دلنوشته درباره دریا و عاشقی | وای که چقدر دلتنگتم عشقم

دلنوشته برای دریا و عشقم

دل تنگم قد ماهی ای که موج او را به طرف شن های ساحل برده
و برای دریا دستو پا می زند گهگاهی
آب به طرف او می آید اما راهی برای نجات یافتن از این دوری نیست.
درد دارد این دوری طاقت فرسا

دلنوشته رمانتیک برای دریا و عشقم

چه زیبا می شود با دل، قرارم؛
لبِ دریا و چای دبش و یارم!
چه احساسِ خوشی دارم کنون من!
تمامم را به یارم می سِپارم!

زهرا حکیمی بافقی
کتاب دل گویه های بانوی احساس…

متن زهرا حکیمی بافقی

دلنوشته برای دریا و عشقم فاز سنگین

روزی همسرم گفت: نقش من در شعرهایت به چه تصویر می شود؟!
خندیم و کمی مکث کرد آرام چشمانم را بستم و گفتم: گر بخواهم با نوشته هایم تصویرت را نقاشی کنم ! تو را دریای پر تلاطم در میان یک خشکی تشنه می کشم!!
گفت چرا خشکی! چرا دریا !؟ گفتمش گر روزی بی جان بودم مثل یک خشکی تو مرا با تمام موج هایت زنده نگه داشتی!!
حرفی نمی زدم اما دل تو دریای بی کران بود که حرفهای ناگفته منو می شنید و به وقت دلتنگی هایم با تمام موج هایت مرا در آغوش می کشیدی!! و من به امید همین حرفها زنده ام…

دلنوشته غمگین برای دریا و عشقم

گرفته حال عجیبی هوای دنیا را
نمی شود که ندید عرصه ی تماشا را

به صخره گفت ساحل؛ به خود ننازی چون
ندیده ای تو هنوز التهاب دریا را

بهار سهم شما، هرکسی رسید از راه
نشان نداد به ما جز نشان صحرا را

زمین برای شما، بعد صبر می سازند
به روی قله ی قاف آشیان عنقا را

چه خوب تکیه به خود می کنی در این ایام
ندید از تو کسی حالت تمنّا را

گلایه ای نکنیم از کسی خدا با ماست
بدان ز فضل پدر نیست حاصلی ما را

بهزاد غدیری..

دلنوشته سوزناک برای دریا و عشقم

برای تو که ؛
نه نامه هایم را خواندی
نه شعر هایم را شنیدی
کاش تاری از موهای سپیدم را باد به دستت یا
نگفته های در آب روان شده ام را دریا به گوشت برساند.
اما میدانم باز هم، نه می شود نه می رسد نه تو حواست هست…
فقط یک امید برایم باقی مانده؛
که ای کاش برای من که سرشار از تو هستم
خدا پیغام رسان باشد ….

دلنوشته کوتاه برای دریا و عشقم

شهر به خواب می رود
شب تنها شاهد
بی قراری هایم می شود
و من به امید آمدنت
با قایق خیال
کنار ساحل چشم هایت پارو می زنم
بیا که در انتظار موج نگاهت
دریا را در آغوش گرفته ام

مجید رفیع زاد…

دلنوشته برای دریا و عشقم لاکچری

اگر هر آواره با خود شعری بیاورد
چه خواهد شد؟
آیا اروپا دیوان بیدلی نخواهد بود؟
با کلماتی گیج و عمیق
با حرف هایی
از تاک های دمشق و بلخ
مدیترانه چطور دلش آمد
تو را با شعرهایت غرق کند؟
دریا چگونه توانست این همه شعر را بنوشد و مست نشود…..

دلنوشته احساسی برای دریا و عشقم

فنجان سردِ قهوه و دریا … تو نیستی

شبگریه و سکوت و تقلا … تو نیستی

یک آینه که با رژلب مانده روی میز

یک کیفِ چرم ، دولچه گابانا … تو نیستی

یک جفت کفش ، قرمز و غمگین کنار در

یک پیرهن سفید سراپا .. تو نیستی

شرمنده کرد دامنِ خیست به روی بند

پیراهن اتو شده ام را .. تو نیستی

هرشب به تخت خواب سرک می کشد تنت

آن پیکر خیالی و زیبا .. تو نیستی

سیگار ، فکر ، درد ، غزل ، روزهای خوب

آواز ، بوسه ، پنجره ، لیلا تو نیستی

ناب ترین و نوستالژی ترین دلنوشته برای دوران کودکی

احساسی ترین دلنوشته برای ولادت حضرت علی و روز پدر

دلنوشته تبریک تولد به همسر فوت شده | تولدت مبارک همسر آسمانیم

20 دلنوشته فوق العاده احساسی برای تبریک روز پدر