متن مداحی برای مراسم فوت پدر
متن مداحی در فراق پدر و پدر فوت شده (در سوگ پدر)
شعر چون و چرا ندارد برای مداحی فوت پدر
ای عاشقان دنیا، دنیا وفا ندارد
مرگ است آخر کار، چون و چرا ندارد
هر درد را دوائیست، جز مرگ خانمان سوز
این درد ِ ناگهانی، هرگز دوا ندارد
داری هزار خانه، بنگر به خانۀ قبر
این خانۀ من و توست، ما و شما ندارد
تیر اجل به هر شکل، روزی سراغت آید
این تیر سرنوشت است، دید خطا ندارد
یک روز امیر بودن، یک روز اسیر بودن
پیک اجل چو آید، شاه و گدا ندارد
شادی مجو ز دنیا، دار غم است اینجا
جز قصۀ غم انگیز، این غم سرا ندارد
هر جا گل است و گلزار، غرق صفاست آنجا
باغی که گل ندارد، هرگز صفا ندارد
بر شادی دو روز دنیا مَبند دل را
دنیا به جز بلا و جور و جفا ندارد
هر کس ستم نماید، بیند سزای کارش
چوب خدا به هر شکل، هرگز صدا ندارد
متن جهت مداحی مراسم ترحیم و فوت پدر
ای دل ز چه رو طاعت دادار نکردی؟
خوفی ز عذاب و شَرَرِ نار نکردی؟
یک عمر تو را داد خدا مهلت و هیهات
دل را بَری از صحبت اغیار نکردی؟
گفتم که مکن پیروی از نفس بداندیش
کردی تو از او پیروی و عار نکردی؟
گفتم که مرو از ره بیراهه که چاه است
رفتی و هراسی ز شب تار نکردی؟
گفتم به ره خیر بکن سیم و زر ایثار
بس سیم گرفتی و زر ایثار نکردی؟
گفتم که مزن تیشه تو بر ریشه اسلام
رحمی تو بر این نخل پر از بار نکردی؟
مزد زحمات علی و آل ندادی
شرمی ز رخ احمد مختار نکردی؟
دستی به سر طفل یتیمی نکشیدی
وز پای به ره مانده برون خار نکردی؟
در مرگ کسی قطره اشکی نفشاندی
همدردی خود را به کس اظهار نکردی؟
جز فتنه و شر از تو دگر کار نیاید
از خیر چه دیدی که تو این کار نکردی؟
صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را
نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟
«ژولیده» مزن دَم به عمل کوش که کاری
از بهر خود از گفتن اشعار نکردی؟
متن مداحی برای مراسم مداحی فوت و ترحیم
گذشت عمر و بیا غفلت از اِلاه مکن
بس است خیره سری، دیگر اشتباه مکن
هر آنچه نامه نوشتی، از گناه بس است
بیا و توبه کن و نامهای سیاه مکن
به میهمانی خود خواندهات خدا اینک
بیا و وقت گرانمایه را تباه مکن
به دَرکِ این زمانه اگر نکوشیدی
بیا و غفلت از این مابقی ماه مکن
اگر که چشم شفاعت به مرتضی داری
به چشم بد به کسی در جهان نگاه مکن
برای آن که به مقصد رسی بدون خطر
بیا و نَفْس دَنی را رفیقِ راه مکن
کلید گنج سعادت بُوَد به دست عمل
بکوش در عمل و ترک پایگاه مکن
شعار شاعر «ژولیده» روز و شب این است
گذشت عمر و بیا غفلت از گناه مکن
متن مداحی غافل ز عقبا برای مراسم مداحی فوت پدر
ای به دنیا بسته دل، غافل ز عقبایی چرا؟
رهروان رفتند و تو پابند دنیایی چرا؟
میزند مرغ نفس در سینهات کوس رحیل
در خیال آرزو، غرق تمنایی چرا؟
برف پیری بر سرت باریده ابرِ روزگار
سر به خاک طاعتی، آخر نمیسایی چرا؟
عضو عضو ما علیه ما شهادت میدهند
غافل از رسوایی فردای اعضایی چرا؟
صد هزاران گل ز باغ عمر پرپر میشود
بیخبر بنشسته و گرم تماشایی چرا؟
متن روضه به یک ارزن نمیارزد برای مراسم مداحی ترحیم و فوت
دلا این عالم فانی به یک ارزن نمیارزد
به دنیا آمدن، بر زحمت رفتن نمیارزد
اگر صد سال در دنیا، همه شهد و شکر نوشی
به آن یک ساعتِ تلخیِ جان کندن نمیارزد
اگر بر فرش ایوان، تکیه سازی شب و روز
به خشت زیر سر، اندر لَحَد خفتن نمیارزد
هزاران سال اگر بر تخت عود بنشینی
به آن یک لحظه در تابوت خوابیدن نمیارزد
اگر ملک سلیمان را رسد بهرت به آسانی
به مار و مور و عقرب، هم قرین گشتن نمیارزد
متن مداحی از ملا آقا بابای ملایری برای مراسم فوت پدر
دلا این عالم فانی، به یک ارزن نمیارزد
به دنیا آمدن بر زحمت رفتن نمیارزد
اگر بر تخت شاهی تا به روز حشر بنشینی
به خشت زیر سر اندر لحد خفتن نمیارزد
مسخر گر شود روزی زمینت مثل اسکندر
به تنهایی قبر و وقت جان کندن نمیارزد
جوانان همه عالم اگر گردند قربانی
به خون غلتیدن قد علی اکبر نمیارزد
اگر دریای این عالم همه شهد و شکر گردد
به آن لعل لب خشکِ علی اصغر نمیارزد
اگر خلق زمین و آسمان خون از مژه بارند
به آن زنجیر پای عابد مضطر نمیارزد
اگر خورشید آید سر برهنه از افق بیرون
به عریان بودن موی سر زینب نمیارزد
متن عزاداری جهت مراسم فوت
دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن، مداوا کردنش با من
اگر گم کردهای دل، کلید استجابت را،
بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من
بیفشان قطره اشکی، که من هستم خریدارش
بیاور قطرهای اخلاص، دریا کردنش با من
اگر درها به رویت بسته شد، دل بر مَکن، بازآ
در این خانه دقالباب کن، باز کردنش با من
به من گو حاجت خود را، اجابت میکنم آنی
طلب کن آنچه میخواهی، مهیا کردنش با من
چو خوردی روزی امروز، ما را شکر نعمت کن
غم فردا مخور، تأمین فردا کردنش با من
بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من
اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت
تو، توبه نامه را بنویس، امضا کردنش با من
عاشقان دنیا جهت مداحی مراسم فوت و ترحیم
ای عاشقان دنیا؛ دنیا وفا ندارد
مرگ است آخر کار، چون و چرا ندارد
هر درد را دوایی است، جز مرگ خانمانسوز
این درد ناگهانی، هرگز دوا ندارد
داری هزار خانه، بنگر به خانة قبر
آن خانه من و توست، ما و شما ندارد
یک روز امیر بودن، یک روز اسیر بودن
پیک اجل چو آید، شاه و گدا ندارد
بنگر که با بزرگان، دنیا چه کرده، ای دوست
این دشمن سیهرو، شرم و حیا ندارد
هر جا گل است و گلزار، غرق صفاست آنجا
باغی که گل ندارد، دیگر صفا ندارد
هر کس ستم نماید، بیند سزای کارش
چوب خدا به هر شکل، هرگز صدا ندارد
متن مداحی گریان و خندان برای فوت پدر
وقتی که تو آمدی به دنیا عریان
جمعی به تو خندان و تو بودی گریان
کاری بکن ای دوست که وقتی رفتی
جمعی به تو گریان و تو باشی خندان
خدا پرسد ز ما فردا که بهر ما چه آوردی؟
به جز بار گنه با خود تو از دنیا چه آوردی؟
به دنیا سالها خوردی و نوشیدی و پوشیدی
برای قدردانی، هدیه بهر ما چه آوردی؟
تو را دادیم عقل و منطق و نیروی انسانی
تو در آنجا گرفتی کام دل، اینجا چه آوردی؟
تو بیپروا ندانستی، پس از امروز فردایی است
شد امروز تو فردا و تو بیپروا چه آوردی؟
بسی داد و ستد کردی تو در بازار آشفته
در این بازار وانفسا بگو، کالا چه آوردی؟
فرستادیم بهر راهنمایی تو پیغمبر
از آنچه گفت با تو، در صف عقبی چه آوردی؟
به تو گفتم بهشتم، اهل تقوا را بود پاداش
من آن پاداش آوردم، تو از تقوا چه آوردی؟
به قرآن نقش کردم، بهرت آیات جهنم را
بگو بهر نجات خود ز نار ما چه آوردی؟
در این جا هر کسی دارد شفیعی نزد ما برگو
تو از بهر شفاعت در بر مولا چه آوردی؟
ملاک بندگی ما بود ترک هوای نفس
بگو ای بوالهوس از درک این معنا چه آوردی؟
من ژولیده میگویم به نص آیه قرآن
خدا پرسد ز ما فردا، که بهر ما چه آوردی؟
متن غبار بدن در سوک عزیزان و مجلس مداحی
هرگز شده زین خاک، بجویی که تن کیست؟
وین گرد غم آلود غبار بدن کیست؟
از زیر قدومت شدی آگاه که آیا
مأوای که خواهد شد یا که وطن کیست؟
بر خاطر تو هیچ گذشته است به بستان
کاین پنبه برخاسته آیا کفن کیست؟
آن غنچه خندان که نمودست دهن باز
لبهای پر از خنده و شکر شکن کیست؟
آن خشت که سر بر سر هم هِشته به هر کاخ
اعضای که میباشد و یا خاک تن کیست؟
آن رخنه دیوار که بر دیده هویداست
چاک دل سوزان که، خندان دهن کیست؟
امروز که خاک دگران شد چمن ما
تا روز دگر خاک من و تو چمن کیست؟
ببری یا نبری جهت مداحی مراسم فوت
ای دل چرا از عاقبتت بیخبری
یا شب و روز در اندوختن سیم و زری
سرمایه ما (تو) در این جهان یک کفن است
آن هم به گمانم ببری یا نبری
این طور هم گفته شده:
ای دل تو چرا ز عاقبت بیخبری
روزان و شبان در طلب سیم و زری
متن چه کنم؟ در سوگ عزیزان و در مجالس مداحی
گریه بر درد فراوان نکنم پس چه کنم؟
ناله از سینه سوزان نکنم پس چه کنم؟
من که اندر ملاء عام نکردم زاری
گریه در این شب پنهان نکنم پس چه کنم؟
من که از داغ عزیزی دلم سوخته است
ناله از این دل سوزان نکنم پس چه کنم؟
(من که از داغ پدر مرغ دلم گشته کباب
گریه در خانه تنها نکنم، پس چه کنم؟)
من ز بشکستن دل به کسی دم نزدم
گریه بر این گل بی جان نکنم پس چه کنم؟
هرچه دیدم ز غم اظهار نکردم به کسی
گریه بر درد فراوان نکنم پس چه کنم؟
متن مونس جان برای مراسم مداحی پدر
آن کس که مرا مونس جان بود، پدر بود
آن کس که مرا روح و روان بود، پدر بود
آن کس که چو میرفت فرو خار به پایم
هر لحظه برایم نگران بود، پدر بود
آن کس که اگر شمع تنم سوختی از تب
پروانه صفت چرخ زنان بود، پدر بود
آن کس که چو شب آمدمی دیر به خانه
در کوچه و بازار دوان بود، پدر بود
آن کس که چو میکرد مرا حادثهای رو
در شهر پی چاره آن بود، پدر بود
آن کس که پی تربیتم گاه نصیحت
شیرین سخن و نیک زبان بود، پدر بود
آن کس که به ضربالمثلی پند و نصیحت
خوش لهجه و استاد بیان بود، پدر بود
آن کس که اگر مشکلیم پیش میآمد
آسان کن آن از دل و جان بود، پدر بود
آن کس که خرید آنچه که میخواست دل من
یک بار نمیگفت گران بود، پدر بود
آن کس که شب و روز نیاسود برایم
تا در تن او تاب و توان بود، پدر بود
متن مداحی دنیای ناپایدار برای مجلس ترحیم پدر
جانا تو را همیشه به دنیا قرار نیست
دل خوش مدار زان که بر او اعتبار نیست
صدها هزار یار گرفت و رها نمود
از این عجوزه مهر و وفا انتظار نیست
چون کوفت کاروان اجل کوس الرحیل
ما را به قدر نیم جوی اختیار نیست
گر شرق و غرب را همه فرمانروا شوی
هنگام مرگ بهر تو راه فرار نیست
تا کی به مال و منصب دنیا تو غرهای
این عزت و جلال بدان یک قرار نیست
از بهر جمع سیم و زری در جهان حریص
این سیم و زر به همراه تو رهسپار نیست
میدان یقین که از پس مرگت به جز عمل
دیگر کسی رفیق تو اندر مزار نیست
هرگز شده زین خاک بپرسی که تن کیست؟
وین گرد غم آلود غبار بدن کیست؟
از زیر قدومت شدی آگاه که آیا
مأوای که میباشد و یا که وطن کیست؟
بر خاطر تو هیچ گذشته است به بستان
کاین پنبه نوخاسته آیا کفن کیست؟
آن غنچة خندان که نمودست دهن باز
لبهای پر از خنده و شکّرشکن کیست؟
آن خشت که سر بر سر هم هِشته به هر کاخ
اعضای که میباشد و یا خاک تن کیست؟
آن رخنة دیوار که بر دیده هویداست
چاک دل سوزان که؟ خندان دهن کیست؟
امروز که خاک دگران شد چمن ما
تا روز دگر خاک من و تو چمن کیست؟
متن ولای چهارده معصوم برای مجالس مداحی
خداوندا از این خواب گران بیدار کن ما را
ز مستیهای جام جهل و کین هشیار کن ما را
برای معرفت جستن به ذات بیزوال خود
ز انوار کمال و فضل برخوردار کن ما را
پی جبران مافات و برای کاهش عصیان
موفق بر ادای ذکر و استغفار کن ما را
بود بازیچة باد فنا، خاک وجود ما
به عالم جاودان از نیکی آثار کن ما را
جوان شد حرص، در ما تا عیان آثار پیری شد
در این صبح از چنان خواب گران بیدار کن ما را
در آن روزی که باشند انبیا در ذکر وانفسا
ز جمع پیروان احمد مختار کن ما را
به ما حب و ولای چهارده معصوم کن اعطا
چو «میثم» جان نثار حیدر کرار کن ما را
متن مداحی پایان عمر
به عالم هر کسی را پر شود پیمانه، میمیرد
یکی در کوه و صحرا، وان دگر در خانه میمیرد
یکی چون شمع، عمری در پی روشنگری سوزد
یکی بهر فداکاری چنان پروانه میمیرد
یکی در ناز نعمت، مرگ میگیرد گریبانش
یکی دور از وطن در گوشهای بیگانه میمیرد
یکی عالم، یکی جاهل، یکی عارف، یکی عامی
یکی صائم، یکی قائم، یکی فرزانه میمیرد
یکی چون مسلم و هانی، شهید راه حق گردد
یکی بدنام، همچون زاده مرجانه میمیرد
یکی گردد شهید جاودان چون زادة زهرا
یکی همچون یزید ظالم دیوانه میمیرد
خوشا آن کس که تسلیم ستمکاران نمیگردد
شرافتمند و عالی رتبه و مردانه میمیرد
متن مرگ دلپذیر برای مجالس روضه در مرگ پدر
شنیدم هر که با حق آشنا باشد، نمیمیرد
منزه از همه جرم و خطا باشد، نمیمیرد
بکوش ای دل که یزدان را رضا سازی ز افعالت
که حق از هر که در عالم رضا باشد، نمیمیرد
مکن چون و چرا هرگز تو در کار خداوندی
مبرا هر که از چون و چرا باشد، نمیمیرد
فنا شو در ره احکام دین مصطفی، ای دل
که در راه خدا هر کس فنا باشد، نمیمیرد
سعادتمند باشد هر که دست بینوا گیرد
توانایی که فکر بینوا باشد، نمیمیرد
چه باعث شد که گشتی غافل از امر خدای خود؟
که هر کس روز و شب یاد خدا باشد، نمیمیرد
عزاداری شاه تشنگان، دارد سرافرازی
که هر کس چشم تر بر این عزا دارد، نمیمیرد
حسین است! جهت مداحی در مراسم فوت
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون و شیدای حسین است
بُوَد پروندهام چون برگ گل پاک
در این پرونده امضای حسین است
بهشت ارزانیه خوبانِ عالم
بهشت من تماشای حسین است
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
در این عالم تمنایی ندارم
تمنایم تمنای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است
از آن با گریه دائم خو گرفتم
که اشکم دُرِّ دریای حسین است
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت، قد و بالای حسین است
دلی جای خدا باشد که آن دل
پر از نور تجلای حسین است
به بازار عمل فردای محشر
همه هستم تولی حسین است
چه سود؟ جهت مداحی مراسم فوت
بی خبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود؟
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید؟
ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن، چه سود؟
گر نرفتی سوی او تو در زمان بودنش
خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن، چه سود؟
زنده را زنده است اکنون قدرش را بدان
ور نه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود؟
زنده را در زندگی باید بدرد او رسید
ور نه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
با محبت دست پیران را عزیز من ببوس
ور نه بر روی مزارش تاج گل چیدن چه سود؟
یک شبی با زندهها غمخوار باش
ور نه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود؟
سه بیت را به نوعی دیگر هم گفتهاند:
بیخبر از حال هم بودن چه سود؟
ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟
گر نرفتی خانهاش تـا زنده بود
خانهی صاحب عزا، تا صبح خوابیدن چه سود؟
زنده را در زندگی قدرش بدان
ور نه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟