دسته‌بندی نشده

قصه کودکانه تصویری کوتاه هزارپایی که عاشق کفش بود

داستان کودکانه هزارپایی که عاشق کفش بود

پاپی هزارپا، مثل بقیه‌ چند تا دونه پا نداشت! اون صدتا پا داشت! و اون عاشق کفش بود!

قصه تصویری

اون عاشق کفش‌های قرمز بود! اون عاشق کفش‌های آبی هم بود!

داستان کودکانه

اون عاشق کفش‌های پاشنه بلند بود! اون عاشق کفش‌های عروسکی هم بود!

داستان کوتاه

و خوشبختانه چون اون صد تا پا داشت! برای همین میتونست همه‌ِ‌ی این کفش‌ها رو با هم بپوشه!

داستان کودکانه

اما فقط دو تا مشکل کوچولو وجود داشت!

داستان کودکانه تصویری

اول این که، بعضی از پاهاش حسابی از سرش دور بودن! خیلی خیلی دور! برای همین اون اصلا نمیتونست پاهاش رو ببینه! چه برسه به این که بدونه داره پاهاش رو کجا میذاره!

قصه کودکانه

و مشکل دومم این بود که چون بعضی از پاهاش خیلی ازش دور بودن، اون هیچوقت یاد نگرفته بود که چجوری بندهای کفش‌هاش رو ببنده!

قصه تصویری

و تازه! حتی اگر اون بلد بود که چجوری بند کفش‌هاش رو ببنده، بستن بند صد تا کفش یه عالمه طول می کشید و وقت می گرفت! پس پاپی باید برای بستن بند این همه کفش چی کار میکرد؟

داستان

بله درسته! دوست‌هاش! دوست‌های پاپی هم بلد بودن بند کفش رو چجوری ببندن و هم دوست داشتن به پاپی کمک کنن!

قصه بچگانه

موش کوچولو که دوست پاپی بود، بهش گفت: بیا تا بهت یاد بدم چجوری باید بند کفشتو ببندی!

داستان کوتاه

اول: با یکی از بندها، یک حلقه درست کن! دوم: اون یکی بند روبه سمت خودت بیار و بعد برش گردون توی حلقه سوم: اول سر بند رو از توی حلقه رد کن و بعععععد… چهارم: اجی مجی لاترجی! حالا یه حلقه‌ی دیگه درست شد!! پنجم: دو تا حلقه رو بکش و بند کفشتو سفت کن!!

قصه کوتاه تصویری

پاپی خوب به حرفای موش کوچولو گوش کرد و یاد گرفت که چجوری باید بند کفش‌هاشو ببنده! اما بازم بستن بند اون همه کفش قرار بود کلی طول بکشه! درسته که همه‌ی کفش‌های پاپی بند نداشتن! اما خیلی از اون‌ها بندی بودن!

قصه برای کودکان

خوشبختانه، پاپی کلی دوست داشت که میتونستن بهش توی کارهای سخت کمک بکنن! مثلا پروانه‌ها!! پروانه‌ها بهش کمک کردن و کفش‌های باله رو توی پاهای پاپی فرو کردن! پروانه‌ها میتونن تند تند بال بزنن و با جریان هوا، کفش‌های باله که خیلی سبک هستن رو توی پای پاپی بکنن!

داستان برای کودکان

دوست‌های مورچه‌ای پاپی، کفش‌های ورزشی پاپی رو پوشوندن! تازه! کار اونا توی بستن بند کفش حرف نداشت! اونا با یک کار گروهی عالی، بندهای کفش پاپی رو خیلی قشنگ بستن!

قصه تصویری بچگانه

دوست‌های عنکبوتی پاپی کارشون توی بستن بند کفش حرف نداره! اونا چهار جفت دست دارن! برای همین میتونن بند چهارتا کفش رو همزمان ببندن! وقتی بستن بند کفش رو به عنکبوت‌ها میسپاری، کارها خیلی سریع پیش میره!

داستان تصویری کوتاه

موش کوچولو که خیلی باهوش و با دقت بود، کفش‌های پاشنه بلند و دمپایی‌ها رو به پاپی پوشوند و مراقب بود که انگشت‌هاش اذیت نشن و آسیب نبینن!

قصه کودکانه تصویی

وقتی همه‌ی دوست‌های پاپی دور هم جمع شدن، چند دقیقه بیشتر طول نکشید که بتونن کفش‌های اونو پاش کنن! حالا وقت این بود که پاپی بره ملاقات خاله‌اش که یک کرم خاکی بود! خاله‌ی پاپی توی یک سوراخ دنج زندگی میکرد!

قصه تصویری بچگانه

ولی وقتی پاپی به خونهه‌ی خاله‌اش رسید، یه تابلو جلوی در خونه‌ی خاله نصب بود که روش نوشته شده بود: به خونه‌ی من خوش اومدید! لطفا قبل از وارد شدن کفش‌های خودتون رو در بیارید! پاپی یه نگاهی به کفش‌هاش انداخت و گفت: ای واااای! دردسر از اول شروع شد!

داستان بچگانه تصویری

separator line

حتماً بخوانید:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا