دسته‌بندی نشده

قصه کودکانه برای کودکان بی نظم و انضباط !

قصه کودکانه بی نظمی

اگر شما احساس می کنید که کودکی بی نظم دارید و می خواهید با بهترین روش به او آموزش دهید که نظم داشته باشد بهترین کار گفتن یک قصه کودکانه در مورد بی نظمی است.

قصه‌ها از دیرباز به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تربیت کودکان مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند.
قصه‌ها به کودکان کمک می‌کنند تا درک بهتری از دنیای اطراف خود پیدا کنند و با مفاهیم پیچیده‌تری مانند عدالت، شجاعت، صبر و تحمل آشنا شوند.
همچنین، قصه‌ها می‌توانند به کودکان کمک کنند تا مهارت‌های اجتماعی و روابط بین فردی خود را بهبود بخشند.

قصه کودکانه در مورد نظم و انضباط

و اما نمونه ای از یک قصه که به کودک حس منظم بودن و مسئولیت پذیری می دهد.

قصه کودکانه نظم

خانم خرسی به تازگی مهد کودکی توی جنگل تاسیس کرده بود برای اون میز و صندلی و اسباب بازی تهیه کرده بود اما به اهالی جنگل سپرده بود.
او به همه گفته بود اگه اسباب بازی اضافه‌ای در لانه داشتند برای مهد کودک بیاورند!

قصه کودکانه برای کودکان بی نظم و انضباط !

توی لانه مموشیا چند روزی بود که اسباب بازی‌ها روی زمین پخش بود و جمع نشده بودند.
مامان هرچه به مموشی می‌گفت اسباب بازی‌ها را جمع کن جمع نمی‌کرد.
مموشی شلخته‌تر از آن بود که به فکر اسباب بازی‌ها و وسایلش باشد.

مامان از مموشی اجازه گرفت و گفت: حالا که اسباب بازی‌هایت را جمع نمی‌کنی و لازم نداری من آنها را به مهد کودک خرسی خانم می‌برم.
مموشی که حوصله جمع کردن اسباب بازی‌هایش را نداشت اجازه داد.

قصه کودکانه برای کودکان بی نظم و انضباط !

در مهد کودک همهه اسباب بازی‌ها سر جایشان بودند به جز اسباب بازی‌های مموشی آنها عادت کرده بودند وول بخورند و زیر دست و پا بیایند.

اسباب بازی‌های قبلی مهد کودک جب به حرکات اسباب بازی‌های مموشی نگاه می‌کردند و می‌گفتند :
شما تا به حال کجا بودید چرا عادت ندارید یکجا بنشینید .
چرا همدیگر را هول می‌دهید و به این طرف و آن طرف می‌پرید ؟

قصه کودکانه برای کودکان بی نظم و انضباط !

اسباب بازی‌های مموشی گفتند : ما از لانه مموشیا آمدیم آنجا همیشه مموشی ما را وسط زمین پخش می‌کرد یکی پایش را روی ما می‌گذاشت یکی ما را هول می‌داد و یکجا نمی‌نشستیم
اسباب بازی‌های قدیمی دلشان به حال آنها سوخت و گفتند قانون اینجا این است که باید وقتی شما را سر جایتان می‌گذارند همان جا بمانید تا فردا دوباره بچه‌ها بیایند و با شما بازی کنند و دوباره شما را سر جایشان قرار دهند.
اسباب بازی‌های مموشی گفتند : یعنی اینجا دیگر از بدن درد خبری نیست؟ کسی پایش را روی ما نمی‌گذارد؟ کسی ما را به این طرف و آن طرف هول نمی‌دهد ؟
گفتند نه اصلا !
برای اسباب بازی‌های مموشی خیلی سخت بود که تغییر کند ولی چون می‌خواستند دیگر بدن درد نکشند تمرین کردند منظم باشند تا راحت‌تر زندگی کنند.

امیدواریم این داستان زیبا و آموزنده را برای بچه ها بخوانید و به آن ها یاد بدهید در زندگی نظم و انضباط را فراموش نکنند!

بیشتر بخوانید

35 قصه صوتی کودکانه جدید زیبا و دلنشین

5 قصه کوتاه و قشنگ برای کودکان 5 تا 10 سال

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا