دسته‌بندی نشده

چطور مرگ آسان داشته باشیم؟!

با این بخش از دلگرم همراه باشید تا بدانید چه عواملی پاسخ گفتن در قبر را آسان یا سخت می کند؟

و چگونه میتوان مرگ آسانی داشت؟

چگونه مرگ آسانی داشته باشیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

مرگ از آفریده های الهی است که ماموریت انتقال انسان از جهانی به جهانی دیگر را به عهده دارد. این انتقال برای بسیاری از مردم در چند مرحله و برای اوحدی و مخلصان در یک مرتبه اتفاق می افتد. از آن جایی که انتقال به معنای جان گرفتن کامل و تمام است به طور طبیعی برای بیش تری مردم سختی و تلخی هایی دارد. نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام بر آن است تا عوامل کاهش و آسانی سکرات مرگ را بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عوامل کاهش و آسانی سکرات موت

مرگ مامور انتقال نفس آدمی

مرگ و در زبان عربی موت، از آفریده های الهی است. خداوند می فرماید: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاهَ ؛ خدایی که مرگ و زندگی را آفرید.(ملک، آیه ۲) این آفریده از سوی خداوند ماموریت دارد تا نفوس آدمی را به طور تمام و کمال بگیرد و به نشاه و جهانی دیگر منتقل کند. پیامبر(ص) می فرماید: إنّما تنتقلون مِن دارٍ إلی دارٍ؛ جز این نیست که شما از خانه ای به خانه ای دیگر منتقل می شوید.( بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج ۳۷، ص۱۴۶)

البته این انتقال برای بسیاری از مردم در چند مرتبه و مرحله اتفاق می افتد و تنها برای اوحدی از مردم است که تنها یک بار مرگ را تجربه خواهند کرد؛ زیرا آنان خود را در همین دنیا به تمام و کمال مطلق رسانیده اند و نیازی نیست تا عوالم دیگری را تجربه کنند و در آن جا به کمالاتی برسند. از همین روست که دیگر مرگ های چند گانه را ندارند و در زمان نفخ صور اول که همه می میرند اینان زنده خواهند بود و به جای دو مرگ و دو زندگی تنها یک مرگ را تجربه می کنند. خداوند در باره این دسته خاص از انسان ها می فرماید: لَا یذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَهَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ؛ در آنجا جز مرگِ نخستین، مرگ نخواهند چشید و خدا آنها را از عذاب دوزخ نگاه مى‏دارد.(دخان، آیه ۵۶)

پس آنان تنها مرگی را می چشند که سبب انتقال از دنیا به عالم قیامت خواهد بود؛ پس تجربه مرگ برزخی پس نفخ صور اول را نخواهد داشت ؛ چرا که اینان مرگ خود را کشته اند و دیگر نیازی به انتقال از نشاه و عالمی به عالمی دیگر را ندارند ؛ زیرا به سبب فنا در خدا به بقای الهی بقا یافته اند؛ خداوند درباره این افراد در آیه ۸۷ سوره نمل می فرماید: وَیوْمَ ینفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ؛ و روزى که در صور دمیده شود، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است به هراس افتد، مگر آن کس که خدا بخواهد. و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند.

و در آیه ۶۸ سوره زمر نیز می فرماید: وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِیامٌ ینظُرُونَ؛ و در صور دمیده مى‏شود، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است مدهوش(نه بیهوش) درمى‏افتد، مگر کسى که خدا بخواهد سپس بار دیگر در آن دمیده مى‏شود و بناگاه آنان بر پاى ایستاده مى‏نگرند.

اما توده های مردم باید دو مرگ و دو زندگی را تجربه کنند؛ چنان که خداوند دراین باره نقل می کند: قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَأَحْییتَنَا اثْنَتَینِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ؛ مى‏گویند: «پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانیدى و دو بار ما را زنده گردانیدى. به گناهانمان اعتراف کردیم پس آیا راه بیرون‏شدنى از آتش هست؟»(غافر، آیه ۱۱)

این که اینان دو مرگ و دو زندگی را تجربه کرده اند؛ از آن روست که یک بار از عالم دنیا به عالم برزخ با مرگ منتقل شده اند و سپس با مرگ دومى از برزخ به قیامت منتقل شده اند. پس آنان دو مرگ با دو زندگی پیش از این را تجربه کرده اند. اما پس از آن دیگر به سبب این که ماموریت مرگ تمام می شود و به تعبیر روایی مرگ ذبح می گردد، دیگر مرگی نیست تا مسئولیت انتقالی را به عهده بگیرد. از امام باقر(ع) روایت است که فرمود: فیؤتی بالموت فى صوره کبش أملح… فیذبح؛ مرگ به صورت گوسفندی که سفیدی آن فزونتر از سیاهی است آورده و ذبح خواهد شد.( بحارالانوار، ج۸، ص۳۴۶، باب ذبح الموت؛ النهایه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۵۴)

از همین روست که خداوند درباره بهشتی ها می گوید که آنان حیات و زندگی مطلق و محضی دارند و دوزخیان زندگی دارند که نه مرگ و نه زندگی است: ثُمَّ لَا یمُوتُ فِیهَا وَلَا یحْیى ؛ سپس دوزخیان در آن نمی میرند و نه زندگی می کنند.(اعلی، آیه ۱۳)

پس وقتی مرگ ذبح می شود و دیگر مرگی در آخرت نیست، آن جا تنها حیات باقی خواهند ماند. بر همین اساس است که خداوند زندگی اخروی را حیات محض دانسته و فرموده است: وَمَا هَذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِی الْحَیوَانُ لَوْ کَانُوا یعْلَمُونَ ؛ این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست، و زندگى حقیقى همانا در سراى آخرت است اى کاش مى‏دانستند.(عنکبوت، آیه ۶۴) و هم چنین بر همین پایه است که خداوند اهل دوزخ را در شرایطی تصویر می کند که دیگر راهی برای خروج ندارند؛ زیرا مسئول و مامور انتقالی چون مرگ نیست تا انتقالی و خروجی صورت گیرد.(غافر، آیه ۱۱)

عوامل کاهش و آسانی سکرات موت

چگونه مرگ آسان داشته باشیم؟

در روایات اهل بیت(ع) هم به عواملی اشاره شده که باعث آسان شدن مرگ، راحت از دنیا رفتن و سختی نکشیدن فرد می شود و هم عواملی که باعث می شود فرد با سلامت از دنیا برود. این دو نکته است، اینکه هم انسان راحت از این عالم به عالم دیگر منتقل شده و سختی نکشد. و هم با سلامت رفته و دچار آن وسوسه هایی که شیاطین در لحظه ی آخر انسان را می کنند و تیرهای آخر را به سمت او پرتاب می کنند نشود. اینجا دیگر منزل آخری است که دست شیطان به انسان می رسد و در نتیجه تمام تلاش خود را در این لحظه می کند.مرگ آسان

  • اعتقادات صحیح

تردیدی نیست که اگر من ایمان به خدا و آخرت داشته باشم و سیم اتصال من به خدا وصل باشد، زمانی که می خواهند من را به سمت خدا منتقل کنند، وحشت نمی کنم. چرا که من را به سمت دشمن نمی برند، بلکه به سمت دوست می برند. خود این ایمان، انسان را در لحظه ی آخر راحت می کند.

در روایت زیبایی است که حضرت عزرائیل(ع) بر ابراهیم خلیل الله وارد شد. حضرت ابراهیم(ع) وقتی او را دید پرسید:آیا تو الان من را دعوت می کنی که به اختیار آن طرف بیایم، یا زمان اختیار گذشته و خواهی نخواهی باید بروم؟ حضرت عزرائیل(ع) گفتند نه به اختیار خود شما است که بیایید یا نیایید. حضرت ابراهیم چیزی گفت که حضرت عزرائیل را به فکر وادار کرد:خدا دوست و خلیل من است، آیا دیده ای که یک دوستی مرگ را به دوست خود هدیه بدهد؟ حضرت عزرائیل درمانده شد. از خداوند متعال خطاب به حضرت عزرائیل رسید که به او بگو آیا دیده ای که دوستی از دیدار دوست خود بدش بیاید. تو به طرف دوست خود می آیی و دوست مشتاق دیدن دوست است.

عوامل کاهش و آسانی سکرات موت
چگوه راحت تر بمیریم؟

اگر بخواهیم این نگاه را به مرگ داشته باشیم مستلزم این است که ایمان داشته باشیم. در این صورت چقدر این لحظه برای فرد زیبا خواهد بود. در آیه 27 «سوره ی ابراهیم» آمده است که خداوند مومنین و افراد با ایمان را نگاه می دارد و در دنیا و آخرت آنها را تثبیت می کند. در روایتی داریم که دو شاخه ی گل بسیار معطر از حرم الهی برای او آورده می شود. بوی یکی از آنها به گونه ای است که فرد خانواده و اموال خودرا فراموش می کند تا سختی نکشد. و بوی دیگری از نسیم رحمت الهی آنچنان حالتی در او ایجاد می کند که سخاوتمندانه جان خود را بدهد. اینها همه برای مومن است.

روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید:روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم.

وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم:نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود:یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم.

بنابراین اصلی ترین شرط برای راحت مردن ایمان است. البته اگر می خواهیم ایمان در لحظه ی مرگ و پس از آن در مراحل ابدیت حافظ ما باشد باید در دنیا حافظ ایمان خود باشیم. ما حافظ ایمان خود باشیم تا ایمان در سختی ها حافظ ما باشد. بعضی از افراد هستند که از ایمان و اعتقادات خود محافظت ندارند. چه بسا که اعتقادات آنها لغزنده و سست است. در روایت داریم که اعتقادات و ایمان بعضی از افراد عاریه ای است، از این دست می گیرند و از آن دست می دهند. مثلاً تا یک مقدار وضع مالی جابجا می شود، حقوق کم و زیاد می شود و فشار زندگی وارد می شود چه بسا افراد خدا را به ظلم متهم می کنند. اینها خطرناک است.

باید ایمان ها را تثبیت کرده و نگاه داشت. تثبیت ایمان و اعتقادات هم فقط با خواندن کتاب و یا رفتن به کلاس عقیدتی نیست. اینها خوب است و می تواند عقل را قانع کند. اما دل انسان نیز باید قانع شود. باید قلب انسان باور کند و ایمان در قلب رسوخ کند. باور قلب با عمل به دست می آید. هرچقدر ما اعمال خود را طبق وظایف و دستورات دینی انجام دهیم مانند چکشی که بر میخ می رود و فرو می رود باعث تثبیت اعتقادات در قلب و باور آنها می شود. این آیه ی قرآن است:اگر می خواهید به یقین و باور قلبی برسید، عبودیت و بندگی انجام دهید.

عمل صالح هم حافظ و تثبیت کننده ی ایمان و هم ارتقاء دهنده ی آن است. هم ایمان عمل صالح را خالص تر می کند و هم برعکس. هر گناه و معصیت بندهای ایمان و اعتقادات را شل و پاره می کند. چه بسا بعد از مدتی اگر انسان دچار معاصی و آلودگی ها شود و توبه نکرده و باز نگردد از درون خالی می شود. و در این صورت شاید در حادثه های سنگین مانند لحظه ی مرگ نتواند ایمان خود را حفظ کند.

مرحوم آیت الله کوهستانی چند سال قبل از انقلاب فوت کردند. کسانی که در شمال ایران هستند یعنی در استان مازندران و گلستان این بزرگوار را که از اولیای خدا بود خوب می شناختند. الان هم در شهر کوهستان که در نزدیک ساری است، مدرسه ی ایشان که بسیار بامعنویت هم است، برقرار است. کسانی که در هنگام مرگ اطراف ایشان بودند نقل می کنند که با اینکه آقا دو یا سه روز آخر حال حرف زدن نداشتند. اما در لحظات آخر، یکی از اطرافیان از ایشان سوال کردند که آیا شما ذکر خود را می گویید؟

ایشان فرموده بودند که خدا لعنت کند شیطان را من هرموقع می خواهم ذکر بگویم سرفه ام می گیرد. اما من به دهان او می زنم و ذکر خود را می گویم. این افراد این چیزها را فراموش نمی کنند چون در دل آنها بوده است.
مرحوم آیت الله طباطبایی، فارابی زمان ما، در هنگام مرگ دچار فراموشی شدیدی شده بودند. طوری که بسیاری از اصطلاحات علمی و فلسفه ها و قیل و قال های کلامی رافراموش کرده بودند.

حتی رئیس بیمارستانی که ایشان بستری بودند می گفتند اگر یک لیوان آب به دست ایشان می دادیم همینطور در دست خود نگاه می داشتند مگر اینکه به ایشان می گفتیم آن را بخورید. اما با این وجود برخی از بستگان ایشان می گفتند ما دیدیم در لحظات آخر لب ایشان تکان می خورد و گویی حرف می زنند. از ایشان سوال کردیم که چکار می کنید؟ فرمودند تکلم. گفتیم تکلم با چه کسی؟ گفت با حضرت حق. این را فراموش نکرده چون در جان او رسوخ کرده است.

عوامل کاهش و آسانی سکرات موت

سکرات و غمرات مرگ و سختی جان کندن

یکی از اصطلاحات قرآنی سکرات مرگ است. خداوند در آیه ۱۹ سوره ق می فرماید: وَجَاءتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ؛ و سکرات و مستی مرگ، حقیقت را به پیش‏ آورد و فرا رسد. این همان است که از آن مى‏گریختى!

سکر، به معنای مستی است. مسکر به مست می گویند. از این روست که خداوند نهی کرده در هنگام مستی نماز خوانده شود.(نساء، آیه ۴۳) به حالتی که محتضر در هنگام مرگ دارد، سکرات می گویند؛ چرا که از فشاری که در هنگام مرگ به او دست می دهد چون مستان رفتار می کند.

طبرسی در ذیل آیه ۱۹ سوره ق درباره سکرات و سختی جان کندن می نویسد: منظور از سختى‏هاى مرگ اضطراب و گرفتارى‏هایى است که در آستانه جان دادن به سوى انسان هجوم مى‏آورد و کار را به جایى مى‏رساند که انسان در آن حال از هوش مى‏رود و آن فشارها بر خود او چیره مى‏گردد.(مجمع البیان، ذیل آیه)

علامه طباطبایی می نویسد: مراد از سکره و مستى موت، حال نزع و جان کندن آدمى است، که مانند مستان‏ مشغول به خودش است، نه مى‏فهمد چه مى‏گوید و نه مى‏فهمد اطرافیانش در باره‏اش چه مى‏گویند. و اگر آمدن سکره موت را مقید به قید” حق” کرد، براى این است که اشاره کند به اینکه مساله مرگ جزء قضاهاى حتمى است که خداى تعالى در نظام عالم رانده، و از خود مرگ غرض و منظور دارد.. و مردن عبارت است از انتقال از یک خانه به خانه‏اى که بعد از آن و دیوار به دیوار آن قرار دارد، و این مرگ و انتقال حق است،

همانطور که بعث و جنت و نار حق است. این معنایى است که از کلمه” حق” مى‏فهمیم ولى دیگران اقوالى دیگر دارند، که فائده‏اى در نقل آنها نیست… اشاره به کلمه” هذا” (در آیه ۲۲) به آن حقایقى است که انسان در قیامت با چشم خود معاینه مى‏کند و مى‏بیند که تمامى اسباب از کار افتاده، و همه چیز ویران گشته، و به سوى خداوند واحد قهار برگشته است، و همه این حقایق در دنیا هم بود. اما انسان به خاطر رکون و اعتمادى که به اسباب ظاهرى داشت از این حقایق غافل شده بود.

(و خیال مى‏کرد سببیت آن اسباب از خود آنها است، و نمى‏دانست که هر چه دارند از خداست و خدا روزى سببیت را از آنها خواهد گرفت)، تا آنکه در قیامت خداى تعالى این پرده غفلت را از جلو چشم او کنار زد، آن وقت حقیقت امر برایش روشن شده فهمید، و به مشاهده عیان فهمید، نه به استدلال فکرى.

و به همین جهت این طور خطاب مى‏شود:” لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَهٍ مِنْ هذا” تو در دنیا از اینهایى که فعلا مشاهده مى‏کنى و به معاینه مى‏بینى در غفلت بودى، هر چند که در دنیا هم جلو چشمت بود و هرگز از تو غایب نمى‏شد، لیکن تعلق و دل‏بستگى‏ات به اسباب، تو را از درک آنها غافل ساخت و پرده و حائلى بین تو و این حقائق افکند، اینک ما آن پرده را از جلو درک و چشمت کنار زده‏ایم،” فبصرک” در نتیجه بصیرت و چشم دلت” الیوم” امروز که روز قیامت است” حدید” تیزبین و نافذ شده، مى‏بینى آنچه را که در دنیا نمى‏دیدى.(علامه طباطبایی، المیزان، ذیل آیات ۱۹ و ۲۲ سوره ق)

مفسران تفسیر نمونه می نویسند: «سکر» (بر وزن مکر) در اصل به معن مسدود کردن راه آب است ، و سکر (بر وزن فکر) به معنی محل مسدود آمده ، و از آنجا که در حال مستی گویی سدی میان انسان و عقلش ایجاد می شود به آن «سکر» (بر وزن شکر) گفته شد است.سکره مرگ ، حالتى است شبیه به مستى که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ ، به صورت هیجان و انقلاب فوق العادهاى به انسان دست مى دهد، و گاه بر عقل او چیره مى گردد، و او را در اضطراب و نا آرامى شدیدى فرو مى برد.

چگونه چنین نباشد در حالى که مرگ یک مرحله انتقالى مهم است که باید انسان در آن لحظه تمام پیوندهاى خود را با جهانى که سالیان دراز با آن خو گرفته بود قطع کند، و در عالمى گام بگذارد که براى او کاملا تازه و اسرارآمیز است ، به خصوص اینکه در لحظه مرگ انسان درک و دید تازهاى پیدا مى کند، بى ثباتى این جهان را با چشم خود مى بیند، و حوادث بعد از مرگ را کم و بیش مشاهده مى کند. اینجا است که وحشتى عظیم سر تا پاى او را فرا مى گیرد و حالتى شبیه مستى به او دست مى دهد ولى مست نیست .

حتى انبیاء و مردان خدا که در لحظه مرگ از آرامش کاملى برخوردارند از مشکلات و شدائد این لحظه انتقالى بى نصیب نیستند، چنانکه در حالات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ) آمده است که در لحظات آخر عمر مبارکش دست خود را در ظرف آبى مى کرد و به صورت مى کشید، و لااله الا الله مى گفت و مى فرمود: ان للموت سکرات : مرگ سکراتى دارد. (روح البیان» جلد ۹ صفه ۱۱۸)

على (علیه السلام ) ترسیم زنده و گویائى از لحظه مرگ و سکرات آن دارد مى فرماید: اجتمعت علیهم سکره الموت و حسره الفوت ، ففترت لها اطرافهم ، و تغیرت لها الوانهم ، ثم ازداد الموت فیهم ولوجا، فحیل بین احدهم و بین منطقه ، و انه لبین اهله ، ینظر ببصره ، و یسمع باذنه ، على صحه من عقله ، و بقاء من لبه ، یکفر فیم افنى عمره ؟ و فیم اذهب دهره ؟ و یتذکر اموالا جمعها، اغمض فى مطالبها، و اخذها من مصرحاتها، و مشتبهاتها قد لزمته تبعات جمعها، و اشرف على فراقها، تبقى لمن ورائه ینعمون فیها و یتمتعون بها!؛ سکرات مرگ ، تواءم با حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم مى آورد، اعضاى بدنشان سست مى گردد.

و رنگ از صورتهایشان مى پرد کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده ، میان آنها و زبانشان جدائى مى افکند، در حالى که او در میان خانواده خویش است ، با چشمش مى بیند و با گوشش مى شنود و عقل و هوشش سالم است ، اما نمى تواند سخن بگوید! در این مى اندیشد که عمرش را در چه راه فانى کرده ؟ و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است ؟!

به یاد ثروتهائى مى افتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده ، و از حلال و حرام و مشکوک جمع آورى نموده ، و تبعات و مسؤ لیت گردآورى آن را بر دوش مى کشد، در حالى که هنگام جدائى و فراق از آنها رسیده است او به دست بازماندگان مى افتد، آنها از آن متنعم مى شوند و بهره مى گیرند اما مسئولیت و حسابش بر او است !. (نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹)

و در جاى دیگر این معلم بزرگ جهان انسانیت هشدار مى دهد و مى فرماید: انکم لو قد عاینتم ما قد عاین من مات منکم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و اطعتم و لکن محجوب عنکم ما قد عاینوا و قریب ما یطرح الحجاب !؛ اگر آنچه را مردگان شما مشاهده کرده اند شما مى دیدید وحشت مى کردید، و ترسان مى شدید، سخنان حق را مى شنیدید و اطاعت مى کردید، ولى آنها آنچه دیده اند از شما مستور است ، و به زودى پردهها کنار مى رود و شما هم مشاهده مى کنید.(نهج البلاغه، خطبه ۲۰)

سپس قرآن ادامه مى دهد: به کسى که در حال سکرات مرگ است گفته مى شود این همان چیزى است که ناخوش داشتى و از آن مى گریختى !آرى مرگ واقعیتى است که غالب افراد از آن مى گریزند، به خاطر اینکه آن را فنا میدانند، نه دریچه اى به عالم بقاء، یا به خاطر علائق و پیوندهاى شدیدى که با دنیا و مواهب مادى دارند و نمى توانند از آن دل بر کنند، و یا به خاطر تاریکى نامه اعمالشان !

هر چه هست از آن گریزانند، اما چه سود که این سرنوشتى است که در انتظار همگان است ، و شترى است که بر در خانه همه کس خوابیده ، و احدى را توان فرار از آن نیست ، همه سرانجام در کام مرگ فرو مى روند و به آنها گفته مى شود این همان است که از آن فرار مى کردید؟!اصطلاح دیگر قرآنی «غمره» است. خداوند می فرماید: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِبًا أَوْ قَالَ أُوْحِی إِلَی وَلَمْ یوحَ إِلَیهِ شَیءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِکَهُ بَاسِطُواْ أَیدِیهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَکُمُ الْیوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَیرَ الْحَقِّ وَکُنتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ؛ و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ مى‏بندد یا مى‏گوید: «به من وحى شده»

در حالى که چیزى به او وحى نشده باشد، و آن کس که مى‏گوید: «به زودى نظیر آنچه را خدا نازل کرده است نازل مى‏کنم»؟ و کاش ستمکاران را در گردابهاى مرگ مى‏دیدى که فرشتگان [به سوى آنان‏] دستهایشان را گشوده‏اند [و نهیب مى‏زنند:] «جانهایتان را بیرون دهید» امروز به [سزاى‏] آنچه بناحق بر خدا دروغ مى‏بستید و در برابر آیات او تکبر مى‏کردید، به عذاب خوارکننده کیفر مى‏یابید.(انعام، آیه ۹۳)

«غمره» به مفهوم سختى و شدّت است. این واژه نسبت به هر چیزى که به کار مى‏رود، رنج و سختى آن را مى‏رساند. براى نمونه «غمرات الموت» به مفهوم سختى‏هاى مرگ است که انسان را به کام خود مى‏کشد.(مجمع البیان، ذیل آیه)البته به نظر می رسد که سکرات حالتی عمومی تر دارد و اختصاصی به مومن و کافر ندارد، اما غمرات ویژه کافران است؛ چرا که خداوند با کافران معامله دیگری دارد. در آیات قرآنی آمده است که هنگام جان گرفتن از کافران فرشتگان عذاب آنان را می زنند.

خداوند می فرماید: وَلَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمَلآئِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ؛ و اگر ببینى آن گاه که فرشتگان جان کافران را به تمام مى‏ستانند، بر چهره و پشت آنان مى‏زنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید.(انفال، آیه ۵۰) و در جایی دیگر نیز فرموده است: فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ؛ پس چگونه تاب مى‏آورند وقتى که فرشتگان عذاب‏، جانشان را مى‏ستانند و بر چهره و پشت آنان تازیانه مى‏نوازند؟(محمد، آیه ۲۷)

از آیات و روایات به دست می آید که نفس آدمی کم کم از بدن خارج می شود و جدایی نفس و بدن رخ می دهد. این عمل از نوک انگشتان پا شروع شده و در نهایت به حلقوم می رسد. در قرآن آمده است وقتی جان به حلقوم می رسد، آخر کار ارتباط بدن و نفس خواهد بود. خداوند می فرماید: فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنتُمْ حِینَئِذٍ تَنظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَلَکِن لَّا تُبْصِرُونَ فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ؛ پس چرا آن گاه که جان شما به گلو مى‏رسد، و در آن هنگام خود نظاره گرید، و ما به آن محتضر از شما نزدیکتریم ولى نمى‏بینید- اگر قیامت را باور ندارید ، اگر راست مى‏گویید، روح‏ را برنمى‏گردانید؟(واقعه، آیات ۸۳ تا ۸۷)

حضرت امیرالمؤمنین (ع) در باره غمرات مرگ می فرماید: «وَ إِنَ‏ لِلْمَوْتِ‏ لَغَمَرَاتٍ‏ هِیَ أفْظَعُ مِنْ أنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَهٍ أوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أهْلِ الدُّنْیَا؛ برای مرگ گرداب­ هایی است که دشوارتر از آن است که به وصف آید و یا این که به عقل­های مردم دنیا خطور کند.»

عوامل کاهش و آسانی سکرات موت

و دیگر راه های آسان تر شدن مرگ

محبت و ولایت اهل بیت(ع)

ولایت اهل بیت(ع) جدای از توحید نیست. ولایت اهل بیت یک دستگاهی جدای از ولایت و سرپرستی خداوند عالم نیست. لطف اهل بیت(ع) در همه جا به محبین آنها می رسد. هم در دنیا، هم در مرگ و هم بعد از آن در برزخ و قیامت و در همه ی عوالم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که ما بی نیاز از اهل بیت باشیم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که دست اهل بیت کوتاه و بسته باشد.

در زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم که اهل بیت، رحمت موصوله ی خدا هستند. رحمت موصوله یعنی قطع نمی شود و دائم متصل است. ممکن است سوال کنید که ما روایاتی داریم که می فرماید شفاعت ما اهل بیت (ع) در برزخ به شما نمی رسد. آن روایات باید در جای خود معنا شود. یا مقصود این روایات این است که قیامت مراحل بسیار سختی دارد که شفاعت اصلی ما آنجا بروز می کند. اینجا شفاعت ما است اما شفاعت اصلی نیست. لذا شفاعت و دستگیری در برزخ هم است که در آخر زیارت عاشورا می گوییم:الهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود. یعنی از همان لحظه ی ورود به عالم آخرت شفاعت می خواهد.

پس شفاعت وجود دارد اما آن شفاعت اصلی مربوط به قیامت است. یا به این دلیل است که اسم لطف هایی که اهل بیت (ع) در برزخ می کنند شفاعت نیست.بنابراین ولایت اهل بیت (ع)، سکرات را آسان می کند، خصوصاً محبت امیرالمومنین علی(ع). اینکه می گوییم خصوصاً چون امیرالمومنین (ع) مرز و ملاک حق و باطل است. شیعه و سنی از پیامبر(ص) نقل کرده اند که فرمود:یا علی حب تو داشتن ایمان است و بغض نسبت به تو داشتن کفر است. پیامبر اکرم(ص) فرمود:اگر کسی علی(ع) را دوست داشته باشد سکرات و سختی های مرگ برای او آسان می شود.

صله رحم بخصوص نسبت به والدین

در روایت است که خداوند متعال فرمود:من از صد جزء محبت و رحمت خود، یک جزء آن را در عالم دنیا فرستاده ام که این محبت ها بین پدر و مادر و فرزند و برادر و خواهر و فامیل درست شده است. بقیه ی آن را آن طرف می بینید. اگر رحم، یک خاندان و یک خانواده که بین آنها محبت است، این محبت را نسبت به هم قطع کنند، یعنی در واقع رحمت خدا را قطع کرده اند. به این جهت است که خیلی با آن برخورد شده که قطع رحم نکنید. وقتی رحمت خدا را قطع کردید طبیعتاً در مرگ سختی می بینید. اما اگر کسی صله ی رحم کرد در حال جذب رحمت خدا است. بنابراین چون شما قدر رحمت خدا را خصوصاً نسبت به والدین دانسته اید مرگ را آسان می کند. آن فردی که به مادر خود جفا کرده بود حتی نتوانست تلقین پیامبر را جواب دهد تا زمانی که مادر او راضی شد و او را بخشید.

تسبیحات حضرت زهرا(س)

همچنین یکی دیگر از چیزهایی که خیلی توصیه شده است، تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد از نمازهای واجب است. من تقاضا می کنم که این گنج است و آن را از دست ندهید. امام باقر(ع) فرمود:اگر هدیه ای بالاتر از تسبیحات زهرا(س) بود پیامبر آن هدیه را به حضرت زهرا می داد. امام صادق(ع) فرمود:ما به بچه های خود همانطور که نماز را توصیه می کنیم این تسبیحات را هم توصیه می کنیم. و بعد فرمود اگر کسی مداومت داشته باشد به خواندن تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد ازهر نماز سختی های مرگ بر او آسان می شود.

انگشتر به دست کردن

خصوصا انگشتر عقیق که از علائم مومن است.

خواندن هفت بار «بِسمِ اللهِ اَلرحمنِ الرَحیم، لا حَولَ و لاقُوةَ اِلا بِالله العَلیُ العَظیمم در تعقیبات نماز صبح
مرحوم محدث قمی این مطلب را در مفاتیح آورده است.

خواندن دعای عدیله

مومنین حداقل یک بار در عمر خود این دعای عدیله را بخوانند، اعتقادات خود را صادقانه، نزد خدا به امانت بسپارند. چون در آخر دعای عدیله داریم که خدایا تو بهترین امانت دار هستی. این اعتقادات خود را پیش تو امانت می گذارم تا هنگام مرگ که زمانی است که انسان خیلی چیزها را از یاد می برد به من باز گردان.

خواندن قرآن بعد از هر نماز

پیامبر اکرم(ص) فرمود:اگر هر کسی بعد از هر نماز قرآن بخواند، سکرات موت بر او آسان می شود و خود ملک الموت شهادتین را بر او تلقین می کند.

وظایف ما در کنار شخص محتضر

گاهی اوقات انسان با فردی مواجه می شود که در لحظات بسیار سخت و حساس احتضار است و نیاز دارد که کسی به او کمک بدهد، معمولا اطرافیان محتضر، که در کنار او هستند، اصلاً نمی دانند که چکاری بکنند. برای یک مسلمان زشت است که در آن هنگام نداند چکار باید بکند. در باره ی شخص محتضر یک وظیفه ی واجب و تعدادی نیز وظیفه ی مستحب داریم.

وظیفه واجب

وظیفه ی واجب این است او را رو به قبله کنیم. این کار بر هر مسلمانی واجب است البته اگر کسی او را رو به قبله کرد از دیگران ساقط است یعنی واجب کفایی است. باید طوری او را به پشت بخوابانیم که کف پاهای او به سمت قبله باشد. البته اگر در جایی بود که این کار امکان پذیرنبود، مثلاً بر روی تخت بیمارستان که به فرد سرم و دستگاه های مختلفی وصل است و این امکان وجود ندارد، باید حتی الامکان و تا جایی که به این شکل شبیه تر است او را قرار داد. اگر هم نشد که ساقط است.در روایتی از پیامبر اکرم(ص) فلسفه ی این کار گفته شده است. ایشان فرمود اگر کسی را اینگونه رو به قبله کنید، دائم تا زمان قبض روحش، خداوند و ملائکه، با رحمت خود به او رو می کنند.

تلقین شهادتین

شخصی که در سکرات موت قرار دارد، به قدری در سرگردانی و تحیر است که چه بسا اسم خود را نیز به یا نمی آورد. او در یک حالت گیجی و تحیر تام است. لذا در روایات متعدد گفته شده که به او کمک بدهید. شهادتین را به این صورت به او تلقین کنید، در کنار او نشسته و آرام آرام نه با داد و بیداد و دعوا و اینطور چیزها که بیشتر او را اذیت کند به لو تلقین کنید که بگوید:«لااله الا الله، محمدا رسول الله، علیا ولی الله» پیامبر اکرم(ص) فرمود:این کار را بکنید و حرف های پراکنده دیگر نزنید و سپس فرمود:اگر به این صورت تلقین کنید آن کسی که بر زبان او این کلمات باشد و با اینها از دنیا برود داخل بهشت می شود. البته معلوم است که از روی اعتقاد این کلمات را می گوید و طوطی وار بیان نمی کند.

تلقین دعای فرج

دعای فرج آن چیزی است که در قنوت ها در رساله ها گفته شده است. افراد می توانند در رساله ها در قسمت قنوت مراجعه کنند. «لا اله الا الله الحلیم و الکریم، لااله الا الله العلی العظیم، سبحان الله رب السماوات السبع و…» این دعای فرج، مرور اعتقادات توحیدی است. امیرالمومنین(ع) بر بالین هر محتضری که می رفتند، این دعا را می خواندند و می فرمودند که دیگر ترسی نیست.

خواندن قرآن، بخصوص آیت الکرسی و سوره های یس و صافات
این ها را بخوانیم و لازم نیست تلقین کنیم. درروایات داریم سوره یس را که می خوانید ملائک رحمت نازل می شوند و سوره صافات را که می خوانید، وسوسه های شیطان دفع می شود.

القاء امید به رحمت خدا

خوف و رجاء و بیم و امید یک مومن تا وقتی که زنده است باید مساوی باشد. باید در مورد اعمال خود و آخرت هم از عذاب خدا بترسد و هم به رحمت خدا امیداور باشد. اما در روایات متعدد داریم که هنگام مرگ باید فقط امید باشد. لذا به آن شخصی که هنگام احتضار است رحمت خدا را القا کنید. اهل بیت به تو کمک می دهند و جایی می روی که به استقبال تو می آیند.

ما در روایت داریم که رحمت خدا در آخرت به گونه ای است که حتی ابلیس به آن طمع می کند. ابلیسی که گناه اولین و آخرین به عهده ی او است وقتی رحمت خدا را می بیند، می گوید شاید ما را هم ببخشند. باید این رحمت را با خواندن همین روایات به فرد القاء کرد و اگر هم بلد نیستیم بگوییم که لطف خداوند متعال بی نهایت است، گناه ما محدود است اما رحمت او نامحدود است. لطف خدا بیشتر از جرم ماست.اگر می شود کمی سریع تر به سوال من پاسخ داده شود.با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.

در آغا لازم است به دو نکته توجه شود :

نکته اول :
مقصود از فشار قبر این نیست که در قبور خاکى محسوس – که جزئى از عالم ماده است – فشارى بر بدن مادى انسان ها وارد مى‏شود. بلکه مقصود از قبر در بسیارى از روایات عالم برزخ است . مقصود از«فشار» عذاب خاصى است که انسان در آن عالم متناسب با کنش‏هاى خود مى‏بیند. فشار و عذاب قبر جسمانى و روحانى است، ولى جسم و بدن برزخى عذاب و فشار مى‏بیند. نه بدن مادی ؛ زیرا روح انسان در عالم برزخ، با بدن برزخى (که متناسب با آن عالم است) و قالب مثالى، همراه است.

نکته دوم :
عذاب قبر (عالم برزخ) براى برخى از مومنان که مبتلا به برخی گناهان شده اند ، نعمت است؛ زیرا در عالم برزخ ، متناسب با کمیت و کیفیت گناه در عذابند . هر گاه از آن گناه پاک شدند ، در عالم قیامت با پاکی وارد بهشت می گردند.
آن گونه که از برخی احادیث استفاده می‌شود، فشار قبر برای برخی کیفر اعمال محسوب می‌شود . برای برخی‌، ملایم‌تر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهی‌ها است‌. امام صادق (ع) از پیامبر اکرم نقل فرمود‌: فشار قبر برای مؤمن‌، کفاره نعمت‌هایی است که ضایع کرده است‌.
برای درک بهتر و داشتن تصویری روشن‌تر از کارهایی که باعث «آرامش در قبر» می‌شود، باید مسئله را از دو نگاه

نگریست:
یک: کارهایی که باعث فشار قبر می‌گردد کدام است تا انسان از آن ها دوری ورزد.
دوم: عواملی که باعث کاهش عذاب قبر یا مانع آن می‌شود، بلکه سبب آرامش و «رَوْح و ریحان» می‌گردد، چیست، تا انسان موانع آرامش را برطرف و موجبات آن را فراهم سازد و بدین وسیله بتواند، به هدفش برسد.
الف- برخی کارها که مانع آرامش و موجب عذاب قبر و فشار در شب اوّل می‌گردد، عبارتند از:
1ـ سبک شمردن نماز.
2ـ یاری نکردن ضعیف.(2)
3ـ سخن‌چینی و ایجاد اختلاف بین دو نفر.
4ـ دوری نکردن از نجاست و ترشحات بول مثل کسانی که ایستاده بول می‌کنند و یا روی زمین سفت و آسفالت بول می‌کنند و از ترشحات آن دوری نمی‌کنند.
5ـ مردی که جدا از همسرش می‌خوابد و به خواسته‌های طبیعی او پاسخ مثبت نمی‌دهد.(3)
6ـ بداخلاقی با همسر.(4)
7ـ تباه کردن نعمت‌ها (نعمت سلامتی، جوانی و مالی).(5)
8ـ یک سوم عذاب قبر به خاطر غیبت است.(6)
9- دروغ گویی( 7)
10- غیبت کردن از مؤمنان (8)
11- غفلت از ذکر و یاد خدا :
یکی از مصادیق « مَعِيشَةً ضَنْكاً » در آیه « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً » (9) عذاب قبر است . بنا براین هر کسی از یاد و ذکر خدا دور شود ،خداوند او را به عذاب قبر گرفتار سازد .
ب) برخی از کارها که باعث آرامش در قبر و شب اوّل می‌شود، عبارتند از:
1ـ شهادت در راه خدا.
2ـ استواری و استقامت در خط امامت و ولایت، که باعث می‌شود فرد اگر چه در بستر خویش بخوابد، شهید شمرده شود . در عالم برزخ به آرامش و رفاه و سعادت نایل گردد.
3ـ امر به معروف و نهی از منکر و هدایت نمودن افراد.
حضرت علی(ع) می‌فرماید: «من قوّی مسکیناً فی دینه، ضیعفاً فی معرفته، علی ناصِب مخالف؛ هر کسی افراد مستضعف فکری را تقویت نماید ، او را در برابر مخالفان راه ما اهل بیت(ع) با سلاح استدلال و بیان و منطق مجهز کند، در برزخ مورد لطف ویژه خداوند قرار می‌گیرد . آن لطف، تلقین معارف بر حق است».
4ـ اتمام رکوع و سجود :
حضرت امام باقر(ع) فرمود: «هر که نمازش را با حضور قلب بخواند ، رکوع (و سجودش) را درست انجام بدهد ، عجله نکند، خداوند وحشت قبر را از او بردارد.
5ـ محبّت پیامبر(ص) و اهل بیت.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«علاقه و محبت من و اهل بیتم در هفت جای حساس و خطرناک، آرامش‌بخش و نجات دهنده است، از جمله موقع مرگ، نیز آن هنگام که ملک الموت جهت قبض روح حاضر می‌شود، دیگر در قبر، هنگامی که نکیر و منکر جهت بازجویی و سوال حاضر می‌گردند».
6ـ صلوات بر محمد و آل محمد.
7ـ زیارت امام حسین(ع)؛
یکی از پاداش هایی که خداوند به زائر قبر امام حسین می دهد، آن است که از عذاب و فشار قبر او را نجات می‌دهد
8ـ نماز شب.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: صلاه اللیل، سراج لصاحبها فى القبر؛
نماز شب، چراغى است براى صاحبش در قبر.
وقتى که جناب ابوذر غفارى (ره) به مکه معظمه مشرف گردیده بود ،نزد کعبه ایستاد، و گفت :
ایها الناس ! من خیر خواه شما و مهربان بر شما هستم ، به سوى من بیایید.
مردم از اطراف دور او جمع شدند، فرمود:
اى مردم ! هر گاه یکى از شما خواست به سفرى برود، زاد و توشه‌اى براى خود بر مى‌دارد – به آن اندازه که در سفر دارد – و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنین است، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه راه.
در این هنگام مردى برخاست و گفت: پس ما را راهنمایى کن اى ابوذر!
فرمود: … “صل رکعتین فى سواد اللیل لوحشه القبور” (17) در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.
9ـ احیای شب بیست و سوم ماه رمضان و شب زنده‌داری آن و مشغول شدن به نماز، استغفار و تلاوت قرآن.
10ـ خواندن تلقین برای میت.
11ـ خواندن برخی دعاها، ذکرها و سوره‌ها از جمله خواندن سوره تکاثر موقع خوابیدن و خواندن سوره نساء در هر جمعه و تلاوت سوره «ن والقلم» در نمازهای واجب و مستحب و خواندن سوره ملک.
12ـ پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«سه گروه از زنان هستند که عذاب قبر ندارند و در قیامت با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محشور می‌شوند:
ـ زنی که با همسرش سازگاری داشته باشد . با فقر و تنگدستی او بسازد.
ـ زنی که با بداخلاقی شوهرش بسازد . صبر و بردباری از دست ندهد.
(البته این حرف به معنی جواز بداخلاقی مردان نیست،‌زیرا برای مردها که با همسرش بداخلاقی کند، چنان کیفر و عذاب قبرش شدید و جدّی است که حتی اگر موقعیت فردی چون «سعد معاذ» را داشته باشد که هزاران فرشته در تشییع جنازه او شرکت کردند و پیامبر(ص) تابوت او را بر دوش خود می‌گذارد و در کفن و دفن و خواندن نماز میت و تلقین او حضور می‌یابد، باز عذاب قبرش برداشته نمی‌شود).
ـ زنی که در مهریه سختگیر نباشد . با بخشیدن (تمام یا بخشی) مهریه‌اش، باری از دوش همسر خود بردارد.
13ـ چهار بار به حج رفتن؛
امام صادق(ع) می فرماید: “کسی که چهار حج به جا آورد، هیچ گاه او را فشار قبر نمی گیرد”.
14ـ مرگ در اوقات خاص؛
امام صادق(ع) فرمود: “کسی که بین زوال شمس روز پنج شنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد، خداوند او را از فشار قبر محافظت می کند”
حضرت فرمود: کسی که در روز جمعه بمیرد ،خدا رهایی از فشار قبر برای او مقرر می کند.
15- قرائت سوره نساء در روزهای جمعه:
امام علی (ع) فرمود: کسی که در هر جمعه سوره نساء را بخواند، از فشار قبر در امان خواهد بود.
16- قرائت سوره نون والقلم:
امام صادق (ع) می فرماید:کسی که سوره نون والقلم را در نماز واجب یا مستحب بخواند، خدا او را برای همیشه از فقر در امان می دارد .هنگامی که بمیرد ، او را در پناه خود از فشار قبر مصون می دارد.
17- قرائت سوره یس
سوره یس خواندن نیز از عواملی است که ایمنی از فشار قبر می آورد .
18-خواندن سوره تکاثر در موقع خواب.
رسول خدا(ص) فرمود: هرکس موقع خواب سوره تکاثر را بخواند،از فشار قبر نگهداشته می شود .خداوند او را از شر نکیر و منکر کفایت می کند.
19 خواندن سوره توحید .
رسول خدا(ص) فرمودند: خواندن سوره توحید برای بیمار ، در مرضی که به مرگ منتهی می شود ، باعث رهایی از فشار قبر می گردد. هم چنین :
هرکس بعد از سلام هر نماز قل هو الله احد را بخواند، در قبرش عذاب نمی شود و از فشار قبر در امان است.(27)
20- مداومت بر خواندن سوره زخرف.
امام باقر (ع) فرمود: کسی که مداومت بر خواندن سوره زخرف کند ،خداوند از حیوانات و حشرات زمین در امانش نگه می دارد .از فشار قبر ایمن می کند.
21 – خواندن سوره احزاب
22- خواندن سوره ملک
امام محمد باقر : خواندن سوره تبارک الذی بیده الملک از رسیدن عذاب قبر ممانعت می کند .
23- خواندن آیت الکرسی ( به ویژه بعد از سلام هر نماز واجب )
24- پیامبر اکرم (ص) در وصیتش به امیر المؤمنین (ع) فرمود :
هر صبح و شب دعای یستشیر بخوان . به امامان بعد از خودت نیز سفارش کن که این دعا را بخوانند . آن گاه برای خواندن این دعا آثار و ثواب های زیادی بیان فرمودند ، یکی از آثار آن در امان ماندن از عذاب و فشار و تاریکی قبر است .
خواندن چهار رکعت نماز:
هرکس در روز جمعه بین طلوع آفتاب تا ظهر چهار رکعت نماز بخواند ،در هر رکعت بعد از حمد سوره تبارک(ملک) و سوره حم سجده را بخواند ،خداوند از فشار قبر نگهش می دارد.
25- امام محمد باقر :
هر کس در شب جمعه دو رکعت نماز ، در هر رکعت بعد از حمد پانزده مرتبه سوره زلزال را بخواند ، خداوند او را از هول و هراس قیامت و عذاب قبر حفظ می کند .
26- نماز در ماه رجب :
پیامبر اکرم : هر کس در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب ، بیست رکعت نماز بخواند ( در هر دو رکعت سلام دهد ) در هر رکعتی یک حمد و یک مرتبه سوره توحید بخواند ، خداوند جان و مال او و خانواده اش را حفظ می کند . او را از عذاب قبر نجات می دهد .
خواندن سی رکعت نماز در شب نیمه رجب ( بعد از هر دو رکعت سلام دهد ) در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید یازده مرتبه ، خداوند ثواب هفتاد شهید را به او می دهد . او را از عذاب قبر و آتش جهنم حفظ می کند .
روزه در ماه رجب :
پیامبر :پاداش روزه ماه رجب ،امان یافتن از عذاب قبر است.
27- در روایت آمده است که هر کسی در شب بیست و چهارم ماه شعبان دو رکعت نماز بخواند ، در هر رکعتی هر یک از سوره های حمد و نصر و فتح را ده مرتبه بخواند ، خداوند او را از آتش جهنم و عذاب قبر نجات دهد .
28- نماز در روز چهارشنبه :
هر کسی در روز چهارشنبه دوازده رکعت نماز بخواند – در هر دو رکعتی سلام دهد – در هر رکعتی یک مرتبه حمد و هر یک از توحید و ناس و فلق را سه مرتبه بخواند، از عذاب و فشار قبر رهایی می یابد .
29- دو رکعت نماز در شب جمعه : از رسول خدا (ص) روایت شده که هر کس در شب جمعه دو رکعت نماز بخواند ، در هر رکعت بعد از حمد پنجاه مرتبه سوره توحید بخواند ، بعد از سلام، صلوات بفرستد، خداوند او را از عذاب قبر نجات دهد .
30 – شرکت در نماز جماعت
31- همیشه با وضو بودن
32- در حدیث آمده است ، هنگامی که مرده را دفن کردند و مردم پراکنده شدند ، اگر خویشان و نزدیکان او بمانند و دو رکعت نماز بخوانند، خداوند عذاب قبر را از او بر می دارد:
در رکعت اول هر یک از سوره های فلق و ناس را یک مرتبه ، در رکعت دوم هر یک از حمد و توحید و قدر را یک مرتبه بخوانند ، در سجده بگویند :
« یا من تعزّز بالقدره و قَهَر عباده بالموت » بعد از سلام «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات » سپس بگویند که ثواب این دو رکعت نماز را به متوفی هدیه کردیم .
33- از امیر المؤمنین روایت شده که یکی از خواص تربت سید الشهدا علیه السلام ( و خواندن نماز بر آن ) در امان بودن از عذاب قبر است .
34- محبت اهل البیت علیهم السلام: رَسُولُ اللَّهِ فرمود:
مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْجُوَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ فَلْيُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِي؛
هر کسی که می خواهد از عذاب قبر نجات پیدا کند، باید اهل بیت مرا دوست داشته باشد .
34-صدقه دادن.
پیامبر(ص)فرمود:صدقه آفات دنیا و فشار قبر و عذاب روز قیامت را دفع می کند.
35- اقامه نماز:
کسی که در دنیا پایبند به نماز است و به آن اهمیت می دهد ، فشار قبر از او بر داشته می شود . پیامبر : الصلاة شفیع بینه و بین ملک الموت و انس فى قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنکر و نکیر؛
نماز شفیع نمازگزار نزد ملک الموت ، مونس در قبر ، بسترى نیکو در قبر ، پاسخ به سوال نکیر و منکر مى‌باشد.
36 – پایبندی به نماز اول وقت :
پیامبر : “ما من عبد، اهتم بمواقیت الصلاة و مواضع الشمس، الا ضمنت الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاة من النار؛
هر بنده‌اى به نماز اول وقت اهتمام کند، راحتى و آسایش در موقع مرگ و از بین رفتن ناراحتی ها و غم ها و رهایى از آتش را برایش ضمانت مى‌نمایم .

عوامل کاهش و آسانی سکرات موت

گردآوری شده ی مجله اینترنتی دلگرم

مرجان امینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا