دسته‌بندی نشده

داستان کودکانه خرس و دو دوست + نتیجه اخلاقی داستان

قصه کودکانه خرس و دو دوست

یک روز دو دوست صمیمی در مسیری خلوت و خطرناک در جنگل قدم می زدند. وقتی خورشید شروع به غروب کرد، آنها ترسیدند اما به یکدیگر چسبیدند. ناگهان خرسی را در سر راه خود دیدند.

یکی از پسرها به سمت نزدیکترین درخت دوید و با از آن بالا رفت. پسر دیگر نمی دانست چگونه به تنهایی از درخت بالا برود، بنابراین روی زمین دراز کشید و وانمود کرد که مرده است. خرس روی زمین به پسرک نزدیک شد و اطراف سرش را بو کشید.

قصه کودکانه خرس و دو دوست

خرس پس از اینکه ظاهر شد چیزی در گوش پسر زمزمه می کند، به راه خود ادامه داد. پسر روی درخت پایین آمد و از دوستش پرسید که خرس در گوشش چه زمزمه کرده است؟ او پاسخ داد: به دوستانی که به شما اهمیت نمی دهند اعتماد نکنید.

separator line

نتیجه اخلاقی داستان خرس و دو دوست

از داستان خرس و دو دوست نتیجه می گیریم که دوست نیازمند واقعاً دوست است.

separator line

حتماً بخوانید:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا