ایمانتان را با حسادت از بین میبرید
ایمان و حسادت
حسد یکی از رذیلتها و بیماریهای درونی است که مورد نکوهش دین و عقل است و آثار زیانبار زیادی دارد. یکی از بیماری های خطرناکی که بسیاری گرفتار آنند و کمتر کسی یافت میشود که از آن پیراسته باشد حسد است که آن را به فارسی رشک میگویند.حسد هم برای فرد زیان دارد و هم برای جامعه. علمای اخلاق حسد را یکی از نکوهیده ترین صفتها شمردهاند، زیرا حسد دو اثر دارد: از طرفی به حسود زیان میرساند و از طرفی کسی را که به او حسد برده شده است یعنی محسود را در خطر نیستی و نابودی قرار میدهد و بیشتر افراد جامعه در یکی از این دو حالت قرار دارند.
حسد در تمام طبقات موجود است و اختصاص به دستهای مخصوص ندارد هم در طبقات بالا و هم در طبقات پایین یافت میشود. گمان نرود که طبقه عالی به واسطه برخورداری از ناز و نعمت پاکیزه از حسد است بلکه گرفتاران این بیماری مهلک و خطرناک در این دسته فراوانند. کتاب وسائل الشیعه از امام باقرو امام صادق روایت میکند که: حسد ایمان را میخورد؟ چنان چه آتش هیزم را میخورد. زیرا کوچک ترین مرتبه اظهار حسد بدگویی و غیبت است.
غیبت آشکار کردن نقاط سیاه و ضعف دیگران و اسلام آن را از گناهان بزرگ شمرده است.اگر حسود به وسیله غیبت و نشر نقاط ضعف نتوانست به مقصد برسد پا را بالاتر نهاده تهمت میزند و افترا میبندد و به نشر خبرهای دروغین میپردازد. اگر در این راه هم شکست خورد جز سوختن و ساختن و خودخوری چارهای ندارد.
حسود همیشه باید از سوزش این نیش درونی بر خود بپیچد و با همه بجنگد. تا هنگامی که مرگ گریبانش را بگیرد پس حسود در تمام مراتب جنایت پیشه و گناهکار است. گذشتن روزگار حسدش را میافزاید و گناهانش بیشتر میشود و ایمانش کمتر میشود آری حسد ایمان را میسوزاند چنان چه آتش هیزم را میسوزاند.
گاهی حسد به قدری شدید میشود که حسود را به خودکشی وادار میکند. در مثل است که الاغ مرگ خود را میخواهد تا به صاحبش زیان رسد! نادانی الاغ چنین اقتضا میکند که برای انتقام به زیان قطعی خویش تن دهد تا زیانی مشکوک به صاحبش برسد!
بسیار معامله عجیبی است!صد در صد به زیان خود و یک درصد به زیان دیگری! حسود چنین است زیرا رشک چشم وگوشش را بسته است.حسود شعورش را از میان برده و ادراکاتش را آلوده کرده است. نمیتواند درست فکر کند و تشخیص درست بدهد لذا نقشههایش در آغاز خودش را میسوزاند وسپس دیگری را. عجیب این جاست که حسود براثراختلال ادراک به چنین وضعیتی خشنود است.چون عقل سالم بر او حکومت نمیکند و اینگونه فکر نمونهای از جنون و دیوانگی است.