دسته‌بندی نشده

زندگینامه و سرگذشت غم انگیز حضرت رقیه (س)

زندگینامه حضرت رقیه (س)

کلمه رقیّه، در اصل از ارتقاء به معنى صعود به طرف بالا و ترقّى است. این نام قبل از اسلام نیز وجود داشته، مثلا نام یکى از دختران هاشم جد دوم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رقیّه بوده است، که عمه پدر رسول خدا رقیّه مى شود.

برخی منابع می گویند حضرت رقیّه (سلام الله علیها) سه سال و در برخی منابع پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات کرد.

اما ذکر نشدن نام حضرت رقیّه در کتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) نخواهد بود، چنانکه عدم ثبت بسیارى از جزئیات ماجراى عاشورا و حوادث کربلا و پس از کربلا در مورد اسیران، در کتاب هاى مربوطه، دلیل آن نمى شود که بیش از آنچه درباره کربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است.

داستان تولد حضرت رقیه

سرگذشت حضرت رقیه (س)

پدر حضرت رقیّه (س)

پدر بزرگوار حضرت رقیّه (سلام الله علیها)، امام عظیم، حسین بن على معروف تر از آن است که نیاز به توصیف و معرّفى داشته باشد.

مادر حضرت رقیه (س)

بر اساس نوشته‏‌های بعضی کتاب‏ های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (سلام الله علیها)، امّ اسحاق است که پیش‏‌تر همسر امام حسن مجتبی (علیه‏ السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه‏ السلام) به عقد امام حسین (علیه ‏السلام) درآمده است.

مادر حضرت رقیه (سلام الله علیها) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می‌‏آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است. نام مادر حضرت رقیه (سلام الله علیها) در بعضی کتاب‏ ها، ام ‏جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست.

هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (سلام الله علیها) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی می ‏کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه‏ السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه‏ السلام) نیز به شمار می ‏آید.

این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (علیه‏ السلام) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را ۲۳ سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال ۳۷ ه.ق دانسته ‏اند.

از این رو، امکان ندارد او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل می ‏باشد که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو مادر امام سجاد (علیه ‏السلام) است.

حضرت رقیه (سلام الله علیها) در عاشورا

در بعضى روایات آمده است: حضرت سکینه (سلام الله علیها) در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (که به احتمال قوى همان رقیه (سلام الله علیها) باشد) گفت: «بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.»

امام حسین (علیه السلام) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه حضرت رقیه (سلام الله علیها) صدا زد: «بابا! مانعت نمى شوم. صبر کن تا تو را ببینم » امام حسین (علیه السلام) او را در آغوش گرفت و لب هاى خشکیده اش را بوسید.

در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که العطش العطش، فان الظما قدا احرقنى. بابا بسیار تشنه ام، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است. امام حسین (علیه السلام) به او فرمود «کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم»

آنگاه امام حسین (علیه السلام) برخاست تا به سوى میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت: یا ابه این تمضى عنا ؟ بابا جان کجا مى روى ؟ چرا از ما بریده اى ؟ امام (علیه السلام) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.

سن حضرت رقیه

خلاصه زندگینامه حضرت رقیه

حضرت رقیه (س) در شب شام غریبان

در شب شام غریبان، حضرت زینب (سلام الله علیها) زیر خیمه نیم سوخته، اندکى خوابید. در عالم خواب مادرش، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را دید. عرض کرد: مادر جان، آیا از حال ما خبر دارى ؟

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: تاب شنیدن ندارم. حضرت زینب (سلام الله علیها) عرض کرد: پس شکوه ام را به چه کسى بگویم ؟ حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: « من خود هنگامى که سر از بدن فرزندم حسین (علیه السلام) جدا مى کردند، حاضر بودم. اکنون برخیز و رقیه (علیه السلام) را پیدا کن»

حضرت زینب (سلام الله علیها) برخاست. هر چه صدا زد، حضرت رقیه (سلام الله علیها) را نیافت. با خواهرش ام کلثوم (سلام الله علیها) در حالیکه گریه مى کردند و ناله سر مى دادند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند، تا اینکه نزدیک قتلگاه صداى او را شنیدند.

آمدند کنار بدن هاى پاره پاره، دیدند رقیه (سلام الله علیها) خود را روى پیکر مطهر پدر افکنده، در حالیکه دستهایش را به سینه پدر چسبانیده است درد دل مى کند.

حضرت زینب (سلام الله علیها) او را نوازش داد. در این وقت سکینه (سلام الله علیها) نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند. در مسیر راه، سکینه (سلام الله علیها) از رقیه (سلام الله علیها) پرسید: چگونه پیکر پدر را جستى ؟ او پاسخ داد: آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صداى پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، من در اینجا هستم.

وفات حضرت رقیه

شرح زندگانی حضرت رقیه (س)

رحلت حضرت رقیه (س)

درمورد چگونگی رحلت حضرت رقیه (س) روایات زیادی وجود دارد. اما یکی از این روایات این است که طاهر بن عبدالله دمشقى گوید: من ندیم آن لعین (یزید) بودم و اکثر شبها براى او صحبت مى کردم و او را مشغول مى نمودم.

شبى نزد آن ملعون بودم و قدرى هم از شب گذشته بود، پس به من گفت: اى طاهر! امشب وحشت بر من غالب است و قلبم در تپش افتاده و دلم از غصه و حزن پر شده، بسیار اندوه و غصه دارم که حالت نشستن و صحبت کردن ندارم.

بیا سر من را در دامن گیر. طاهر گوید: من سر نحس او را در دامن گرفتم. آن لعین به خواب رفت و سر نورانى سیدالشهدا (علیه السلام) در آن وقت در طشت طلا در مقابل ما بود.

چون ساعتى گذشت دیدم که ناگهان صدای حرم محترم امام حسین (علیه السلام) از خرابه بلند شد. آن لعین در خواب و من در اندوه بودم، که آیا چه ظلم و ستم بود که یزید بدماب به اولاد بوتراب نمود ؟

به طرف طشت نظر کرده دیدم که از چشم هاى امام حسین (علیه السلام) اشک جارى شده است، تعجب کردم، پس دیدم آن سر انور به قدر چهار ذراع گویا بلند شد و لب هاى مبارکش به حرکت آمده و آواز اندوهناک و ضعیفى از آن دهان معجز بیان بلند گردید که مى گفت:

«اللهم هولا اولادنا و اکبادنا و هولا اصحابنا» یعنى خداوندا، اینان اولاد و جگر گوشه من هستند و این ها اصحاب منند. طاهر گوید: چون این حال را از آن حضرت مشاهده کردم وحشت و دهشت بر من غلبه کرد. شروع به گریه کردن کردم.

به بالاى عمارت یزید آمدم که خرابه در پشت آن عمارت بود، خیال مى کردم شاید یکى از اهل بیت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فوت شده، که مرگ او باعث این همه ناله و ندبه شده است.

وقتى بالاى قصر رسیدم دیدم تمامى اهل بیت اطهار (علیهم السلام) طفل صغیرى را در میان گرفته اند و آن دختر، خاک بر سر مى ریزد و با ناله و فغان مى گوید:

«یا عمتى و یا اخت ابى این ابى این ابى». یعنى : اى عمه، واى خواهر پدر بزرگوار من، کجاست پدر من ؟ کجاست پدر من ؟ آنها را صدا زدم و از ایشان پرسیدم که چه پیش آمده که باعث این همه ناله و گریه شده است ؟

گفتند: اى مرد، طفل صغیر سیدالشهدا (علیه السلام) پدرش را در خواب دیده و اینک بیدار شده و از ما پدر خود را مى خواهد، هر چه به وى تسلى مى دهیم آرام نمى گیرد.

طاهر گوید: بعد از مشاهده این احوال دردناک، پیش یزید برگشتم. دیدم آن بدبخت بیدار شده به طرف آن سر، سر حسین بن على (علیه السلام) نگاه مى کند، و از کثرت وحشت و دهشت و خوف و خشیت، مانند برگ بید بر خود مى لرزد.

در آن اثنا سر اطهر آن مولا به طرف یزید متوجه شده فرمود: اى پسر معاویه، من در حق تو چه بدى کرده بودم که تو با من این ستم و ظلم نمودى و اهل بیتم را در خرابه جا دادى ؟ سر مبارک شریف آن حضرت به سوى خداوند خبیر و لطیف توجه نموده و گفت: خداوندا، از یزید به کیفر رفتارى که با من کرده و به من و اهل بیت من ظلم نموده انتقام بگیر.

وقتى یزید این را شنید بدنش به لرزه در آمد و نزدیک بود که بندهایش از یکدیگر بگسلد.

پس از من سبب گریه اهل بیت (علیهم السلام) را پرسید و سر آن حضرت را به خرابه نزد آن صغیره فرستاد و گفت: سر را نزد آن صغیره بگذارید، باشد که با دیدن آن تسلى یابد.

ملازمان یزید سر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را برداشته به در خرابه آمدند. چون اهل بیت دانستند که سر امام حسین (علیه السلام) را آورده اند، تماما به استقبال آن سر شتافتند و سر امام حسین (علیه السلام) را از ایشان گرفته و اساس ماتم را از سر گرفتند، بویژه زینب کبرى (سلام الله علیها) که پروانه وار به دور آن شمع محفل نبوت مى گردید.

پس چون نظر حضرت رقیه (س) بر سر مبارک افتاد پرسید: این سر کیست ؟ گفتند: این، سر مبارک پدر توست. پس آن مظلومه آن سر مبارک را از طشت برداشت و در برگرفت.

شروع به گریستن نمود و گفت: پدر جان، کاش من فداى تو مى شدم، کاش قبل از امروز کور و نابینا بودم، و کاش مى مردم و در زیر خاک مى بودم و نمى دیدم محاسن مبارک تو به خون خضاب شده است. پس این مظلومه دهان خود را بر دهان پدر بزرگوار خود گذاشت و آن قدر گریست که بیهوش شد.

چون اهل بیت (علیهم السلام) آن صغیره را حرکت دادند، دیدند که روح مقدسش از دنیا مفارقت کرده و در آشیان قدس در کناره جده اش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آرمیده است.

حرم حضرت رقیه

حرم حضرت رقیه (س) کجاست ؟

حرم حضرت رقیه (س) و تبلیغ دین

به یمن حضور این مخدره بزرگوار در قلب حکومت امویان، راه گم‌کردگان طریق ولایت به سمت اهل بیت هدایت می‌شوند و مَثَل آن شهید خردسال همانند مناری است که انسان‌های سرگردان را نجات می‌دهد.

همچنین از اثرات وجودی حضرت رقیه (س) کم اثر شدن جنایاتی بود که معاویه ملعون در حق اسلام انجام داد؛ زیرا مرقد آن مخدره تبدیل به مرکزی برای تبلیغ شیعیان شد.

زیارت حضرت رقیه (س)

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْری اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّی اللهُ عَلَیْکِ وَعَلی رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِی الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ، وَعَلَی الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا