دسته‌بندی نشده

داستان کودکانه تصویری میدونستی که حشرات چقدر مفیدن؟؟

قصه تصویری کودکانه میدونستی که حشرات چقدر مفیدن؟؟

بتی کوچولو داشت آروم و با حوصله توی باغ سبزیجات قدم میزد که ناگهان چیزی دید و شروع کرد به داد زدن!! بتی داد میزد: واااای! حشرات! حشرات چندش‌آور و کثیف توی کل باغ هستن!!

قصه بچگانه

پدربزرگ بتی با عجله از خونه بیرون اومد و گفت: بتی!! این همه داد و فریاد برای چیه؟؟ بتی جواب داد: اه اه!! یک عالمه موجود چندش آور روی سبزیجات نشستن!! من اصلا دلم نمیاد که از این سبزیجات برای شام بچینم!! بابابزرگ بیا زود همه‌ی این حشرات رو له کنیم!! اه اه!!! کاش این حشرات از من دور میشدن!!

داستان بچگانه

پدربزرگ بتی با عجله گفت: نه نه!! بتی صبر کن!! اون یک ملخه و حشره‌ی خیلی خوبیه!! نباید به اون آسیب برسونی!! پدربزرگ این رو گفت و به آرامی دستشو تکون داد تا ملخ از روی دست بتی بره!! بتی با تعجب پرسید: بابابزرگ منظورت چیه که اون حشره‌ی خوبیه؟!

قصه تصویری

بابابزرگ بتی جواب داد: فقط به خاطر این که او یک حشره هستش و ما از ظاهرش خوشمون نمیاد یا نمیدونیم فایده‌اش چیه، دلیل نمیشه که موجود بدی باشه!!

پدربزرگ ادامه داد: بعضی از حشرات بد هستن و محصولات و سبزیجات ما رو میخورن!! اون حشرات، حشرات بدی هستن!! بعضی از حشرات هم هستن که اون حشرات بد رو میخورن! اونا حشرات خوبی هستن!! من خودم این حشرات خوب رو توی باغ رها کردم تا مجبور نباشم برای از بین بردن حشرات بد، از سم‌های شیمیایی استفاده بکنم! به نظرم اگر با هم به یک گردش بریم، حتما بهتر منظور منو متوجه میشی!!

داستان تصویری

بتی با هیجان گفت: یه گردش؟ این عالیه!! بابابزرگ توضیح داد: ولی این سفر یک شرط داره، و اون اینه که تو باید از تخیلت استفاده کنی و تصور کنی که به اندازه‌ی یک بند انگشت کوچکی!! فقط اینطوری من و تو میتونیم به دنیای حشرات سفر کنیم!! بتی چشم‌هاش رو بست و خیلی سریع خودش رو تصور کرد که به اندازه‌ی یک بند انگشت کوچک شده!

قصه کوتاه

بتی با صدای آروم پرسید: حالا باید چیکار کنیم پدربزرگ؟ بابابزرگ جواب داد: من و تو باید توی باغ قدم بزنیم تا من راجع به تموم حشرات خوبی که توی باغ رها کردم برات توضیح بدم!!

داستان کوتاه

پدربزرگ به سمتی اشاره کرد و توضیح داد: اون جا، همون ملخی رو میبینی که روی تو نشسته بود!! اون برخی از پشه‌ها و سوسک‌های بد رو میخوره. ولی چون یکم بزرگه، وقتی روی دستت میشینه حس میکنی که نیشگونت گرفته و نیشت زده!!

قصه کودک

کفشدوزک‌ها، شته‌ها و کنه‌ها و همینطور تخم‌های اونا رو میخورن!!

داستان کودک

اونا حشرات بد بو هستن!! اونا تقریبا همه‌ی حشرات بد رو میخورن!! اما باید حسابی حواست رو جمع کنی!! اگر اتفاقی روی یکی از اونا پا بذاری، بوی خیلی بدی راه میوفته!!

قصه کودکانه

خیلی حشرات مفید دیگه هم هستن، ولی الان دیگه داره دیر میشه! ما باید بریم و برای شام، سبزیجات خوشمزه از باغ بچینیم. فردا دوباره میتونیم برگردیم و به گردش بریم!!

داستان کودکانه

بتی با خوشحالی گفت: این گردش خیلی عالی بود پدربزرگ! من الان میدونم که منظورت از حشره‌های خوب چیه! و تازه فهمیدم که با این که اونا حشرات خوبی هستن، ولی بازم ممکنه منو نیش بزنن. برای همین باید حسابی مراقب باشم!

قصه

بتی با هیجان ادامه داد: اصلا نمیتونم صبر کنم تا دوباره با هم به سفر بریم!!

داستان

separator line

حتماً بخوانید:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا