دسته‌بندی نشده

داستان کودکانه تصویری کیف مدرسه‌ی ماریا

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

ماریا یک دختر دبستانی هستش و منم کیف مدرسه‌ی اون هستم! من دوست ماریا هستم! ماریا صبح‌ها بیدار می‌شه و برای مدرسه رفتن آماده می‌شه!

maryas-school-bag-story

من هم از گوشه‌ی اتاق به اون نگاه می‌کنم! من خوشحالم چون می‌دونم که من هم با اون به مدرسه میرم!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

ماریا هرروز من رو روی دوشش می‌ذاره و به مدرسه می‌بره! هر وقت اون می‌دوه، قلب من هم تند می‌زنه!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

ما راه میریم و راه میریم تا به سرویس مدرسه برسیم! توی سرویس مدرسه، من خیلی راحت روی پای ماریا می‌شینم! ماریا خیلی‌خیلی منو دوست داره!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

ما توی راه مدرسه، کیف‌های دیگه‌ای هم می‌بینیم! ما حرف می‌زنیم و می‌خندیم و شعر می‌خونیم! می‌پریم و خندان با بچه‌ها به مدرسه می‌رسیم!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

ماریا خیلی از وسایلش رو داخل من می‌ذاره! کتاب‌های رنگی، دفتر، مداد و تراش و پاک‌کن و ظرف ناهار! همیشه بوهای خیلی خوبی از ظرف غذای ماریا میاد!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

وقتی ماریا بالا و پایین می‌پره، همه‌ی این وسایل داخل من به هم می‌خورن و قاتى می‌شن! من همیشه کنار ماریا هستم!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

زنگ تفریح که می‌شه، ماریا من رو می‌ذاره توی کلاس و می‌ره توی حیاط! من کمی تنها میشم اما بقیه‌ی کیف‌ها هم توی کلاس هستن، برای همین می‌تونیم باهم حرف بزنیم، بخندیم و شعر بخونیم!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

وقتی مدرسه تموم می‌شه، ماریا دوباره تموم وسایلش رو داخل من می‌ذاره و از مدرسه می‌دوه بیرون چون می‌خواد زود به خونه برسه! اون اون قدر تند می‌دوه که من بعضی وقت‌ها می‌ترسم!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

اون منو می‌ذاره گوشه‌ی اتاقش و من رو یادش می‌ره و من فقط از دور نگاهش می‌کنم!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

ولی من می‌دونم که فردا، ما بازهم باهم به مدرسه میریم!

قصه کوتاه کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

separator line

حتماً بخوانید:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا