دسته‌بندی نشده

متن روضه و نوحه ی شب چهارم محرم مداح محمدرضا بذری

متن روضه و نوحه ی شب چهارم محرم از محمدرضا بذری

متن روضه ی شب چهارم محرم از محمدرضا بذری

در اصل هجران تشنگی و وصل باران است
حسی که من دارم همان حس بیابان است

نزدیکی و دوری ملاک وصل و هجران نیست
” راضی ” ست او وصل است ؛ ” ناراضی ” ست هجران است

بازار ما گرم است از سنگ سر کوچه
دیوانه محتاج اذیت های طفلان است

پروانه گر چه سوخته اما پشیمان نیست
روزی پشیمان می شود هر که پشیمان است

گاهی به جای حرف باید گریه را آورد
بهتر به حاجت می رسد طفلی که گریان است

فردا گریبان گناهش را نمی گیرند
هر که سر هجران تو پاره گریبان است

با قصد قربت آمدیم و قرب مان دادید
مهمان تو انگار نه انگار مهمان است

قصر است زندانی که یوسف را بغل کرده
قصری که یوسف را به زندان برده زندان است

باید برای تو که منت بر سرم داری
این آبرو را داد ، جان دادن که آسان است

مردم که می خندند ما یک گوشه می گرییم
آدم که عاشق می شود حالش پریشان است

تکلیف این دل را که آواره است روشن کن
دل که بلاتکلیف شد آنقدر حیران است

تنبیه کردم این لبی را که نبوسیدت
بنگر که از حسرت چگونه زیر دندان است

سینه زنان مویه کنان دامن کشان آمد
زینب گلش را دید اما دید عریان است

بر روی کشته لااقل چیزی میاندازند
گیرم که این افتاده اصلا نامسلمان است

حسین…
امسال حنظله ی شامی رو بخونم یک جوان 16 ساله ی شامی تازه ازدواج کرده بود 4 روزی بود خانمشو منزل آورده بود صدای ینصرنی ارباب که بلند شد یعنی همه ی عالم صدا رو شنید یعنی کافر و مومن صدای هل ینصرونی حسین و شنیدن حنظله ی شامی هم صدا رو شنید اول بگم بستر شام چی بود شامی که لعن امیرالمومنین کار عادی بین مردم بود اصلا ولایت اهل بیت جایی نداشت .

شام یه حنظله ی شامی توش گل میکنه یزیدی که باباش معاویه اینقد علیه اهل بیت کار کرد تخم دشمنی امیرالمومنین تو دل مردم کاشته بود حنظله و همسرش شنیدن با خودش دودوتا کرد برم نرم؟

گاهی همسر خوب اینجاها به درد میخوره زنش گفت مرد لذت با من بودن آنیه اما لذت با حسین بودن تمومی نداره تا اینو گفت ارادش مصمم شد خودشو به عنوان دشمن ابی عبدالله معرفی کرد تا به اون جا برسه و خودشو به حسین برسونه اومد کربلا چه اومدنی این همه لشکر داره میره کربلا برای مبارزه با سیدالشهدا شب عاشورا رسید کربلا خودشو به هر بهونه ای رسوند (سینه خیز) خیمه ی ابی عبدالله دور خیمه ها به دستور ابی عبدالله خندق کنده بودن.

حنظله که رسید ابی عبدالله مشغول سرکسی و دو دور خندق دور میزد نگاش به حنظله افتاد فرمود جوون مراقب باش نیوفتی فرمود میدونی حنظله از کی تا حالا منتظرتم بخدا اراده کن بیای خود حسین چشم انتظارت میمونه .

بسه چقد گناه ابی عبدالله منتظر منو تویه ببین چی میزاره واست حنظله تا رسوند ارباب تنگ حنظله در آغوش کشید و آوردش تا خیمه ی زینب گفت چیزی تو خیمه هست خواهر مهمون داریم گفت یه ته مانده ای هست ته مانده ی غذای زینب و نوش جان کرد خیلی میل به عبادت داشت شد تا روز عاشورا هر وقت حنظله میومد جلو اجازه ی میدون بده آقا میگفت جوونی دلم نمیاد تا موقع نماز شد گفت آقا اجازه بده من سپر نماز بشم آقا قبول کرد.

نماز خوف رو خوند ابی عبدالله مشغول نماز شد حنظله مثل پروانه دور ابی عبدالله میچرخید میگن هر تیری میومد حنظله با دستش صورتش بدنش با سینش میگرفت اونقد تیر اومد بازو ها از کار افتاد یه جا کارش به آخر رسید تیر به حنجرش خورد حنظله افتاد تا افتاد ابی عبدالله بغلش کرد دید حسین داره قرآن میخونه دید حنظله داره گریه میکنه چرا گریه میکنه آقا شنیده بودم کریمین اما باورم نمیشد سرمو بغل بگیری.

حنظله الان میبینه ملائک اومدن دارن دورت طواف میکنن تو بغل ابی عبدالله جان داد.

ختم روضه ی من ختم روضه ی امام سجاد حضرت گاهی آب میدید گریه میکرد طفل میدید گریه میکرد گوسفند و میدید ذبح کنن میومد جلو میگفت آب دادید یا نه گفتن آقا ما مسلمانیم مگه میشه ندیدم گفت آخه به بابام آب ندادن یه مردی اومد تو مدینه گفت من غریبم صداشو امام سجاد شنید گفت چرا میگی من غریبم گفت آقا اخه کسی رو ندارم غریبم آقا فرمود من یه سوالی کنم جواب میدی؟

بفرما بگو اگه بمیری دفنت میکنن یانه گفت آقا من مسلمانم مگه میشه منو دفن نکنن دیدن حضرت نشست دیدن میگه هی بابا قربونت برم بابامو مسلمون حساب نکردن جنازشو رها کردن مردم یه جنازه رو دفن میکنن یا از لباس میشناسن بنی اسد موندن شاه کیه غلام کیه همه عریان بودن یه وقت دیدن یه مردی داره از دور میاد فرمود با من بیا این حبیبه این وهبه …این قاسمه… این علی اکبره تا رسید کنار یه بدن خودشو انداخت رو زمین بنی اسد برین واسم حصیر بیارین زیر انداز خانه های دهات کفن شاه بی کفن شده بود…

السلام علی من دفن اهل القری جنازه رو چجوری گذاشته توپ حصیر نمیدونم جنازه پخش و پلا بود بیراه نگفتم آقا جمع کرد بدنو وارد قبر شد جنازه رو تو قبر بزاره بنی اسد دیدن آقا از قبر بیرون نمیاد چه خبره دیدن لبا رو به رگ گلو گذاشت.

متن روضه شب چهارم محرم

متن نوحه زمینه شب چهارم محرم

منم و شب اول توی قبر توی زندون
پره ترس پره وحشت یه چشم اشک یه چشم خون

روح من پریشونه بالای تن بی جون
رفیقام همه رفتن همه میرن خونه هاشون

تو بیا که من تو راه و نابلدم
تو بیا که سنگینه برام لحدم

یه چیزایی معلومه روی جسدم
تو بیا که من برا تو سینه زدم

میترسم آخه تنهام
تنهام نذاری آقام

اللهم آنس وحشتی
وارحم غربتی
اسکن روحتی

◾️ اربابم حسین◾️

تن من زیر خاکه روح من زیر دِینه
دل من توی قبرم توی بین الحرمینه

اشک من شب اول جواب ملکینه
جواب سوالاشون یا علی و یا حسینه

یا حسین محبتت جواب منه
نوکری تو همه ثواب منه

نکنه نتونم اسمتو ببرم
نتونم حسین بگم عذاب منه

میگم به جون زهرا
تنهام نذاری آقا

اللهم آنس وحشتی
وارحم غربتی
اسکن روحتی

◾️ اربابم حسین ◾️

چه کنم منِ سائل چه کنم منِ مسکین
بیارید خاک تربت واسه تکفین واسه تذفین

بخونید بالا قبرم یا حسین همراه یاسین
بخونید روضه واسم موقع خوندن تلقین

با حسین همه قبر من شده بوی سیب
صورتم روی خاکه یاد خدّ تریب

کفنم منو به قتلگاه میبره
تو کفن نداشتی ای امام غریب

چشمام شده دریا
تنهام نذاری آقا

اللهم آنس وحشتی
وارحم غربتی
اسکن روحتی

◾️ اربابم حسین◾️

متن نوحه دی زمینه شب چهارم محرم

بیشتر بخوانید:

دانلود ۵۵ از جدیدترین روضه و نوحه دو طفل زینب (چهارم محرم)

۱۰ متن نوحه سینه زنی واحد شب هشتم محرم از مداح میثم مطیعی

دانلود نوحه، روضه، مقتل، شور، زمزمه شب پنجم محرم از میثم مطیعی

متن سینه زنی واحد و واحد تند شب پنجم محرم از مداحی های میثم مطیعی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا