دسته‌بندی نشده

۱۰ متن سرود به مناسبت به امامت رسیدن امام زمان (عج)

متن سرود آغاز امامت امام زمان (عج)

ضمن عرض تبریک و تهنیت به مناسبت آغاز امامت منجی عالم بشریت، امام زمان (عج)، متن هایی از سرودهای جشن ولایت حضرت مهدی (عج) عبارتند از:

متن سرود آغاز امامت حضرت امام زمان (عج)

برای دیدن روی تو ناله ها دارم

خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم

تمام سوز دل من ز ناله های شماست

ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم

گدائی در این خانه آبروی من است

به نام توست اگر ذره ای بها دارم

به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه…

ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم

الا امیر سحر ای مسافر صحرا

امید وصل تو را بین هر دعا دارم

به کام خویش چشیدم غم جدایی را

نشان رحمتی از یار آشنا دارم

مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد

که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم

به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست

اگر زبان مناجات با خدا دارم

بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن

که بر جبین عرق شرم از شما دارم

بدست خود بده خرج زیارت ما را

هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم

شاعر : قاسم نعمتی


متن سرود جشن حضرت امام زمان (عج)

جانم آمد به لب از غصه هجران چه کنم

در فراق تو به جز ناله و افغان چه کنم

طلب وصل تو کردم نرسیدم به مراد

گر نجویم مدد از شاه خراسان چه کنم

ماه من ترسم از آن روز که یادم نکنی

تیره و تار شود عالم امکان چه کنم

تار زلفت دل عشاق به زنجیر کشد

افکند گر من دلخسته به زندان چه کنم

داد از این قصه هجران که بسی طولانی است

گر نیاید سر این قصه به پایان چه کنم

ای خوشا یاد لب لعل تو و خال سیاه

عالمی گشته به آن دانه پریشان چه کنم

چشم من چند صباحیست نیاسوده دمی

باقی عمر اگر بگذرد اینسان چه کنم

تاب گیسوی سیاهت زدلم طاقت برد

مانده ام در دل این ظلمت وطوفان چه کنم

گر کند چشم تو یکبار دگر مدهوش ام

همچو مجنون نروم کوه و بیابان چه کنم


متن ولایت حضرت امام زمان (عج)

رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده

مشکلی هست مگر باعث تأخیر شده؟

سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما

نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟

حالمان حال خوشی نیست بیا کن مددی

زندگی بی تو دگر سخت و نفس گیر شده

دور دیدند تو را بر سر امت آقا

دشمن دین به خودش آمده و شیر شده

جرم و تقصیر ز ما بوده و هست آقا جان

که دعای فرجت فاقد تأثیر شده

ما اگر بد شده ایم،خاطر زهرا برگرد

مادرت قامت خم از غم تو پیر شده

آه برگرد به آن رأس جدا بر سر نی

به همان جسم که بازیچه ی شمشیر شده

تشنه ی ذکر انالمهدی تو هست حسین

طالب خون خدا،آمدنت دیر شده


شعر آغاز امامت حضرت امام زمان (عج)

دلم گرفته خدایا در انتظار فرج

دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج

هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز

صدای گریه زهرا در انتظار فرج

هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست

علی است بی کس و تنها در انتظار فرج

هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش

صدای ناله مولا در انتظار فرج

هنوز ناله کشد از جگر امام حسن

گشوده دست دعا را در انتظار فرج

هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است

گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج

هنوز می رسد آوای دلربای حسین

ز نوک نیزه اعدا در انتظار فرج

هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری

کنار کشته سقا در انتظار فرج

هنوز خون شهیدان کربلا جاری است

ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج

هنوز ناله “میثم” رسد به گوش که هست

چو چشم فاطمه ، دنیا در انتظار فرج

شاعر : حاج غلامرضا سازگار


متن سرود حضرت امام زمان (عج)

دل به سودای تو بستیم کجائی آقا

از فراق تو شکستیم کجائی آقا

با دلی خسته و پرخون و دوچشم پر نم

سرِراه تو نشستیم کجائی آقا

صبح تا شام پیِ دیدن رخسار مهت

منتظر بوده و هستیم کجائی آقا

ای کریمان جهان سایه نشین کرمت

نظری کاسه بدستیم کجائی آقا

آن گداییم فقط از تو ترا میخواهیم

سائل شاه پرستیم کجائی آقا

آفتابا زپس پرده برون آی دمی

کز غم هجر تو خستیم کجائی آقا

زفراقت چه بگوییم چسانیم!همه

رشته صبر گسستیم کجائی آقا

تو بهای همهء منتظرانی جانا

بی تو بی ارزش و پستیم کجائی آقا

ای گل نرگسی گلشن زهرا باز آ

که دل از غیر تو رستیم کجائی آقا

ساقیا گوشه چشمی کن و مارا دریاب

که ز مینای تو مستیم کجائی آقا

یاسرا همچو دگر منتظرانش برگو

کز فراق تو شکستیم کجائی آقا


مناجات با حضرت امام زمان (عج)

هر کسی با سر زلف تو قراری دارد

همه ایام دلش حال بهاری دارد

آن که دل کنده ز دنیا و تعلق هایش

مثل تو دلبر و دلدار و نگاری دارد

بیت بیتم همه بوی تو گرفته آقا

از همین است اگر شور و شعاری دارد

حاجت این است شود فیض شما شامل من

و بگویید که این نوکر عیاری دارد

آمدم مقصدم این است که نوکر باشم

نوکر دائمی آل پیمبر باشم

هفت اقلیم وجودم شده شیدایی تو

آسمان ها و زمین محو دل آرایی تو

گر چه آن عارض یوسف کش تو پنهان است

ولی این دل شده مجذوب به زیبایی تو

منم آن سائل بیچاره و درمانده و پست

به امید آمده ام بر در آقایی تو

آتشی هست در این سینه که وصفش نتوان

و دلم مشتعل از جلوه ی طاهایی تو

گره خورده است دل دلشدگان بر مویت

هست محراب دل خسته دلان ابرویت

صاحب معجزه ی حضرت موسی بازآ

زنده کن با نفست جان مسیحا بازآ

یوسف و حضرت یعقوب و تمامی رسل

همه صف بسته به امید تو آقا بازآ

سامرا ، شهر مدینه ، کاظمین و مشهد

شده دلتنگ بیا دلبر دل ها بازآ

کربلا ، کوفه ، نجف ، مسجد سهله ، مکه

همگی منتظرت ای گل طاها بازآ

جان هستی شده از هجر تو بی تاب بیا

تشنگانیم و تویی پاک تر از آب بیا

دست خالی مرا پر کن از احسان آقا

مکش از دست منِ خسته تو دامان آقا

همه ی آرزویم گوشه ی چشمی ز شماست

گوشه چشمی بنما جانب یاران آقا

حتم دارم که مرا راه دهی در بر خود

دوست دارم که شود هجر تو پایان آقا

دل من مثل کویر است و عطشناک شده

لطف کن بر دل من عشق بباران آقا

دلِ مان آب شد از بس که سرودیم تو را

خسته از دوره ی هجریم و ندیدیم تو را

شاعر : محمد مبشری


متن سرود ولایت امام زمان (عج)

هر کس ز جام حضرت مهدی خمار نیست

او را ز عشق و بی خبری اختیار نیست

من اعتکاف بردرحسن توبسته ام

بی تومرابه مسجد ومیخانه کارنیست

صحبت زماه پیش رخ توزابلهیست

خورشیدازجمال تویکدرهزارنیست

کلک ازل که زدهمه نقش ونگارها

دراین میانه چون تویکی شاهکارنیست

دردل به هوای روی تورفتم به میکده

دیدم شکسته جام ویکی هوشیار نیست

ته جرعه ای به یادلبت درگلوزدم

زان روچومن به عالم امکان خمارنیست

ای افتاب کشورجانهادر ا در ا

صبحی نماکه ظلمت ما را نهار نیست

شاها قسم به سرفراق ووصال تو

چون مادرت کسی به تودر انتظارنیست


متن مولودی حضرت امام زمان (عج)

بیا که گنبدِ خضراست دیده بر راهت

بیا که حیدرِ تنهاست دیده بر راهت

چقدر منتظران تو بیصدا رفتند

نگاهِ مضطرب ماست دیده بر راهت

قسم به خاکِ نشسته به چادرِ مادر

سکوتِ غربتِ دنیاست دیده بر راهت

هنوز نالۀ مادر به گوش می آید

بیا که حضرت زهراست دیده بر راهت

میانِ کوچه به دنبالِ گوشواره حسن

شهیدِ سیلیِ اعداست دیده بر راهت

میانِ گودی ِ مقتل حسین افتاده

هنوز زیرِ لگد هاست دیده بر راهت..

برویِ نیزه به فرقی که واشده از هم

نگاهِ حضرتِ سقاست دیده بر راهت..

میانِ بزمِ شراب و کنارِ تشت طلا

هنوز زینب کبراست دیده بر راهت..

هنوز یادِ گلویِ بریدۀ اصغر

رباب ،در دلِ صحراست دیده بر راهت..،


شعر درباره حضرت امام زمان (عج)

ﻋﻤﺮﻡ ﺷـﺪﻩ ﺟﺎﻥﮐﻨﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ

ﺯﯾﻦ ﮐﻮﺗﻬﯽ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﯾﻦ ﻏﯿﺒﺖ ﻃﻮﻻﻧﯽ

ﻋﻤﺮﯼ ﺑـﻪ ﺗﻤﻨﺎﯾﺖ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻗﺪﻡﻫﺎﯾﺖ

ﺍﺯ ﭘﺎﺭﮤ ﺩﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ

ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺳﯿﻪ ﺭﻭﺯﻡ ﻣﯽﺳﺎﺯﻡ ﻭ ﻣﯽﺳﻮﺯﻡ

ﺩﺍﺭﻡ ﺑـﻪ ﺟﮕﺮ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺻﺪ ﺷﻌﻠﮥ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ

ﺑﺎ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮔﯿﺘﯽﺳﺖ ﭼﻮ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ

ﺑﯽﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ

ﯾﺎ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻧﻬﺎﻥ ﺍﺳﺘﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺘﯽ

ﺩﻝ ﻣﯽﺑﺮﯼ ﺍﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎ ﭼﻬـﺮﮤ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ

ﺑﺎ ﭼﺸـﻢ ﺧﯿﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﯾﺎﺩ ﺭﺧﺖ ﮐﺮﺩﻡ

ﻋﺎﻟﻢ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺷﺪ ﺭﻭﺯ ﺣﺘﯽ ﺷﺐ ﻇﻠﻤﺎﻧﯽ

ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻠﺒﻞ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺗﻮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ

ﮔﻞﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﺩﯾﺪﻧﺪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧﯽ

ﺍﯼ ﺟﺎﻥِ ﺟﻬﺎﻥﭘﺮﻭﺭ ﺍﯼ ﻋﺒﺪ ﺧﺪﺍ ﻣﻨﻈﺮ

ﺑﺎﺯﺁﯼ ﻭ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻦ ﺩﺭ ﮐﺴﻮﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ

ﺑﺎﺯﺁ ﻭ ﻣﺪﺍﻭﺍ ﮐﻦ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺟﺪﺕ ﺭﺍ

ﺧﻮﻥ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﺍﯼ ﻣﻮﻻ ﺯﺁﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ

“ﻣﯿﺜﻢ “! ﻫﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻮﺷﯽ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ، ﺷﺎﯾﺪ

ﮔﯿﺮﺩ ﺑـﻪ ﺩﻋﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﯾﺎﻡ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ

شاعر : حاج غلامرضا سازگار


متن سرود امامت حضرت امام زمان (عج)

بهار من!

در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی

بهار می‌رسد اما بهار من! تو کجایی؟

چه برکتی، چه نویدی، چه سبزه‌ای و چه عیدی؟

به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی

مقلّبانه به قلبم، هوای تازه بنوشان

محوّلانه به حالم اشاره کن به دعایی

مقدر است به فالم مدبّرانه بتابی

خوش است لیل و نهارم اگر نظر بنمایی

اگر قرار چنین شد، تو را بهار نبیند

چنین نکو ز چه رویی؟ چنین خجسته چرایی؟

اگر چه حُسن‌فروشان به جلوه آمده باشند

تو آبروی جهانی، تو روی ماه خدایی

دل از امیر سواران گرفته است بشارت

از آسمان خراسان شنیده است ندایی

خودت مگر که به زهرا توسلی کنی امشب

نمی‌رسد گل نرگس! دعای ما که به جایی


متن شعر حضرت مهدی (عج)

بی تو ایامم همه درد و غم است

قد من از انتظار تو خم است

آگهم از مهر بی پایان تو

هر چه گویم از صفای تو کم است

کی شوم دلخسته از این انتظار

غیبتت از معجزات عالم است

عشق تودم می دهد بر این وجود

حال من بی عشق پاکت برهم است

بر ظهور سرنوشت سازت کنون

منتظر کروبیان و آدم است

می شوم در انتظارت مست مست

عشق تو درسینه گنجی اعظم است

نوکر دربار تو بی شک و ریب

سر و سالار چندین حاتم است

گوشه چشمی گر کنی بر برکه ای

بر من عاشق همانجا زمزم است

شاعر : عبادی طارمی


سرود حضرت امام زمان (عج)

سبک : نبسته ام به کس دل…

دوباره جمعه اومد ولی آقام نیومد

ازهجر روی ماهت صبرهمه سر اومد

آقا دلم گرفته از دست این زمونه

برای دیدن تو هی می گیره بهونه

یابن الحسن کجایی داد از غم جدایی

از آسمون قلبم بارون اشک می باره

دیگه ز دوری تو صبر و قرار نداره

دلبر من تو هستی توی دلم نشستی

گره باعشق نازت به قلب من تو بستی

یابن الحسن کجایی داد از غم جدایی

بذار که من گدای در خونت بمونم

تا جون دارم همیشه اسم تو رو بخونم

آقا منو دعا کن برای خود سوا کن

این دل مضطرم رو راهی کربلا کن

یابن الحسن کجایی داد از غم جدایی

شاعر : مرتضی شاهمندی


متن سرود جشن حضرت امام زمان (عج)

مرا ببخش اگر که سلام یادم رفت

خراب روی تو بودم کلام یادم رفت

مرا ببخش اگر که ز راه آمدی و…

به پیش پای تو آقا قیام یادم رفت

مرا ببخش اگر بی مقدّمه خواندم

جسورِ عشق شدم احترام یادم رفت

مرا ببخش اگر که زدم به بیراهه

هر آنچه بود به ذهنم تمام یادم رفت

مرا ببخش اگر با وجود پاکی تو

گَهی تباه شدم تا… حرام یادم رفت

مرا ببخش نماندم به پای عهد سحر

دل جنون زده ی صبح و شام یادم رفت

مرا ببخش اگر دل به دیگری دادم

غم حسین علیه السَّلام یادم رفت


جشن حضرت امام زمان (عج)

دوش دیدم که ملائک همه آئینه به دست

واز تماشای رخ یوسف زهرا همه مست

همه گویند خدایا خرد ازکار افتاد

اندر آئینه تویی یاپسر فاطمه هست

کیست این حکمت بی سابقه وجوهر فرد

که در اندیشه ی فهمش کمر علم شکست

همه درسجده گشاید سخن از ماه رخش

کرده این سیدِ دلبر همه را ماه پرست

گر به او قبله ی ارواح رسولان گویم

مکن اِکراه که من واقفم از کار الست

نه ز جبرییل کند قطع عنایت نه ز من

از وجودش شده بی فیض نه بالا و نه پست

خواب دیدم که زراه کرم و لطف دری

بازکرد آن شه و حتی به رخ شمر نبست

ماتصور نکنیم او بشری هست چوما

وآنکه تصدیق کند گفته ی مارا ملک است

عشق او کز عظمت عرش کمین خیمه ی اوست

در دل تنگ تو شاهی گذر افکندو نشست


متن شعر حضرت امام زمان (عج)

عزای اشرف اولاد آدم است، بیا!

عزیز فاطمه! ماه محرّم است بیا

هلال ماه عزا می‌دهد ندا به فلک

که ماه گریه و اندوه و ماتم است بیا

پریده رنگ ز رخسار مادرت زهرا

قد رسول خدا در جنان، خم است بیا

لوای سرخ حسینی ندا دهد همه دم

که غیر تو چه کسی، صاحب دم است بیا

اگر شوند سماوات، چشمه چشمۀ اشک

به یاد قطرۀ خون خدا کم است بیا

به زخم‌های تن پاره پارۀ شهدا

خدا گواست، که تیغ تو مرهم است بیا

هنوز غرقه به خون، ماه روی عباس است

هنوز نقش زمین، دست و پرچم است بیا

بیا که پر شده از ذکر «یا حسین» جهان

بیا که ولوله در خلق عالم است بیا

هر آن دلی که به یاد حسین می‌سوزد

در آن شراره‌ای از شعر «میثم» است بیا

شاعر : حاج غلامرضا سازگار


متن سرود حضرت مهدی (عج)

ای قبله ی نمازگذاران آسمان

ای خلق عالمت به سر سفره مهمان

هجر تو کرده قامت اسلام را کمان

الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

ای روح دین حقیقت ایمان بیا بیا

ای جان جان و مصلح کل جهان بیا

تنها دمید عترت و قرآن بیا بیا

خورشید تا به کی به پس ابرها نهان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

ای غائب از نگاه و چراغ دل همه

داغ فراغ تو شده داغ دل همه

گل کرده این شراره به باغ دل همه

آه از جگر بر آمده آتش گرفته جان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

ای پر ز اشک چشم تو صحرا بیابیا

ای سینه سوز ناله زهرای بیا بیا

ای آرزوی زینب کبرا بیا بیا

تا چند سرو قامت دخت علی کمان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

مولا کنار چاه صدا می زند تو را

زهرا به سوز و آه صدا می زند تو را

زینب به قتلگاه صدا می زند تو را

زخم عزیز فاطمه گوید به مرزبان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

از قلب داغدیده ندا می رسد بیا

از ناله ی کشیده ندا می رسد بیا

از حنجر بریده ندا می رسد بیا

ای داغدار لعل لب و چوب خیزران

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

تا کی ز دیده اشک نشانیم سیدی

تا کی در انتظار بمانیم سیدی

تا کی دعای ندبه بخوانیم سیدی

تا کی سر بریده ی جد تو بر سنان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

یاران دعا کنید که دلدار می رسد

خورشید از درون شب تار می رسد

صبح ظهور و وصل رخ یار می رسد

میثم بریز اشک و دعای فرجی بخوان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

شاعر : حاج غلامرضا سازگار


آغاز امامت حضرت امام زمان (عج)

ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا

وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا

از زخم هر شهید ندا می‌شود بلند

کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا

تا چند شیعه ناله «یابن‌الحسن» زند؟

ای شیعه را پناه و نگهبان بیا بیا

تا کی سر حسین به دروازه‌های شام

بر نی کند تلاوت قرآن؟ بیا بیا

تا کی گُلان سوخته وحی، پای‌شان

خونین بوَد ز خار مغیلان؟ بیا بیا

تا کی میان مقتل خون دست و پا زند

جدّت، حسین با لب عطشان، بیا بیا

تا کی مهار ناقه زینب به دست شمر

با اشک چشم و موی پریشان؟ بیا بیا

تا کی ز سوز سوختن خیمه‌هایتان

در قلب شیعه آتش سوزان؟ بیا بیا

تا کی به خاک دامن گودال قتلگاه

جسم حسین، زخمی و عریان؟ بیا بیا

درمان درد عترت و قرآن ظهور توست

داروی زخم‌های فراوان! بیا بیا

«میثم»که هست مرثیه‌خوان در غم حسین

خواند تو را به دیده گریان: بیا! بیا!

شاعر : غلامرضا سازگار


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا