافظ
بگو که غزل‌ وار دوستم می داری
بگو این حس برایم همیشگی ست
من دوست دارم تکرار را
تکرار شب های یلدا را
تکرار دستانت را
وقتی پشت پنجره
دانه های برف آرام آرام
بر زمین خیس می نشیند و آب می شود
مثل نگاه تو در دل من
و طنین صدای تو
لابلای غزل های حافظ

دکلمه شب یلدا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا