دسته‌بندی نشده

داستان کوتاه تصویری قصر قشنگ خانم پنگوئن برای کودکان

قصه تصویری کودکانه قصر قشنگ خانم پنگوئن

خانم پنگوئن به شوهرش گفت: من آرزو میکنم که یک خونه‌ی قشنگ داشتم! من اصلا دوست ندارم وسط این شلوغی و کثیفی زندگی کنم!

داستان بچگانه

آقای پنگوئن گفت: خانم پنگوئن عزیز! اصلا نگران نباش! ما برای تو یک خونه‌ی بزرگ میسازیم! یک خونه که شبیه قصر باشه!

قصه تصویری

پس خانواده‌ی پنگوئن شروع کردن به کار کردن! سیسی که کلافه شده بود، گفت: این ماسه‌ها منو میخارونن! وندی گفت: این اندازه‌گیری‌ها اصلا درست نیستن!

قصه تصویری کوتاه

گابی گفت: من گرسنمه! من گرسنمه! خانم پنگوئن آه بلندی کشید! آخه همه داشتن غر میزدن و از زیر کار در میرفتن! فقط خانم پنگوئن داشت همه‌ی کارها رو انجام میداد!

قصه تصویری کودکانه

در نهایت، بالاخره ساختن قصر تموم شد!

قصه تصویری بچگانه

ولی یک موج بزرگ اومد و قصر شنی قشنگ خانم پنگوئن رو شست با خودش برد! آقای پنگوئن گفت: اشکال نداره! دوباره تلاش میکنیم! یک قصر قشنگ دیگه میسازیم!

قصه تصویری برای کودک

آقای پنگوئن بچه‌هاش رو صدا زد و گفت: بچه‌ها زود باشید بیایید! باید برای مامان یک قصر محکم از سنگ بسازیم!

قصه

پس خانواده‌ی پنگوئن‌ها دوباره مشغول کار خونه سازی شدن!

داستان

سیسی با غر و لند گفت: این سنگ‌ها خیلی سنگینن! وندی گفت: همه‌ی اندازه‌‌گیری هامون اشتباهن

داستان تصویری

گابی گفت: من هنوز گرسنمه!!! من هنوز گرسنمه!!

داستان تصویری بچگانه

بالاخره ساختن قصر سنگی تموم شد! اما یک باد بزرگ اومد و قصر رو خراب کرد و سنگ‌ها رو ریخت روی زمین!

داستان تصویری کوتاه

خانم پنگوئن که عصبانی شده بود، فریاد زد: من خسته شدم! من دیگه هیییییییییچ کاری انجام نمیدم!

داستان تصویری کودکانه

آقای پنگوئن گفت: بیایید دوباره تلاش کنیم! سیسی گفت: من هیچی به ذهنم نمیرسه!! این کار خیلی سخته! وندی گفت: ما هیچ سیمانی نداریم! بدون سیمان که نمیشه یک قصر درست و حسابی ساخت!

داستان کوتاه تصویری

گابی گفت: من گرسنمه! من گرسنمه! خانم پنگوئن آه بلندی کشید! اون فکر میکرد که هیچوقت قرار نیست به قصر قشنگش برسه!

داستان تصویری برای کودک

خانم پنگوئن با ناراحتی گفت: آخه به این شلوغی و خرابی نگاه کنید! اینجوری که نمیشه خونه ساخت!

داستان تصویری بچگانه

خانم پنگوئن فکر کرد و فکر کرد تا بالاخره یک فکر خوب به ذهنش رسید!

داستان کوتاه

خانم پنگوئن رو به سیسی گفت: سیسی! برو و چوب پیدا کن! و بعد رو به وندی کرد و گفت: وندی! برو و تور پیدا کن!

داستان کودکانه

خانم پنگوئن به گابی گفت: گابی برو یک عالمه پلاستیک پیدا کن! و در نهایت به آقای پنگوئن گفت: آقای پنگوئن! لطفا چکش رو بیار! اونا کل روز با کمک هم کار کردن!

داستان بچگانه

سیسی گفت: من خسته شدم! مامان پنگوئن گفت: باید به کارمون ادامه بدیم! وندی گفت: این اندازه‌گیری‌ها غلطن! خانم پنگوئن گفت: باید به کارمون ادامه بدیم!

داستان بچگانه تصویری

گابی گفت: من گرسنمههههه! من گرسنمههههه! مامان پنگوئن گفت: گابی! ما باید به کارمون ادامه بدیم!

داستان کودک

بابا پنگوئن گفت: این قصر، یک قصر فوق‌العاده میشه! خانم پنگوئن گفت: آفرین بچه‌ها! کار همتون عالیه!

قصه بچگانه تصویری

پس اونا سخت کار کردن… و کار کردن… و کار کردن… و در نهایت خونه‌ی زیبای اونا تکمیل شد!

قصه کوتاه کودک

قصر اونا خیلی خیلی زیبا شده بود!

قصه کودکانه کوتاه

بابا پنگوئن به خانم پنگوئن گفت: به قصرت خوش اومدی عزیزم! و بعد دست‌هاش رو به هم زد! خانم پنگوئن گفت: از همتون خیلی ممنونم! این یک قصر خیلی عالی و قشنگه!

قصه بچگانه کوتاه

گابی گفت: من هنوز گرسنمه! میشه به من غذا بدید؟! خانم پنگوئن یک ماکارونی خیلی خوشمزه پخت و همه در قصرشون با هم یک شام مفصل خوردن!

داستان تصویری

separator line

حتماً بخوانید:

قصه تصویری کودکانه یک فیل توی اتاق

قصه تصویری کودکانه یک فیل توی اتاق

مطمئنا همگی به دنبال پیدا کردن داستان کودکانه برای فرزندانتان هستید که هم حس خوبی به آنها منتقل کنید و هم خواب آرامی را به کودکانتان هدیه دهید. پس در…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا