دسته‌بندی نشده

معنی آداب نیکان فارسی هشتم + حکایت خودشناسی (درس 7)

معنی آداب نیکان فارسی هشتم + حکایت خودشناسی (درس 7)

کلمات و شعر های درس 7 فارسی هشتم

معنی آداب نیکان فارسی هشتم + حکایت خودشناسی (درس 7)

نام درس : آداب نیکان | موضوع : معنی شعر | پایه هشتم

کلمات و شعر های درس 7 فارسی هشتم

انتخاب سریع صفحه :

معنی شعر های فارسی هشتم / گام به گام فارسی هشتم

فعالیت نوشتاری درس 7 فارسی هشتم

گزارشدرس هفتم :: آداب نیکان

معنی آداب نیکان فارسی هشتم

۱- او را طلب کنید که مرا با او کار است.
معنی: او را بخواهید ( صدا کنید ) زیرا با او کار دارم.

۲- از پیش خود می خورم.
معنی: از جلوی خودم غذا برمی دارم و می خورم.

۳- شیخ در پی او روان شد.
معنی: شیخ به دنبال او راه افتاد.

۴- به قدر می گویم و بی موقع و بی حساب نمی گویم.
معنی: به اندازه ی لازم صحبت می کنم و حرف های بی جا و بی موقع نمی گویم و روی آن ها فکر می کنم.

۵- به قدر فهم مُستَمِعان می گویم.
معنی: به اندازه ای حرف می زنم که شنوندگان بفهمند و درک کنند.

۶- از بهر خدا، مرا بیاموز.
معنی: به خاطر خدا، به من یاد بده.

۷- تو دعویِ دانایی می کردی، اکنون که به نادانی خود مُعتَرِف شدی، تو را بیاموزم.
معنی: تو ادّعای دانش و فضل می کردی، حالا که اعتراف کردی که هیچ نمی دانی، به تو یاد می دهم.

۸- اصل در خوردن، آن است که لقمه ی حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود.
معنی: حقیقت خوردن آن است که خوراک و لقمه ات پاک و حلال باشد و اگرغذای حرام را صد برابر از این کارها را انجام بدهی اثری ندارد بلکه دل تو را سیاه می کند. ( نور حق به آن نمی تابد. )

۹- آن گفتن برای رضای خدا باشد.
معنی: سخن گفتن فقط به خاطر خدا و رضای او باشد.

۱۰- در دل تو بغض و کینه و حسد مسلمانان نباشد.
معنی: در دلت، نسبت به هیچ مسلمانی، دشمنی و حسادت نداشته باشی.

معنی کلمات آداب نیکان فارسی هشتم

آورده اند :نقل کرده اند
شیخ:پیر ،مراد،راهنما
مرید :شاگردان،پیروان
ارشاد:راهنمایی
باری:به هرحال ،خلاصه
به قدر :به اندازه
بی موقع و حساب :نه به جا
از پی :به دنبال
طعام :خوراک
چرتکه: وسیله ای چوبی و مهره ای که مخصوص حساب و کتاب در قدیم بوده است.
چاپار: پیک ،پست چی
مستمعان :شنوندگان
آداب :راه ها و رسم ها
دعوی :ادعا
معترف: اعتراف کننده ،اقرار کننده
تاریکی دل :گمراهی
نیت :قصد ،اراده
بغض: گرفتگی گلو
خلق: مردم
اسطرلاب: ابزار علم و ستاره شناسی قدیم
چیرگی :تسلط ،پیروزی
هنجار :معیار ،قاعده
حرمت :عزت و احترام
متعالی :بلندمرتبه و برتر
فناوری:تکنولوژی
حریم :مکان قابل دفاع و احترام
آفرینش گری :خلاقیت
پیوسته :همواره ،مداوم

معنی برخی عبارت ها

✅مریدان از پی او رفتند.

☑️معنی عبارت:شاگردان دنبال او رفتند.
✅او را طلب کنید که مرا با او کار است

☑️معنی عبارت :او را بخواهید و پیدا کنید که من با او کار دارم .

✅از پیش خود می خورم

☑️معنی عبارت :به غذای دیگران دست درازی نمی کنم و از آن چه که جلوی خودم است می خورم.

✅آری به قدر می گویم و بی موقع و بی حساب نمی گویم .به قدر فهم مستمعان می گویم .

☑️معنی عبارت:بله ،به اندازه سخن می گویم ،بی موقع و بدون فکر حرف نمی زنم و به اندازه ای که شنوندگان حرفمم را بفهمند ؛سخن می گویم .

✅چه جای طعام خوردن که سخن گفتن هم نمی دانی

☑️معنی عبارت:غذا خوردن که بلد نیستی هیچ ،سخن گفتن هم بلد نیستی .

✅جنید دامنش بگرفت

🔸دامن کسی را گرفتن :کنایه از متوسل شدن به کسی _از او درخواست کمک کردن
_______________________________

تاریخ ادبیات:

محمد حبله رودی

از نویسندگان بزرگ قرن یازدهم هجری است و اثر معروف ((جامع التمثیل)) از اوست .

⭕️کتاب جامع التمثیل کتابی است درباره ی تمثیل ها و حکایت ها به ویژه حکایت هایی که به صورت امثال در آمده اند .
____________________________

جنید بغدادی :
ابوالقاسم بن محمدبن جنید ،عارف معروف و عالم دینی که در قرن دوم و سوم می زیسته .وی در بغداد به دنیا آمد و از کسانی است که درباره ی علم توحید در بغداد سخن گفته است .

بهلول :
از اشخاص دانا و آگاه معاصر هارون الرشید خلیفه ی عباسی بود.وی نسبت به مسائل اجتماعی خود دیدی انتقادی و طنز آمیز داشت.

 

معنی حکایت خودشناسی

معنی حکایت خود شناسی

وقتی بافنده ای به مقام وزیری رسیده بود. هر روز صبح زود از خواب برمی خواست و کلید را برمی داشت و د خانه را باز می کرد و تنها ساعتی را در انجا می ماند، بعد بیرون می آمد و نزد امیر(پادشاه) می رفت.شخصی به پادشاه خبر داد که وزیر این کار را انجام می دهد. برای امیر سوال پیش امد که چرا این کار را انجام می دهدو در ان خانه چیست ؟!روزی بی خبر بعد از وزیر وارد خانه شد، گودالی دید که برای کار بافندگان بود، وزی را دید که درون گودال نشسته است. پادشاه پرسید:(این چیست و چرا این کار را انجام می دهی؟)وزیر گفت:(این مقامی که اکنون برای من است همه از پادشاهی چون شماست، ما گذشته خود را فراموش نکرده ایم که ما چه بودیم و به چه رسیدیم، گذشته خود را یاد می کنیم تا راه غلط نرویم!)امیر انگشترش را از انگشت بیرون آورد و گفت در انگشت فرو کن تا اکنون وزیر بودی الان پادشاهی.

 

جهت مشاهده سوالات و گام به گام کتاب های خود؛ کافیست نام درس یا شماره صفحه آن را به همراه عبارت “همگام درس” در گوگل جست و جو کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا