فلسفه ضرب المثل امامزاده ی است با هم ساختیم چیست ؟
امامزاده ی است با هم ساختیم به چه معناست؟
این مثل در موردی به کار می رود که دو یا چند نفر در انجام امری با یکدیگر تبانی کنند، ولی هنگام بهره برداری یکی از شرکا تجاهل کند و در مقام آن برآید که همان نقشه و تدبیر را نسبت به رفیق یا رفیقان هم پیمانش اعمال نماید.
اینجاست که ضرب المثل بالا مورد استفاده و اصطلاح قرار می گیرد، تا رفیق و شریک و مخاطب نیت بر باطل نکند و حرمت و پیمان و ایفای به عهده را ملحوظ و منظور دارد.
ریشه تاریخی ضرب المثل امامزاده ی است با هم ساختیم
ریشه این ضرب المثل از داستانی است که با سوء استفاده از صفای باطن و معتقدات مذهبی مردمان ساده لوح وبی غل و غش موجود است.
در ادوار گذشته چند نفر صیاد تصمیم گرفتند ممر معاشی از رهگذار خدعه وتزویر به دست آورند و به آن وسیله زندگانی بی دغدغه و مرفهی برای خود تحصیل و تأمین نمایند.
پس از مدتها تفکر و اندیشه، لوحی تهیه کرده نام یکی از فرزندان ائمه اطهار(ع) را بر آن نقر کردند و آن لوح مجعول را در محل مناسبی نزدیک معبر عمومی روستائیان پاکدل در خاک کردند .
آن گاه مجتمعأ بر آن مزار دروغین گرد آمدند و زانوی غم در بغل گرفتند به یاد بدبختی های خود در زندگی، به خاطر امامزاده خود ساخته، گریه را سر دادند و به قول معروف حالا گریه نکن کی بکن!
چون عابرین ساده لوح به تدریج در آنجا جمع شدند و جمعیت قابل توجهی را تشکیل دادند شیادان با شرح خوابهای عجیب و غریب با آنان فهماندند که هاتف سبز پوشی ! در عالم رویا آنها را به این مشهد مقدس و مکان شریف! هدایت فرموده و از لوح مبارکی که در دل این خاک مدفون است بشارت داده است .
روستاییان پاک طینت فریب نیرنگ و تدلیس آنها را خورده به کاوش زمین پرداختند تا لوح به دست آمد و دعوی آنها ثابت گردید.
دیگر شک و تردیدی باقی نمی ماند که این چند نفر مردان خدا هستند و فضیلت و صلاحیت آنها ایجاب می کند که تولیت و خدمت مزار را خود بر عهده گیرند.
طبیعی است چون این خبر به اطراف و اکناف رسید و موضوع کشف وپیدایش امامزاده جدید دهان به دهان گشت ، هر کس در هر جا بود با هر چه که از نذر و صدقه توانست بردارد به سوی مزار مکشوفه روان گردید.
خلاصه کار و بار این امامزاده! دیر زمانی نگذشت که بازار مزارات اطراف را کاسد کرد و هر قسم و سوگند بزرگ و حتی الاجرا بر آن مزار شریف! و بقیه منیف! بوده است .
زایران و مسافران از سر و کول یکدیگر برای زیارتش بالا میرفتند. این روال و رویه سالها ادامه داشته و شیادان بی انصاف به جمع کردن مال و مکیدن خون روستاییان و کشاورزان بی سواد پاکدل متعصب مشغول بودند.
از آنجا که گفته اند نیزه در انبان نمی ماند قضا را روزی یکی از شیادان از همکار و دستیار خویش مالی بدزدید.
صاحب مال به حدس و قیاس بر او ظنین گردید و طلب مال کرد. شیاد مذکور منکر سرقت شد و حتی حاضر گردید برای اثبات بی گناهیش در آن مزار شریف ! و بقعه منیف! سوگند بخور که مالش ندزدیده است.
صاحب مال چون وقاحت و بیشرمی شریکش را تا این اندازه دید بی اختیار و بر خلاف مصلحت خویش در ملا عام و با حضور کسانی که برای زیارت آمده بودند فریاد زد:” ای بیشرم، کدام سوگند؟ کدام مزار شریف؟ این امامزاده ایست که با هم ساختیم و با آن کلاه سر دیگران می گذاریم نه آنکه بتوانی کلاه سر من بگذاری!”
گفتن همان بود و فاش شدن اسرارشان همان … و زان پس این جمله امامزاده ایست که با هم ساختیم بعنوان ضرب المثل در آمد.
بیشتر بخوانید:
ضرب المثل رفت داخل باقالی ها از کجا آمده است ؟
ضرب المثل خر ما از کرگی دم نداشت یعنی چه ؟
ریشه ضرب المثل هالو گیر آوردن به کجا برمی گردد ؟
حکایت ضرب المثل از بیخ عرب شد چیست ؟