داستان کودکانه کوتاه فرشته + دانلود صوتی قصه

داستان کودکانه کوتاه فرشته

یکی بود یکی نبود توی یک شهر قشنگ یه باد تندی وزید و چتر پسر کوچولویی را با خودش به آسمان برد. باد چتر را روی ابرها جایی که فرشته ها زندگی می کردند گذاشت.

فرشته ها دور چتر جمع شدند یکی از فرشته ها گفت این چتر مال منه چون من اول دیدمش. اون یکی گفت این مال مه چون رنگش مثل رنگ بالهای من صورتیه . دیگری گفت اشتباه می کنی این چتر مال منه چون مثل خودم کوچولو و ریزه میزه است.

همان موقع دوباره باد وزید و چتر را از روی ابرها با خودش به زمین برد. باد چتر را توی ایستگاه اتوبوس گذاشت . مادر بزرگی که توی صف ایستگاه نشسته بود گفت چه چتر قشنگی این رو می برم واسه نوه ام. یه مادر مهربون دیگه گفت چقدر قشنگه اونو می برم برای دخترم. خانم دیگه ای گفت خیلی قشنگه اونو می برم برای برادرزاده ام.

اما باد وزید و چتر را با خودش برد و به زمین بازی بچه ها رسید چندتا دختر و پسر کوچولو بارونی پوشیده بودند و بازی می کردند. دختر کوچولوی فقیری که گوشه زمین وایساده بود داشت بازی بچه ها را نگاه می کرد. اون نه بارونی پوشیده بود و نه چکمه داشت سرتا پاش خیس شده بود.

باد چتر را درست جلوی پای دخترکوچولو زمین گذاشت. دخترکوچولو چتر را برداشت و نگاه کرد و با خودش گفت اگه این چترو روی سرم بگیرم دیگه خیس نمی شم و چترو روی سرش گرفت. بارون از روی چتر سر می خورد و پایین می ریخت.

دختر کوچولو دیگه خیس نمی شد اما یکدفعه یادش امد که چتر مال خودش نیست. فکر کرد باید بره و صاحبشو پیدا کنه . پیش بچه ها رفت و از اونها پرسید بچه ها این چتر مال شما نیست؟ بچه ها گفتند نه مال ما نیست.

دخترکوچولو راه افتاد تا بره و صاحب چترو پیدا کنه. کمی که رفت به ایستگاه اتوبوس رسید از اونها سوال کرد؟ اونها گفتند نه مال ما نیست. دخترکوچولوی فقیر از ایستگاه دور شد رفت و رفت تا یه پسرکوچولو را دید. پسرکوچولو انگار دنبال چیزی می گشت.

پسرکوچولو بهش گفت این چتر مال منه کجا پیداش کردی؟ دختر گفت باد اونو اورد و درست جلوی پای من گذاشت و رفت . پسرکوچولو چترو گرفت و طوری نگر داشت که نه خودش خیس بشه نه دخترکوچولو …

فرشته هایی که روی ابرها نشسته بودند از اون بالا همه چیز رو دیدند و از خودشون پرسیدند اسم این دخترکوچولو که چترو پیدا کرده چیه؟ یکی گفت اسم اون فرشته ست فرشته . قصه ما بسر رسید کلاغه به خونه اش نرسید.

دانلود صوتی قصۀ فرشته